منافع الگوی جدید تنش برای ایران

با این‌حال در دولت دونالد ترامپ شاهد ویرانی این نردبان تنش بوده‌ایم، به‌طوری‌که دولت ترامپ در برابر اقدامات ایران نظیر سرنگونی پهپاد آمریکایی، اقدامی انجام نداد و الگوی قدمی تک و پاتکی نقض شد تا به این ترتیب با ویرانی الگوی پیشین، کنترل و پیش‌بینی اینکه ایران چه اقدامی انجام خواهد داد حتی از گذشته نیز دشوارتر شود. نتیجه دیگر تغییر این الگوی قدیمی آن است که عربستان و امارات به‌عنوان شرکای منطقه‌ای آمریکا اعتماد خود به حمایت نظامی واشنگتن را از دست داده‌اند و وارد مرحله کاهش تنش‌ها با ایران شده‌اند.

به‌گزارش گروه اقتصاد بین‌الملل روزنامه «دنیای‌اقتصاد»، نشریه «نشنال‌اینترست» در گزارشی نوشت: حملات ماه سپتامبر به تاسیسات نفتی عربستان سعودی آخرین دور از اقدامات تحریک‌آمیزی بود که «توسط ایران» و پس از حمله ۱۴ مه و ۱۳ ژوئن به نفتکش‌ها، سرنگونی پهپاد آمریکایی در ۲۰ ژوئن و توقیف نفتکش استنا ایمپرو بریتانیا در ۱۹ جولای انجام شد. در مقابل اما این دست از اقدامات ایران با کمترین پاسخ ایالات‌متحده آمریکا و جامعه بین‌المللی همراه شد. حمله به تاسیسات نفتی آرامکو تنها موجب تجدید تلاش‌ها در راستای همکاری دیپلماتیک با تهران در حاشیه مجمع عمومی سازمان‌ملل و تحریم‌های جدید توسط واشنگتن شد که تنها نتیجه آن پیامدهای منفی اقتصادی برای ایران بود. در نبود هیچ پاسخ متناسبی به این اقدامات ایران، نردبان تنش‌ها بین ایران و آمریکا به یک الگوی جدید و تکرارشونده تبدیل شده است. الگوی قدیمی «تک» و «پاتک» تبادل تنش بین تهران و واشنگتن را دیگر نمی‌توان برای شرایط امروز به‌کار برد.

این نشریه در ادامه و به‌رغم اینکه ادعای دست داشتن ایران در این حمله توسط مقامات جمهوری اسلامی ایران رد شده است می‌نویسد: حمله به بخشی از تاسیسات آرامکو یکی از اصلی‌ترین تنش‌آفرینی‌های ایران طی اقدامات اخیر در آب‌های تنگه هرمز بوده است. این حمله شامل موشک‌های کروز و چند پهپاد بدون سرنشین بود که ممکن است از خاک ایران به پرواز درآمده باشند و موجب شدند تا تولید میلیون‌ها بشکه از نفت سعودی‌ها متوقف شود. با این وجود پاسخ جامعه بین‌الملل در برابر ایران بسیار ملایم بود. در الگوی تک و پاتکی، بزرگ‌ترین تک ایران تا به امروز بدون هیچ پاتک معناداری از سوی آمریکا، اروپا، و عربستان سعودی مواجه شده است. این شرایط توانایی آمریکا در محدود ساختن ایران و در نهایت آوردن این کشور به پای میز مذاکره را در آینده به شدت کاهش می‌دهد.

عربستان سعودی، آمریکا، فرانسه، آلمان و بریتانیا همگی ایران را مسوول این حمله می‌دانند و البته فرانسه، بریتانیا و آلمان تنها به صدور بیانیه و درخواست از ایران برای توقف این‌گونه اقدامات بسنده کردند. امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه حتی در نطق سخنرانی سازمان ملل خوستار احیای مذاکرات دیپلماتیک با ایران شد، موضعی که به نظر می‌رسد طی هفته‌های آتی توسط دولت‌های اروپایی در قبال ایران دنبال خواهد شد. محمد بن‌سلمان و وزیر خارجه عربستان هم اعلام کردند که خواستار جنگ با ایران نیستند.

مهم‌تر از همه آنکه مایک پمپئو، وزیرخارجه آمریکا، این حمله را یک اقدام جنگی توصیف کرد اما دونالد ترامپ به سرعت از ادعای خود برای اقدام تلافی‌جویانه عقب‌نشینی کرد. در نهایت هم آمریکا در یک اقدام نمایشی تعداد بسیار محدودی ابزار جنگی را برای تقویت پدافند هوایی عربستان به این کشور ارسال کرد. از سوی دیگر تحریمی که وزارت خزانه‌داری آمریکا علیه ایران شامل تحریم بانک مرکزی وضع کرد درحالی‌که پیش‌تر هم نام این بانک در فهرست تحریم قرار گرفته بود که این اقدام هیچ‌گونه تاثیر منفی اقتصادی برای ایران درپی نداشت. شیفتگی دولت ترامپ به وابسته‌شدن استراتژیک ایران تنها با تحریم‌های اقتصادی و کنار گذاشتن دیپلماسی همزمان موجب تضعیف پیامدهای سیاسی ابزار تحریم نسبت به ایران شده است.

طی چندین دهه گذشته، ایران نسخه‌ای را برای فعالیت‌های منطقه‌ای و خارجی خود اجرایی کرده است که برآیند درک عینی و وابسته به شواهد سیاست‌خارجی دولت‌های پیشین آمریکا است؛ استراتژی که به موجب آن ایران با تقویت فعالیت هسته‌ای و منطقه‌ای خود، ابزار لازم برای مذاکره متوازن با آمریکا بدون وارد شدن به یک جنگ گسترده با این کشور را در اختیار می‌گیرد. در طول دوران ۱۶ ساله ریاست‌جمهوری جورج بوش و باراک اوباما، نردبان تنش بین تهران و واشنگتن خطی بود، به این ترتیب که دو طرف تلاش می‌کردند تا خطوط قرمز یکدیگر را پیش از آنکه وارد یک جنگ نظامی گسترده شوند کمی امتحان کنند. اگرچه در مواردی هم خطاهای محاسباتی محدودی رخ داد؛ اما به‌واسطه ترکیب گام‌های پنهانی و دیپلماتیک به‌سرعت برطرف شدند تا بازدارندگی بار دیگر احیا شود. با این حال دولت ترامپ در بسیاری از زمینه‌ها به‌مانند دولت‌های پیش از خود عمل نکرده است و برای نمونه در زمینه طرح تهدید نظامی، آن را در توییتر اعلام می‌کند و در برخی موارد نیز به‌طور عمد پیام گیج‌کننده‌ای را مبنی بر ضرورت تلافی منتشر می‌‌سازد. در نتیجه این تغییر روش که در چند رویارویی دو طرف ایجاد شد، پرسشی که مطرح می‌شود آن است که در نتیجه این تحولات، اکنون منحنی تنش تهران و واشنگتن دستخوش چه تغییراتی می‌شود؟

بدون وجود یک الگو، پیش‌بینی اینکه ایران چه اقدامی انجام خواهد داد حتی از گذشته نیز دشوارتر خواهد بود. با وجود پیش‌بینی پذیر نبودن دولت ترامپ و سیاست آن در برابر ایران، تیره شدن بی‌سابقه روابط فراآتلانتیکی، می‌تواند مانع هرگونه تلاش برای کنترل یا تعدیل رفتار ایران شود. مشخص نیست که خط‌قرمز آمریکا برای ورود به جنگ با ایران تا کجا است؟ آیا جان نیروهای نظامی آمریکا خط قرمز است یا تخریب جنگ‌افزارها؟ در نبود خط‌قرمز‌ها، احتمال آغاز تقابل نظامی در اثر خطای محاسباتی هم بالا می‌رود.

برای نمونه حمله به تاسیسات آرامکو نه‌تنها از نظر موفقیت در انهدام اهداف مشخص بلکه در زمینه صدمه ندیدن افراد غیرنظامی هم موفق بود.   تحت الگوی تنش تک و پاتکی، ریسک خطای محاسباتی از سوی ایران و آمریکا همواره وجود داشت، اما با این حال درحالی که دولت ترامپ این الگو را تخریب کرده است و تنها تلاش می‌کند تا بدون توجه به راهکارهای دیپلماتیک و وابستگی به تحریم‌های اقتصادی، سیاست خود علیه ایران را پیش ببرد، ریسک خطاهای محاسباتی به شدت افزایش می‌یابد. از سوی دیگر توانایی واشنگتن برای بازدارندگی و کنترل در قبال ایران طی ماه‌ها و سال‌های بعد نیز به شدت کاهش خواهد یافت.

از سوی دیگر شرکای منطقه‌ای آمریکا نظیر عربستان و امارات اکنون نیز مسیر کاهش تنش‌ها با ایران را در پیش گرفته‌اند؛ چراکه در هر نوع جنگی، این کشورها خط مقدم در برابر ایران خواهند بود و البته دیگر اعتمادی به حمایت نظامی آمریکا هم ندارند. امارات در همین راستا، پای خود را از یمن بیرون کشیده و کانال دیپلماتیک خود را با ایران فعال کرده است. به‌علاوه پس از حمله به آرامکو، عربستان نیز به‌طور غیرمستقیم تمایل خود به ایجاد کانال‌های ارتباطی پشت‌پرده را با ایران ابراز می‌کند.