تحلیل اندیشکده کوئینسی از دورنمای احیای برجام
اندیشکده کوئینسی در این باره مینویسد: «بسیاری از افکار عمومی و ناظران و تحلیلگران به طرح این سوال میپردازند که آیا نسخه اصلی و اولیه توافق برجام (توافقی که در سال ۲۰۱۵ میلادی منعقد شد)، به معنای واقعی کلمه، مرده است و قابلیت احیا ندارد؟
به گزارش فرارو، در شرایط کنونی، بسیاری از دینامیسمهای مرتبط با مساله هستهای ایران تا حد زیادی تغییر کردهاند؛ امری که عملا مشوقها و محرکهای بازگشت تهران و واشنگتن به میز مذاکره را نیز تا حد زیادی تقلیل داده است. حتی اگر ایران و آمریکا به میز مذاکرات بازگردند، سوالی که مطرح میشود، این است که آیا آنها میتوانند به پیشرفتی دست یابند؟ آیا حضور در مذاکرات برای آنها ارزشمند خواهد بود و میتواند حامل منافعی باشد؟
در شرایطی که ایران بهشدت برنامه اتمی خود را به سمت پیشرفت هدایت میکند و تحریمهای گسترده آمریکا نیز بر اقتصاد و تجارت ایران آسیب وارد میکند، چشمانداز حصول توافق جدید تا حد زیادی دور به نظر میرسد. حتی بازگشت ایران و آمریکا به میز مذاکرات نیز با چالشهای فراوانی روبهرو خواهد بود. نباید فراموش کرد که دو طرف به صورت غیرمستقیم ۶دور مذاکره در وین انجام دادند و این مذاکرات مدتی است معلق مانده و حتی در دوره انجام مذاکرات نیز هیچ پیشنویس یا متنی برای توافق، طراحی و عملیاتی نشد.
در این راستا، این سوال مطرح است که دقیقا چه چیزی در جریان است؟ آنچه واضح است، این نکته است که اساسا به نظر میرسد توافق اصلی و اولیه برجام تا حد زیادی به کنار رفته است و اقدامات ایران و آمریکا نیز معطوف به توافقی جدید در پوشش توافق قدیمی است. در واقع، دو دولت جدید ایران و آمریکا سعی دارند متناسب با واقعیتهایی که با آنها روبهرو هستند، در اولین سال حضور خود در قدرت، به توافق جدیدی دست یابند. هر دو دولت با دستورکارهای داخلی متفاوتی در مقایسه با دو دولتی که در سال ۲۰۱۵ میلادی برای توافق برجام مذاکره و آن را امضا کردند نیز روبهرو هستند.
از سوی دیگر، بعد بینالمللی توافق برجام نیز در مقایسه با سال ۲۰۱۵ تا حد زیادی تغییر کرده است. از منظر دولت بایدن، مزیتهای سیاسی دستیابی به توافق جدید تا حد زیادی کاهش یافته است. بایدن اخیرا فرمان خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان را داد و تاکیدات وی مبنی بر انعقاد توافق با ایران، جدا از اینکه با حمایت طیف گستردهای از حزب دموکرات همراه است، با این حال، با مخالفتهای شدید حزب جمهوریخواه علیه رویکرد بهاصطلاح نرم و انعطافپذیر او در مورد ایران و مساله هستهای نیز همراه است. از این منظر، دستیابی به توافق جدید با ایران، میتواند هزینههای سیاسی سنگینی برای دولت بایدن در بحبوحه انتخابات میاندورهای آمریکا (سال ۲۰۲۲) داشته باشد.
از منظر دولت رئیسی، لغو جزئی تحریمها علیه ایران، به مراتب بدتر از وضعیت کنونی است. این مساله مخصوصا وقتی با چشمانداز احتمالی تغییر دولت در آمریکا در سه سال آینده همراه شود، رنگ و بوی جدیتری برای دولت ایران به خود میگیرد. نباید فراموش کرد که ایران در سالهای اخیر و در چارچوب کارزار فشار حداکثری دولت ترامپ، زندگی با تحریمها را بهخوبی فراگرفته و با آن سازگار شده است. اقتصاد این کشور نیز در سالجاری تا ۶درصد رشد داشته است. اکنون ایران کمتر از قبل به نفت وابسته است و بیش از همه با همسایگان و همچنین کشورهای برجسته محور شرق ارتباط تجاری دارد.
ایران اکنون به بلوک شرق و کشورهایی نظیر چین، هند و روسیه و همچنین بازارهای گسترده آنها چشم دوخته است. جدا از اینها تهران بهخوبی درک کرده که این دسته از کشورها در بحث فناوری نیز جزو قدرتهای نوظهور جهان هستند و میتوان به آنها تکیه کرد.
اضافه بر این، ایران اعتماد کمی به این مساله دارد که بازگشت به توافق برجام موجب میشود کسب و کارهای بینالمللی به ایران بازگردند. حتی در ذیل توافق اصلی برجام، ایران نتوانست لغو اساسی تحریمها علیه خود را تجربه کند و آن گشایش اقتصادی را که انتظار داشت، شاهد باشد. این مرتبه حتی بانکها و کسب و کارهای بینالمللی نیز این مساله را شفاف بیان کردهاند که نمیتوانند با ایران همکاری چندانی داشته باشند؛ زیرا چشمانداز بازگشت مجدد تحریمها علیه ایران وجود دارد و این مساله کاملا برای آنها نامناسب و خطرزاست.
دو معمای پیشروی بایدن
بایدن در خصوص معادله هستهای ایران با دو معمای بزرگ روبهروست: اول، ایران به پیشرفتهای هستهای قابلتوجهی در حوزه غنیسازی اورانیوم، تولید سانتریفیوژهای پیشرفته و حتی تولید مواردی نظیر اورانیوم فلزی دست پیدا کرده است. این پیشرفتها عملا توافق اولیه برجام را غیرمعتبر ساختهاند.
دومین معمایی که دولت بایدن با آن روبهروست، اسرائیل است؛ رژیمی که در ماهها و سالهای اخیر اقدامات خرابکارانه زیادی علیه برنامه اتمی ایران انجام داده است. این رویکرد اسرائیل عملا روند هرگونه مذاکرات هستهای با ایران را نیز با چالش روبهرو کرده و بر بدبینی ایران نسبت به طرفهای غربی و مخصوصا آمریکا افزوده است.
با این همه، دولت ایران شرایط محیط بینالمللی را نیز تا حد زیادی به نفع خود میبیند. خروج نیروهای آمریکایی از منطقه و تنشزداییهای ایران با کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس، عملا فضای مناسبی برای بهرهبرداری تهران فراهم کرده و اشتیاق ایران به انعقاد توافق با غرب در مورد مساله هستهای را از بین برده است. با این حال، دولت بایدن در شرایطی که عمده تمرکز و توجه خود را معطوف به چین کرده است، هیچ گزینهای را بهتر از دیپلماسی و انعقاد توافق جدید با ایران نمیبیند. بیتردید هرگونه تنشآفرینی از سوی واشنگتن در منطقه خاورمیانه، آن را در بحبوحه رقابتش با چین تضعیف خواهد کرد و میتواند تبعات ناگواری برای واشنگتن و منافع ملی آن به دنبال داشته باشد؛ مسالهای که ایران به آن واقف است و سعی دارد تا جای ممکن از آن در راستای منافع خود بهرهبرداری کند.