آتلانتیک بررسی کرد
هزینههای گزاف استراتژی ترامپ در برابر ایران
در همین ارتباط سایت آتلانتیک در مطلبی که دیپلماسی ایرانی آن را ترجمه کرده است درباره هزینههای گزاف استراتژی ترامپ در برابر ایران مینویسد: ترور سردار قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس ایران، در حمله هواپیماهای بدون سرنشین در اوایل ژانویه و خودداری اولیه ایران از اقدام تلافیجویانه شدیدی سبب شد دونالد ترامپ، رئیسجمهوری ایالاتمتحده تصور کند استراتژی او درحال جواب دادن است. ترور سردار سلیمانی که بهطور عمده بهعنوان اقدامی با پیامد تشدید تنشها محکوم شد، انتظارات ایران را تغییر داد و در عین حال، مخاطرات و فرصتهای جدیدی برای دو طرف ایجاد کرد.
ترامپ و گروه او با تمرکز صرف روی ایران و مخاطرات آن برای ایالاتمتحده و متحدانش، تا اندازه زیادی در بازگشت از سیاستهای باراک اوباما موفق عمل کردند. دولت اوباما تمایلی به رسیدگی به اقدامات ایران در منطقه نداشت و دولت ترامپ پیام متفاوتی ارسال کرد. همانطور که ژنرال کِنِت اف. مک کنزی، فرمانده فرماندهی مرکزی ایالاتمتحده، پاییز گذشته در یک برنامه موسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک گفت: «ایران گزینههایی برای افزایش تنشها دارد، اما پلههای بالایی نردبان تشدید تنشها متعلق به ماست.» با این حال، یک تغییر سریع و کوچک در شرایط به نفع دولت ترامپ به معنای موفقیت کل استراتژی رئیسجمهوری نیست. در واقع، این استراتژی آنطور که ترامپ و مشاورانش تصور میکنند، جواب نداده است.
متحدان و حامیان سردار سلیمانی هنوز در ایران قدرت دارند. شلیک موشک و خمپاره به سمت سفارت آمریکا در بغداد هنوز ادامه دارد که نشانه نفوذ ایران و متحدانش در منطقه است. ایران هنوز هم به پیشروی در برنامه هستهای ادامه میدهد که میتواند به معنای کاهش زمان دستیابی آن به سلاح هستهای در قیاس با زمان تصمیم دولت ترامپ به عقبنشینی از توافق دولت اوباما باشد.
استراتژی دولت ترامپ در قبال ایران ۶ عنصر دارد: اول، ترامپ از توافق هستهای خارج شد چون برنامههای موشک بالستیک ایران را محدود نمیکرد و تاریخ انقضا داشت. دوم، ایالاتمتحده کارزار «اعمال فشار حداکثری» را به اجرا درآورد تا با آسیب به اقتصاد ایران این کشور را به سمت مذاکره برای توافقی با محدودیتهای بیشتر در برنامههای هستهای و رفتارهای منطقهای سوق دهد. سوم، دولت ترامپ میخواهد مانع از تسلیم اروپا در برابر اقدام ایران به از سرگیری فعالیتهای منعشده در توافق هستهای شود. چهارم، ایالاتمتحده سردار سلیمانی، فرمانده مقتدر و معمار سیاست خاورمیانه ایران، را ترور کرد. پنجم، ترامپ و گروه او اکنون سعی دارند هرگونه افزایش تنش احتمالی و خطر جنگ در پی ترور سردار سلیمانی را مدیریت کنند. ششم و آخر، آنها امیدوارند بتوانند با تحریک اعتراضات در داخل ایران، دولت را بیشتر تحت فشار بگذارند و مشروعیت آن را زیرسوال ببرند.
یکی از دلایل غیرمنتظره بودن ترور سردار سلیمانی بهرغم اینکه برنامه آن ۷ ماه پیش تصویب شده بود، این بود که دولت ترامپ به هیچیک از اقدامات پیشین ایران و متحدان منطقهای آن همچون انهدام هواپیمای بدون سرنشین آمریکایی یا حمله حوثیها به تاسیسات نفتی آرامکو واکنش نظامی نشان نداده بود؛ متحدان آمریکا در منطقه و ورای آن از این مساله خشنود بودند که ایالاتمتحده «بازدارندگی» به معنای عواقب نظامی برای حملات نظامی را از سر گرفته است.
ایران با تلافی محدود و آمریکا با خودداری از اقدام متقابل توانستند مانع از بروز درگیری نظامی همهجانبه شوند. در عین حال، شلیک اشتباهی به هواپیمای مسافربری اوکراین شرایط را برای ایران دشوار کرد و مانع از استفاده آن از احساسات ضدآمریکایی موجود شد. اما به نظر نمیرسد ایالاتمتحده هم در موقعیتی باشد که بخواهد روی شرایط پیش آمده پس از ترور سردار سلیمانی سرمایهگذاری کند. ایرانیها شاید از عملکرد دولت ناراضی و از سقوط هواپیمای اوکراینی ناراحت باشند، اما امید بستن ایالاتمتحده به اینکه این تحولات باعث سقوط نظام جمهوری اسلامی شود توهمگونه است.
در همین حال، نشانههای مشکلات در سراسر منطقه قابل مشاهده است. عراق پس از حمله به سردار سلیمانی ممکن است حق آمریکا برای داشتن نیرو در خاک خود را لغو یا استفاده از این نیروها را بهشدت محدود کند بهطوریکه مانع از عملکرد موثر آنها در جنگ علیه داعش و البته مقابله با ایران شود. مساله دیگر زیرسوال رفتن تضمین ایالاتمتحده برای متحدان آن در حاشیه خلیجفارس به دلیل خودداری از واکنش به حوادث قبلی منطقه است. ترامپ برای ایجاد اطمینان در میان این متحدان به استقرار ۱۴هزار نیروی بیشتر در منطقه دستور داده است، اما این رویکرد به اندازه نشان دادن تمایل سیاسی برای استفاده از این نیروها معنادار نیست. ایالاتمتحده در چشم شرکا غیرقابل اعتماد شده و همین مساله ایجاد اطمینان را پرهزینهتر کرده است.
یکی دیگر از نشانههای نگرانکننده برای آمریکا این است که تنها آلبانی، استرالیا، بحرین، عربستان سعودی، اماراتمتحدهعربی و بریتانیا تمایل خود را به پیوستن به یک نیروی دریایی تحت رهبری ایالاتمتحده در خلیجفارس اعلام کردهاند و شمار بیشتر متحدان ایالاتمتحده به ائتلاف رقیب، اتحادیه اروپا با رهبری فرانسه متعهد شدهاند. اقدامات اتحادیه اروپا و دولت ترامپ در بسیاری از دیگر زمینهها نیز در تقابل است. اتحادیه اروپا که رویکرد اوباما را ترجیح میداد، تا ایجاد یک سیستم پرداخت پیش رفت تا امکان مبادلات شرکتهای جهانی با ایران و دور زدن تحریمهای دلاری را فراهم آورد. اگرچه این سیستم اساسا به دلیل نگرانی شرکتها از مواجهه با تحریمهای خزانهداری ایالاتمتحده بیفایده است، اما قرارگیری اتحادیه اروپا به رهبری بریتانیا، فرانسه و آلمان در برابر ایالاتمتحده و ایجاد مکانیزمی برای دور زدن سیاستهای آن به خودی خود حائز اهمیت است. کشورهای اروپایی هم اخیرا احتمال اعمال مجدد تحریمهای اقتصادی علیه ایران را مطرح کردهاند، اما هدف آنها بازگشت ایران به تعهدات توافق هستهای دولت اوباما است، نه وادار کردن این کشور به قائل شدن امتیازات بیشتر.
خلاصه اینکه سیاستهای دولت ترامپ یکسری آشفتگیها در رابطه با ایران ایجاد کرده که میتواند از آنها بهره ببرد؛ اما به نظر میرسد که این آشفتگیها به جای نزدیک کردن ایالاتمتحده به اهدافش، اعتبار آن را زیرسوال برده و هزینههای نظامی و امنیتی را افزایش دادهاند.