نقش پیشران منطقه در مذاکرات برجام
موضوعی که نبود آن در توافق ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۵ (۲۳ تیر ۱۳۹۴) و تحولات پس از آن باعث شد، تا عملا عربستان، امارات و بحرین مسیر مخالفت با برجام را در پیش بگیرند. روندی که چند روز قبل از اجرایی شدن برنامه جامع اقدام مشترک در ۲۶ دی ۱۳۹۴ (۱۶ ژانویه ۲۰۱۶) منجر به قطع روابط دیپلماتیک عربستان سعودی با جمهوری اسلامی ایران در تاریخ ۱۳ دی ۱۳۹۴ (۳ ژانویه ۲۰۱۶) شد. با ریاست جمهوری ترامپ و نقشآفرینی ریاض در پروژه فشار حداکثری، تنش به اوج رسید و عملا ایران و عربستان در شرایط منازعه و درگیری قرار گرفتند.
از این زاویه است که نقشآفرینی سطح منطقهای در مذاکرات کنونی به دلیل ظهور عناصر و مولفههای جدید چون تنشزدایی ایران و عربستان که خود را در چهار دور گفتوگو به میزبانی بغداد نشان داده و باعث شده تا امارات نیز از کانال دیگری مسیر مصالحه با تهران را در پیش بگیرد، به عنوان یک متغیر غیرمستقیم اما تاثیرگذار در روند احیای برجام میتواند حائزاهمیت و توجه دوچندان باشد.
در واقع، همزمان با آغاز گفتوگوهای احیای برجام در ۱۷ فروردین ۱۴۰۰ (۶ آوریل ۲۰۲۱) که تا قبل از برگزاری سیزدهمین دور انتخابات ریاستجمهوری ایران در ۲۸خرداد ۱۴۰۰ (۱۸ ژوئن ۲۰۲۱) شش دور آن در گرندهتل وین برگزار شد و طرفین تا آستانه توافق نیز پیش رفتند، مذاکرات تهران و ریاض نیز برگزار شد.
اولین بار روزنامه فایننشالتایمز ۲۹ فروردین ۱۴۰۰ (۱۸ آوریل ۲۰۲۱) گزارش داد که مقامات ارشد جمهوری اسلامی و عربستان سعودی، ۲۰ فروردین ۱۴۰۰ (۹ آوریل ۲۰۲۱) شش سال پس از قطع روابط دیپلماتیک در بغداد مذاکرات مستقیم انجام دادهاند.
ارزیابی هرچند محتاطانه ولی نسبتا مثبت ایران و عربستان از یکسو و ایران و امارات از سوی دیگر از روند مذاکرات و ضرورت اعتمادسازی و مدیریت تنش باعث شده تا فشارهای منطقهای در شرایط کنونی برای نتیجهبخش بودن گفتوگوهای هستهای مساعد باشد و تیم هستهای ایران باید با درک چنین تحولی زمینه را برای انعطاف در مذاکرات با هدف رسیدن به توافق فراهم کند.
اهمیت شکلگیری این ادراک معطوف به نقشیابی عناصری است که در روند پویاییهای منطقهای و سیالیت الگوهای دوستی و دشمنی نمایان شدهاند.
عنصر اول پیدایی افقهای همکاری منطقهای پس از یک دوره تصاعد بحران است. در واقع احیای برجام میتواند مسیر مذاکرات منطقهای را در فرآیند نتیجهبخشی قرار دهد و در یک سطح بالاتر عرصه را برای ورود بازیگران به دوران جدیدی از سیاستورزی بر مبنای اقتصاد و تجارت فراهم کند. بهخصوص که فعال شدن دیگر خطوط تنشزدایی بین بازیگران رقیب همچون ترکیه، مصر، قطر و سوریه، منطقه را در شرایط سرریز بحران و آرایشهای جدید قرار داده است.
عنصر دوم؛ توجه به متغیر اسرائیل و روند حرکت آن در شکلدهی به توافقات ابراهیم و وارد شدن به همکاریهای سیاسی، اقتصادی و نظامی با بازیگران شورای همکاری خلیجفارس است. در واقع یکی از متغیرهایی که باعث تقویت این مسیر شد، شکلگیری ادراک مبتنی بر تهدید از ایران در طول سالهای تنش در منطقه بهویژه بر سر پرونده هستهای بود. طبیعتا احیای برجام و تقویت تنشزدایی با عربستان و امارات میتواند در روند حرکت رو به جلو اسرائیل در منطقه وقفه ایجاد کند.
از این رو تهران باید مسیر تفاهم با شورای همکاری خلیجفارس را جدیتر دنبال کرده و فضای به وجود آمده را در یک چارچوب مذاکراتی مبتنی بر توافق امنیتی در سطح منطقه قرار دهد. شکلگیری چنین چشماندازی کمک خواهد کرد تا هم روابط دوجانبه و هم روابط منطقهای از گزند متغیرهای مزاحم و مداخلهگر در امان مانده و از دستاندازی تنشهای احتمالی نیز به دور باشد. بدون درک چنین افقی، تنش، قابلیت بازگشت دوباره را به دلیل سیالیت تحولات بر فراز منطقه دارد و طبیعتا روابط ایران و عربستان نیز به دلیل ماهیت رقابتی آن، میتواند به سرعت دستخوش تنش شود.
و سومین عنصری که مقامات ارشد تهران بر آن تاکید میکنند، اخراج آمریکا از منطقه یا همان روند خروج تدریجی نظامی ایالات متحده از غرب آسیا و تمرکز بیشتر بر آسیا-پاسیفیک است. مسامحتا چنین خروجی اگر بخواهد سرعت بیشتری بگیرد، زمینههای خلأ قدرت در منطقه را فراهم خواهد کرد و از آنجا که هیچ یک از بازیگران منطقهای همچون ایران، عربستان، ترکیه، مصر و امارات قابلیت تبدیل به هژمون منطقهای را ندارند، ضرورت همکاریهای منطقهای و مدیریت تنش را دوچندان میکند.
کاملا آشکار است که جایگزین عدمهمکاری، در واقع بازگشت به منازعه و در یک حالت بدبینانه جنگ است که با توجه به کنش و الگوی رفتاری بیشتر بازیگران در شرایط کنونی، بهنظر میرسد که هیچیک خواهان قرار گرفتن در این مسیر پرابهام نیستند. از این رو زمینه برای چنین همکاریهایی با گذار از اختلال ادراکی موجود باید فراهمشود.
بنابراین اهمیت دستیابی به توافق احیای برجام ناشی از شرایطی است که هم منطقه بر مذاکرات تحمیل میکند و هم از مذاکرات تاثیر میپذیرد. نقش پیشران منطقه در فرآیند مذاکرات احیای برجام که همزمان در تقارن با سطح بینالمللی قرار گرفته، زمینهای است که میتواند خوشبینیها به موفقیت گفتوگوها را دوچندان کند. تقارن سطح منطقهای و بینالمللی در مقطع ۲۰۱۷ تا ۲۰۱۹ و قرار گرفتن منطقه در وضعیت آنارشی، تجربهای است که باید در اتاقهای کوبورگ مورد توجه باشد.