«ریسپانسیبل استیت کرافت» بررسی کرد
نقش بولتون و پمپئو در سیاستهای ضدایرانی ترامپ
ترامپ فکر میکرد که بولتون در این زمینه به او کمک میکند، اما بهشدت اشتباه کرد. به گزارش پایگاه خبری «انتخاب»؛ در ادامه این مطلب آمده است: «کتاب بولتون اشتیاق ترامپ برای انجام معامله با شرکا و مخالفان ایالات متحده را برجسته میکند. با این حال، کتاب نشان میدهد که چگونه بولتون بهعنوان یک فرد یکجانبهگرای غیرقابل انعطاف و جنگطلب که از رقبایش در کاخ سفید به ریاست ترامپ پیشی گرفته است، مخفیانه تلاش کرده تا تمامی اقدامات ترامپ به سمت دیپلماسی موفق بهویژه با ایران را خراب کند. حال این سوال مطرح میشود که چرا ترامپ، بولتون و دیگر افرادی را که با دیپلماسی مخالف بودند، استخدام کرد؟ پاسخ در این کتاب نهفته است که نشانگر ماهیت خودتخریبی رویکرد ترامپ در روابط خارجی است.»
بولتون، تخریبگر توافق
همانطور که در کتاب «هنر معامله» بیان شده است، شیوه مذاکره ترامپ بر دوام و افزایش بسیار زیاد فشارها استوار است. درست درحالیکه او فشارها را به حد مجاز میرساند و درگیری اجتنابناپذیر به نظر میرسد، وی به دنبال معامله است. این رویکرد با تهدیدهای وی در قالب «آتش و خشم» علیه کرهشمالی آشکار شد. همچنین درگیریهای ترامپ با ایران و تهدیدهای مکرر مبنی بر براندازی حکومت این کشور نیز نمود دیگری از این رویکرد به شمار میرود. کتاب بولتون در زمینه مذاکرات و توافق به این موضوع توجه میکند که ترامپ فکر میکرد، مشاورانی مانند بولتون و پمپئو میتوانند بهعنوان مجریانی عمل کنند که از نفوذ خود استفاده کرده و مخالفانی مانند کرهشمالی و ایران را متقاعد کنند که یا باید در مورد شروط ترامپ مذاکره کنند، یا با نابودی کامل روبهرو شوند. درحالیکه ترامپ نتوانست به معاملات موردنظرش دست یابد، این کتاب مجددا تأکید میکند که چگونه بولتون و پمپئو، ترامپ را به سمت همان جنگهایی سوق دادند که وی سعی داشت از طریق بلوفهایش از آنها جلوگیری کند.
ترامپ بهطور واضح بولتون را بهعنوان پلیس بد خود در نظر میگرفت که ظاهرا نفوذش را از قدرتهای خارجی به دست میآورد. در واقع بولتون از این نقش لذت میبرد. بولتون شخصا قصد نداشت ابزاری برای کمک به تسهیل معاملات با کشورهایی باشد که او مدتها رویای بمباران آنها را در سر میپروراند. کتاب بولتون بهطور مکرر این موضوع را برجسته میکند که چگونه ترامپ فکر میکرد، رویکرد سیاست خارجی وی منجر به دستیابی به توافق با ایران خواهد شد. مثلا در یک بخش بیان شده است: «البته، ترامپ نیز کاملا آماده بود که اگر مجبور شود به سمت جنگ حرکت کند و ایران نیز باید این موضوع را درک میکرد که اگر به خواستههای ترامپ توجه نکند، امکان دستیابی به توافق وجود ندارد.» بولتون میافزاید: «ترامپ در اطراف خود تعداد زیادی از افرادی را داشت که میخواستند با ایران وارد جنگ شوند، اما این گزینه بهدلیل مخالفت ترامپ، هرگز اتفاق نیفتاد.» در کتاب آمده است که ترامپ دائما جان کری، وزیرخارجه پیشین آمریکا را در اینکه تهران و واشنگتن با یکدیگر به توافق نرسیدند، مقصر میداند. زیرا بنابر ادعای ترامپ، او به مقامات ایران گفت که مذاکره نکنند و منتظر کنار رفتن ترامپ از قدرت بمانند. بولتون میگوید: ترامپ بهشدت دنبال ایده مورد پیگرد قرار دادن کری بهدلیل نقض قانون لوگان بود. قانونی که شهروندان را از مذاکره با دولتهای خارجی منع میکند.
در واقع، درحالیکه ترامپ از اینکه چرا ایرانیها به مذاکره روی نمیآورند، غافلگیر شده بود، بولتون بهطور جدی هرگونه ابتکارعمل دیپلماتیک رئیسجمهور را خراب میکرد و خواهان جنگ بود. او هیچ تلاشی برای پنهان کردن این واقعیت نمیکند و میگوید که در بحثهای داخلی گفته است: تا وقتی حکومت فعلی ایران بر سر کار باشد، نمیتواند معامله جدیدی با ایران صورت دهد و بازدارندگی ایجاد کند. وی خواستار افزایش فشار از نظر اقتصادی، سیاسی و نظامی بود. بهطور کلی میتوان این طور نتیجه گرفت که بولتون و پمپئو تمام تلاششان را برای از بین بردن دیپلماسی به کار گرفتند. در عوض، وزیر خزانه داری، استیو منوچین تلاش میکرد که درهای گفتوگوی دیپلماتیک باز بماند. منوچین در داخل آمریکا استدلال میکند که استفاده مداوم از تحریمها توسط دولت با گذشت زمان منجر به تضعیف این ابزار خواهد شد. وی همچنین هشدار داد که این موضوع، وضعیت دلار را بهعنوان ارز ذخیره جهانی تضعیف میکند، زیرا سایر کشورها راههایی برای فرار از تحریمها ابداع میکنند. اما بولتون این استدلالها را نمیپذیرد. اختلاف میان مقامات دولتی درباره سیاست ایران طی سال گذشته در اظهارات بولتون در اجلاس G۷ بیاریتز فرانسه مشهود بود. وی تصریح میکند که منوچین و رئیسجمهور فرانسه، امانوئل مکرون برای تضعیف تحریمها و در نتیجه مذاکره با ایران با یکدیگر به توافق رسیدهاند. بولتون گفت: این دقیقا همان چیزی بود که من و پمپئو برای جلوگیری از آن تلاش کردهایم.
سپس بولتون جلسه ناهار بین مکرون و ترامپ را توصیف میکند، جایی که تقریبا تنها موضوع، ایران بود. از جمله به این مساله پرداخته شد که آیا ترامپ با محمدجواد ظریف، وزیر امورخارجه ایران دیدار خواهد کرد یا خیر. این برای بولتون تعجببرانگیز بود که ترامپ دیدار با مکرون را بهترین یک ساعت و نیمی که تاکنون در عمرش گذرانده است، توصیف کرد. بعدا بولتون به نقل از مشاور ترامپ یعنی کلی آنشاو گفت که رئیسجمهور قطعا میخواست با ظریف دیدار کند.
رویکرد ترامپ در سیاست خارجی بر شاخصههای بازار املاک و مستغلات و با محوریت افزایش فشار به این امید که طرف مقابل کوتاه بیاید و تن به توافق دهد، استوار بود؛ شیوهای که از همان ابتدا محکوم به شکست بود. همانطور که اخیرا سوزان دی مگیو، رئیس موسسه کوئینسی اظهار کرده است: ترامپ توانایی انجام کارهای سختی را که در دیپلماسی برای دستیابی به توافقات به خصوص با مخالفان نیاز است، ندارد. کارهای او بسیار متناقض هستند، ترامپ کاری کرد که احتمال دستیابی به هر نوع توافقی با کشورهای مخالف واشنگتن از بین رفت.
دیپلماسی موفقیتآمیز بینالمللی مستلزم تلاش سختی است که توسط یک تیم توانمند از دیپلماتها پشتیبانی شود. اگر ترامپ واقعا به دنبال معامله با ایران باشد، کنار گذاشتن بولتون اقدام درستی بود و قدم بعدی باید مقابله با مایک پمپئو باشد که به اندازه بولتون مخرب است.