«اژدها» و «شیر» در صحرا
اگر معیار قضاوت ما از این توافق چیزی بهعنوان «نقشهراه» و بیان یکسری کلیات و رئوس همکاری باشد، پس توافق خوبی است و چهبسا لازم باشد با تمام کشورهای مطلوب منافع ایران امضا شود. اما اگر معیار قضاوت را بر مبنای جزئیات و بدهبستانها بگذاریم، آنوقت این توافق را نه میتوان خوب نامید و نه بد، زیرا چیزی که از آن اطلاعی نداریم، منطقا قابلقضاوت نیست.
چین و ایران حتما ملاحظات اقتصادی، سیاسی و امنیتی در افشا نشدن جزئیات این توافق داشتهاند، اما ابهام و سوالات مردم عادی و حتی نخبگان دانشگاهی درباره این توافق نیز باید رفع شود. افکار عمومی منفی در سطح جهان و نیز ایران، نسبت به چین رو به افزایش بوده (به هر دلیلی) و مشروعیت تصمیمگیران و مسوولان نیز در بین عموم برای اقناع کلامی رو به افول است، با این اوصاف این نگرش منفی نسبت به توافقنامه اخیر نباید دور از انتظار باشد.
در اینجا نقلقولی از هنری کیسینجر دیپلمات کهنهکار آمریکایی، درباره بحث مشروعیت و سیاستگذاری خارجی ذکر میکنم که بیارتباط به حال و احوال ما نیست. کیسینجر میگوید، «برای محک و سنجش یک خطمشی (policy) باید دید آیا این خطمشی توانایی کسب حمایت داخلی را دارد یا خیر. این حمایت داخلی دارای دو جنبه است: ۱. کسب مشروعیت در داخل دستگاه حکمرانی و ۲.هماهنگسازی آن با تجربه ملی.»
به زبان ساده خطمشی موفق آن است که بتواند هم حمایت نخبگان تصمیمگیر و هم حمایت مردم عادی را بهدست آورد. این دو جنبه اما چندان برای توافقنامه اخیر صدق نمیکند. این توافقنامه توانسته تاحدود بسیار زیادی حمایت تصمیمگیران را جلب کند، اما در میان مردم عادی موضوع بسیار متفاوت است. اتهامات زیادی به اقدامات چین در کشورهای جهان مطرح است که بعضی از آنان واقعیت دارد و بعضی از آنان نیز نه چندان و جای بحث دارد. بهعبارت دیگر، این اتهامات طوری «چارچوببندی» (framing) شده که واقعی بهنظر برسند؛ چیزهایی نظیر «تله بدهی» (debt trap)، بهکارگیری کارگران چینی بهجای کارگران محلی، فساد، بیتوجهی به محیطزیست و... از اتهاماتی است که در فضای رسانهای و محافل بینالمللی به چین زده میشود.
در کنار دقت و کنکاش درباره این موارد و اتهامات چین، باید این نکات را نیز مدنظر داشت:
۱- چین شریک تجاری اول بیش از ۱۲۸ کشور دنیا است. تا پیش از سال ۲۰۰۰ آمریکا رتبه اول در شراکت تجاری با کشورهای دنیا را داشت اما اکنون چین جایگزین آن شده است. در ابرپروژه «ابتکار کمربند-راه» نیز ۷۸ کشور جهان شرکت دارند. اینها همه نشان از این دارد که چین بازیگر ناگزیر روابط بینالمللی است.
۲- چین پنج سطح روابط و توافق با کشورها دارد که توافق «شراکت جامع استراتژیک» بهعنوان بالاترین سطح شناخته میشود و توافق با ایران نیز در همین سطح است. چین پیشتر با ۱۲ کشور خاورمیانه توافقاتی را در سطوح مختلف امضا کرده و با عربستان، امارات، مصر و الجزایر توافقی در سطح ایران، یعنی شراکت جامع استراتژیک به امضا رسانده است. از اینرو مورد ایران با دانستههای فعلی ما مورد خاص و ویژهای محسوب نمیشود. این کشورها بهصرف این اتهامات و اقدامات منفی چین خود را از همکاری با این کشور محروم نساختهاند.
۳. اینکه از کشورها انتظارات نیکوکارانه داشته باشیم و منتظر «ناهار مجانی» باشیم ناشی از تفکر اشتباه و نگاه احساسی به سیاست بینالملل است که بین مردم عادی، نخبگان و تصمیمگیران به کرات دیده میشود. چین مانند تمام دیگر کشورها، نه بازیگری خیرخواه و نیکمطلق است و نه اهریمن و شرّی مطلق. این کشور نیز مانند سایرین منافعی دارد و در پی بیشینهسازی آن است.
در نهایت، سیاستگذاران داخلیاند که باید «منافع مشترک» و «تعارضات منافع» چین و ایران را بهدرستی، واقعگرایانه و به دور از احساسات و اغراق شناسایی کنند. برای بهرهبرداری حداکثری و بیشینهسازی سود از توافق با چین، شناخت این اشتراکات و تعارضات ضروری است و در ادامه چند نکته برای شناخت بیشتر ذکر میشود:
ایران مساوی با خاورمیانه نیست؛ ایران به دلیل جغرافیا و منابع بازیگر مهمی در منطقه است اما منطقه تنها در ایران خلاصه نمیشود. مقامات چین پیش از سفر به ایران، به عربستان و ترکیه رفتند و بعد از ایران راهی امارات شدند. اهمیت اسرائیل، امارات، عربستان و ترکیه برای چین کمتر از ایران نیست. حجم تجارت چین با عربستان حدود ۴ برابر، با امارات حدود ۲ برابر و با ترکیه تقریبا برابر با ایران است. تجارت چین با اسرائیل نیز حدود ۶۵ درصد تجارت با ایران است. اصولا، چین از تاریخ حضور قدرتها در خاورمیانه تا بدین جای کار درس خوبی گرفته و سیاستش با کشورهای منطقه از سیاست کلی خاورمیانهای آن یعنی دوری از مسائل امنیتی، چندجانبهگرایی، تقدم اقتصاد بر سیاست و عدمطرفداری از کشوری خاص، پیروی میکند.
ایران بازیگر جهانی نیست؛ ایران یک قدرت منطقهای است، نه جهانی. درگیر ساختن کشور در رقابتهای جدید ژئوپلیتیک بین چین و آمریکا تبعات خوبی دربرندارد. همچنین دوره کنونی هیچ شباهتی به جنگ سرد و بلوکبندی شرق و غرب نداشته و بسیار پیچیدهتر است. پس بهتر است ذهنیت جنگ سردی از کشور رخت بربندد و به چین بهعنوان سدی در برابر غرب نگریسته نشود.
تخممرغها را بهجای یک سبد در چند سبد بگذارید؛ هر فردی در هر بازاری اگر تنها به یک تولیدکننده و خدماتدهنده اکتفا کند ریسک و آسیبپذیری خود را افزایش داده است. اگر ایران بیش از حد به چین اکتفا کند آسیبپذیری خود را افزایش میدهد، از همینرو روابط ایران با بازیگران دیگری نظیر هند، روسیه و کشورهای غربی نیز باید افزایش و تداوم یابد.
اینکه سرنوشت ایران در توافقات تجاری با چین به سرنوشت سریلانکا بدل شود یا مالزی، اول از همه به تصمیمات و سیاستگذاری داخلی بستگی دارد. مالزی در دوره «نجیب رزاق» بسیار بهسوی چین شتافت و فسادهای مالی بسیاری در پروژهها رخ داد، بهطوریکه بانک جهانی در سال ۲۰۰۹ یکی از پروژههای ریلی مالزی با چین را به دلیل وجود فساد و فریبکاری در فهرست سیاه قرار داد. «ماهاتیر محمد» پیش از پیروزی در سال ۲۰۱۸ از اقدامات چین انتقاد تاکتیکی کرد، اما پس از پیروزی خود همکاری با چین را اینبار با دریافت امتیازات بیشتر ادامه داد. ناگفته پیداست که برای پیمودن مسیر موفقیت ایران هم به راه شرق نیاز است و هم به راه غرب، اما شروع این راه ناگزیر از تهران خواهد بود.