ایران و نتیجه انتخابات آمریکا
ایران بهعنوان موضوعی مهم در سیاست خارجی آمریکا، در دستور کارهای پیشنهادی دو نامزد ریاستجمهوری ظاهر شده است و بهنظر میرسد در حالیکه ترامپ تلاش دارد با ادعاهایی گاهوبیگاه، برنامه خود را در قبال ایران زنده نگاه دارد، بایدن درصدد طرح توافق جدید یا افزودن مفادی به توافق کنونی برجام است. واکاوی فحوای ادعاهای ترامپ نشان میدهد سخنان او در مورد مذاکره با ایران فقط ژست انتخاباتی است و در عمل، هیچ تغییری در جایگاه قلدرمآبانه او در راستای حل چالشی که در این توافق مهم بینالمللی بهوجود آورده است، دیده نمیشود. در طرف مقابل، بایدن برای کسب بیشتر رای درصدد ارائه رویکردی متفاوت در قبال ایران به مخاطبانش بوده است که در عمل تفاوتی با رویکرد دولت اول اوباما ندارد. در صورت پیروزی ترامپ، مساله ایران کماکان بهشیوه کنونی پیگیری خواهد شد. آمریکا در این دوره چه مایل باشد یا خیر، نمیتواند ادعا کند تمامی گزینهها را روی میز دارد. دو علت مهم این است که ترامپ در چهار سال قبل، از درگیریهای نظامی جدی اجتناب کرد که پیشران آن مطالبات داخلی بوده است و در این دوره نیز برای حفظ وجهه خود و میراثی که برجای خواهد گذاشت، از تحمیل درگیری به این کشور اجتناب خواهد کرد. علت دوم نبودن گزینه نظامی روی میز، پیشبینیهایی درباره قدرت آتی آمریکا است که با توجه به بروز مشکلات ناشی از کرونا بهویژه در بحث اقتصاد مطرح هستند. با بروز مشکلات اقتصادی، شاهد کاهش بودجه دفاعی و بهتبع کاهش نفوذ ژئوپلیتیکی این کشور در سطح بینالمللی خواهیم بود. درنتیجه گزینه تهدید نظامی علیه ایران پوچ خواهد شد. با کاهش حاشیه مانور قدرت سخت آمریکا در جهان، این کشور باید در فکر استفاده از قدرت نرم و قدرت ساختاری برای پیشبرد اهداف و ساخت همگرایی علیه ایران یا تعقیب هر هدف دیگری باشد. در حالیکه تجربه ترامپ در دور نخست نشان داد او فاقد مهارت سیاسی و دیپلماسی است و نمیتواند در دیدگاه دیگر کشورها همگرایی ایجاد کند. در حالحاضر، کشورهای اروپایی اعلام کردهاند در صورت پیروزی ترامپ، حتی همپیمانی خود را با آمریکا کاملا نادیده خواهند گرفت. ناخشنودی مرکل از رویارویی مستقیم با ترامپ و رد دعوت برای حضور در نشست گروه هفت، یکی از رویدادهایی بود که به باور بسیاری از کارشناسان، نشاندهنده پایان صبر و تحمل چهرههای اروپایی برای اصلاح رویکرد ضدسیاسی و ضددپیلماتیک ترامپ در عرصه بینالمللی است. کشورهای اروپایی، در طرف مقابل، پیروزی بایدن را فرصتی نو میدانند که بهمعنای احیای همپیمانی آمریکا و اروپا در قاعده نظم لیبرال بینالمللی است. برجام در دوران بایدن میتواند از خلال اختیارات ریاستجمهوری، بار دیگر آمریکا را به میز ۱+۵ بازگرداند. باوجود این، پیشبینی میشود بایدن و شرکای اروپایی مایل باشند باتوجه به تحولاتی که از سال ۲۰۱۸ حول برجام بهوقوع پیوسته است، با پشتیبانی کنگرهای احتمالا با اکثریت جمهوریخواه در آمریکا، تلاش کنند بار دیگر ایران را بر سر میز مذاکره کشانده و موضوعات جدیدی را به توافق بینالمللی برجام اضافه کنند. این موضوعات، در مورد مسائل منطقهای و موشکی ایران خواهد بود. بیشک در این شرایط با دو واکنش ایران مواجه خواهند شد که یکی، رد کلیه مذاکرات برای ایجاد تغییر در برجام یا دیگری، پذیرش بخشی از موضوعات برای مذاکره و درنتیجه، آغاز روند مذاکراتی طولانی و چالشی برای رسیدن به توافقی جدید خواهد بود. در هر دو حالت، ایران همچنان در بلاتکلیفی باقی میماند، مسائل اقتصادی حل نخواهند شد و راستیآزمایی اظهارات و وعدههای آمریکا و اروپا بسیار دشوار یا غیرممکن خواهند بود. پیشبینی میشود تهران در این شرایط نیز همچنان به هنجارها و قواعد بینالمللی پایبند بماند که در اینصورت، ظرفیت چانهزنی این کشور بهشدت کاهش خواهد یافت و تصور نمیشود مذاکرات بتوانند کمکی برای بهبود وضع اقتصادی در ایران باشند. پیروزی ترامپ نهفقط ادامه سیاستی را در پی خواهد داشت که در سالهای گذشته حدود و ثغور آن روشن شده است، بلکه به تغییرات اثرگذار بر نظم بینالمللی نیز شتاب خواهد بخشید. رویکرد ترامپ در سطح بینالمللی، او را بهشدت تنها کرده است. سیاست یکجانبهگرایانه ترامپ، یعنی «اول آمریکا» موجب شده است از نظر راهبردی، آمریکا همپیمانان خود را در سطح بینالملل در تمامی مناطق جهان از دست بدهد و این همپیمانیها از سطح راهبردی به سطوحی مثل همپیمانی سیستماتیک تنزل یابند. این مساله در قبال کشورهایی مانند عربستان در غرب آسیا، آلمان و فرانسه در اروپا و کرهجنوبی در آسیای جنوبشرق صادق است، ضمن اینکه ایجاد همپیمانیهای منفی مانند همپیمانی کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس و رژیم صهیونیستی بهضرر پرستیژ آمریکا است و موجب افزایش نزدیکی این همپیمانان به دیگر قدرتها شده است. برای مثال، اروپا بیشتر به ژاپن و عربستان بیشتر به چین نزدیک شدهاند. در سطح ژئوپلیتیکی، هژمونی آمریکایی در سرازیری افول نیازمند رهبری است که بتواند کلیه نیروها را در سمت مقابل هدایت کند، اما ترامپ به سقوط این هژمونی شتاب بخشیده است. اقدامات او اژدهای خفته چینی را بیدار کرده و بهمبارزه طلبیده است. همپیمانان این کشور تمایلی به حمایت از دیدگاههای یکجانبهگرایانه ترامپ در شرایط گذار نظم بینالمللی ندارند، زیرا این سیاستها، آنها را در رقابت چین و آمریکا تنها گذاشته و در نهایت هدف روشنی را تعقیب نمیکنند. در وضعیتی که ترامپ نظم بینالمللی را برهم میزند و با ایجاد جنگ و رقابت بین قدرتهای بزرگ، موجب برهم خوردن موازنه قدرتها در سطح بینالمللی میشود، همپیمانانش کمترین میزان همراهی را با سیاستهای او که منجر به بلاتکلیفی میشود خواهند داشت. به این ترتیب، شاهد شکست قطعی در سیاست فشار حداکثری علیه ایران خواهیم بود. سیاست اولآمریکای ترامپ که بخشی از سیاستهای یکجانبهگرایانه آمریکایی است با پیروزی او در انتخابات ادامه خواهد یافت. در نبود حمایت بینالمللی از ترامپ، برنامههای او شکست خواهند خورد و کشورهای مختلف با رویکردی ملی با ایران برخورد خواهند کرد که این امر خود به جایگاه برابر ایران و کشور مقابل در مذاکرات کمک خواهد کرد. علاوهبراین، با افزایش اختلاف بین آمریکا و متحدانش، فشارهای آمریکایی حداقل اثربخشی را خواهند داشت و ایران درصورت تقویت نگاه به شرق، خواهد توانست با قدرت بیشتری سیاستهای منطقهای خود را دنبال کند. با در نظر گرفتن پیروی ایران از هنجارهای بینالمللی و تلاش برای پیگیری اختلافات با آمریکا در چارچوب قوانین بینالمللی و پایبندی به برجام، حاشیه مانور بیشتری برای فشارآوردن به کشورهای اروپایی جهت درج منافع خود در تغییرات آتی در سیاستهای این کشورها در قبال موضوعات هستهای، منطقهای و موشکی خود خواهد داشت و از حمایت چین و روسیه نیز در جدال آمریکا با این کشورها بهرهمند خواهد شد. بنابراین پیروزی ترامپ میتواند در کل بهنفع ایران باشد.