تحلیل «الاهرام» از تحولات جدید در روابط ایران و عربستان
الاهرام در این رابطه مینویسد: «تاکنون مطالب و گمانه زنیهای مختلفی در مورد انجام دیدارهایی میان نمایندگان ایران و عربستانسعودی و همچنین احتمال تداوم یافتن این دیدارها در آینده مطرح شده است. انجام این گفتوگوها و تعامل میان تهران و ریاض را باید آغازی بر نوعی آتشبس و ترک تنش میان دو کشور دانست.
عوامل موثر بر سیاست خارجی عربستان
اول، یمن: ۱۰ سال پس از وقوع انقلاب یمن، عربستان سعودی به هیچ عنوان نتوانسته به اهداف و منافع خود در این کشور دست یابد. در نقطه مقابل، مهمترین رقیب و نیروی مخالف آن یعنی «حوثیهاییمنی» که از حمایت جمهوری اسلامی ایران نیز برخوردار هستند، تا حد زیادی قدرت و توانمندیهای خود را در این کشور، تقویت کرده و افزایش دادهاند به نحوی که اکنون شاهدیم حوثیها قادرند مراکز حساس نظامی و اقتصادی عربستان را با دقت بالا هدف قرار دهند.
دوم: دولت جدید آمریکا به ریاستجمهوری «جو بایدن»، موضع مخالف قدرتمندی را در قبال جنگ یمن اتخاذ کرده است. این موضعگیری دولت آمریکا صرفا به مواضع کلامی محدود نشده بلکه با متوقفشدن حمایت اطلاعاتی و تامین تسلیحاتی دولت آمریکا برای عربستان در جریان جنگ یمن نیز همراه شده است. این مساله به نوبه خود تا حد زیادی توانمندیها و قدرت مانور عربستان سعودی را در یمن کاهش داده که این موضوع، قدرت جنبش انصارالله یمن (حوثیها) را علیه عربستان سعودی به شدت تقویت میکند.
سوم: گروههای بانفوذ و تاثیرگذاری در واشنگتن وجود دارند که بحران حاد انسانی موجود در یمن را (ناشی از جنگ عربستان علیه یمن)، به عاملی جهت تضعیف موضع و جایگاه عربستان در آمریکا (مخصوصا در کنگره آمریکا و رسانههای این کشور) تبدیل کردهاند. این مساله مخصوصا پس از قتل «جمال خاشقجی» روزنامهنگار عربستانی توسط عوامل سعودی در کنسولگری عربستان در استانبول، شدت گرفته است. در نتیجه میتوان گفت موضع عربستان در واشنگتن، عمیقا خدشهدار شده است.
مساله زمانبندی در این رابطه بسیار مهم است زیرا محمد بنسلمان ولیعهد عربستان به خوبی میداند که وقتی صحبت از جانشینی و تداوم حکمروایی در عربستان پس از ملکسلمان میشود، موضع و جایگاه وی در آمریکا، از اهمیت قابلتوجهی برخوردار است. اگر قرار باشد روابط عربستان با آمریکا پرتنش باشد، وقتی بحث حکومت پس از ملک سلمان، و حکمروایی بنسلمان باشد، این موضوع میتواند تبعات بسیار منفی و مخربی برای شخص محمدبنسلمان بهدنبال داشته باشد.
چهارم: انعقاد توافق میان ایران و آمریکا. عربستان سعودی به خوبی میداند که انعقاد یک توافق میان دو کشور شاید زمانبر باشد، اما در نهایت اتفاق خواهد افتاد. در این رابطه انگلیسیها یک جمله معروف دارند: «اگر نمیتوانید چیزی را بر هم زنید، به آن ملحق شوید.» در این راستا، عربستانسعودی به نوعی میخواهد خود را در فرآیند بحث و گفتوگوهایی قرار دهد که در نهایت قرار است به یک توافق بزرگ میان ایران و آمریکا ختم شود.
پنجم: در شرایط فعلی، یک میانجیگر جدید در مناسبات ایران و عربستان وارد میدان شده که پیش از این نیز در مسائل مرتبط با ایران، تلاشهایی را جهت میانجیگری از خود نشان داده است. فرد مذکور «مصطفی الکاظمی» نام دارد(نخستوزیر عراق) که توانسته هم با ایران و هم عربستان سعودی، مناسبات قابلتوجهی را ایجاد کند. الکاظمی همچنین قادر است زوایا و جنبههای جدیدی را در روابط ایران و عربستان برجسته کند که به نوعی این پیام را به دو طرف میدهد که تعامل آنها با یکدیگر، در مقایسه با تقابلشان، ایجادکننده مزایا و منافع بیشتری است.
مولفههای تاثیرگذار بر تنشزدایی سیاست خارجی ایران
اول: ایران موفقیتهای راهبردی قابلتوجهی را در یک دهه گذشته کسب کرده که در اغلب آنها، موفقیت تهران با تضعیف عربستان سعودی همراه بوده است. با این حال، این کشور پذیرای فشارهای اقتصادی، سیاسی و نظامی مختلفی نیز شده است. در این راستا، تنش زدایی میان ایران و عربستان، عملا شرایط و فضای مناسبی را در اختیار ایران قرار میهد تا خود را از نظر اقتصادی، بار دیگر تقویت کند.
دوم: ایران در پروندههای مهمی نظیر حضور شیعیان در منطقه مدیترانه شرقی، آینده بحرین (کشوری که اکثریت آن را شیعیان تشکیل میدهند و عربستان در آن نفوذ قابلتوجهی دارد)و گفتوگوهای جهانی شیعه-سنی، ظرفیتهای مناسبی را در تعامل با عربستان میبیند و در واقع بر این باور است که از طریق تعامل و دیپلماسی، میتوان به نتایج بهتری در موضوعات ذکر شده دست یافت. این مساله در نوع خود، تهران را به درپیش گرفتن دیپلماسی با عربستان سعودی تشویق میکند.
سوم: ایران بهطور کلی دیپلماسی و گفتوگو را در سیاست خارجی خود حتی با سختترین دشمنانش به مثابه ابزاری موثر ارزیابی میکند و به نوعی دیپلماسی را عاملی جهت تامین اهداف و منافع خود میبیند. همین مساله نیز یکی از محرکهای مهم ایران در گرایش به سمت تعامل و گفتوگو با عربستان سعودی است. در واقع، تهران این مساله را ابزاری مهم و قابلتوجه برای تامین اهداف و منافع خود ارزیابی میکند. بهطور کلی با توجه به مولفههایی که پیشتر به آنها اشاره شد باید گفت: اهداف، منافع و جهانبینیهای متفاوت ایران و عربستان، همچنان دو کشور را از لحاظ ماهوی از یکدیگر دور نگه میدارد و حتی آنها را به مثابه دو چشمانداز متفاوت از اصول و ارزشها، نزد کشورهای منطقه خاورمیانه و جهان اسلام، تصویرسازی میکند. با این حال، مولفههای جدید در محاسبات سیاست خارجی ایران و عربستان، به احتمال زیاد موجب خواهد شد تا از شدت تنشها میان این دو کشور کاسته شود. بدون تردید این مساله در مورد بحران یمن (در نتیجه تعامل ایران و عربستان)، تا حد زیادی مورد استقبال قرار خواهد گرفت و حتی میتواند زمینه را برای جلوگیری از وقوع بحران در لبنان نیز هموار سازد.