آتلانتیک تحلیل کرد
۳ دلیل بیمیلی ایران برای مذاکره
به گزارش گروه اقتصاد بینالملل روزنامه «دنیای اقتصاد»، نشریه آتلانتیک در گزارشی به بررسی سه عامل عمده در شکست کمپین فشار حداکثری دولت ترامپ برای کشاندن ایران به پای میز مذاکره پرداخته است و مینویسد: دیوارنگارهای که اکنون به مقصدی جذاب برای گردشگران خارجی در کاخ چهلستون اصفهان بدل شده است یادآور جنگ عظیمی است که میان امپراتوری صفوی ایران و امپراتوری عثمانی در منطقه چالدران درگرفت. حقیقت آن است که چالدران یک پیروزی قاطع را برای عثمانیها درپی داشت. اما خاطرهای که از آن جنگ در اذهان ایرانیها باقی مانده است شرم از شکست نیست، بلکه غروری است از ایستادگی قهرمانانه در برابر دشمنی که شمار لشکریان آن بیش از ایرانیها بود؛ لشکری که مجهز به توپخانهای نوین بودند. دولت دونالد ترامپ که به زانو در آوردن ایران را ستون اصلی سیاست خود در خاورمیانه قرار داده، بهتر است از این واقعه تاریخی درس بگیرد و نگاه متفاوت ایرانیها به شکست را دریابد. یک سال از خروج آمریکا از برجام گذشته است. بلافاصله یکی از سختترین رژیمهای تحریمی که تاکنون اعمال شده است علیه ایران وارد فاز اجرایی شد. تا امروز وزارت خزانهداری آمریکا نزدیک به هزار موسسه و فرد ایرانی را در فهرست تحریمی خود قرار داده که بخش اعظمی از اقتصاد ایران را مورد هدف قرار داده است.
تردیدی وجود ندارد که تحریمهای دولت ترامپ توانسته است لطمات جدی بر پیکره اقتصاد ایران وارد آورد. رشد اقتصادی که پس از امضای برجام و برداشتهشدن تحریمها در ایران آغاز شده بود، اکنون جای خود را به رکود تورمی داده است. ازسوی دیگر پول ایران دو سوم از ارزش خود را از دست داده است و در عینحال بیشاز نیمی از صادرات نفت نیز کاهش یافته است.
با اینحال تا امروز هیچ نشانهای از تغییر در سیاستهای منطقهای ایران و مقاماتش برای بازگشت به میز مذاکره دیده نمیشود. همچنین این فشارهای اقتصادی نیز موجب نشده است تا شورشهایی در این کشور رخ دهد تا بقای نظام را با مخاطره روبهرو کند. بانبود هرگونه تحول در محاسبات سیاسی تهران، واشنگتن تنها میتواند تاثیرات تحریم را با توجه به گستره وشدت آن بررسی کند. بهنظر میرسد که در میان سیاستورزان آمریکایی این اعتقاد به وجود آمده است که ایران تنها در برابر فشار حداکثری تسلیم خواهد شد؛ باوری که البته تاکنون بیثمر بوده است. با توجه به انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در پایان سال آتی، دولت ترامپ بنا دارد تا به مقاومت ایران از طریق افزایش حداکثری فشارها پاسخ دهد که بهدلیل نبود زمان کافی مجبور است در یک بازه کوتاهمدت هرچه در توان دارد اجرا کند. کار تا جایی پیش رفته است که در اقدامی بی سابقه، دولت ترامپ سپاه را بهعنوان یک ارگان دولتی در فهرست تروریستی قرار داده است و تلاش میکند تا صادرات نفت ایران را یکشبه به صفر برساند.
شانس موفقیت این سیاست به سه دلیل عمده بسیار ناچیز است. نخست و مهمتر از همه آنکه اقدامی که برای تهران حتی غیرقابل تحملتر از پیامدهای تحریمها است برافراشتن پرچم تسلیم تحت همان تحریمهای آمریکا است. حاکمیت ایران اکنون به این نتیجه رسیده است که تیم امنیتملی ترامپ تلاش میکند تا نظام ایران را تغییر دهد و تحریمها تنها یکی از مجموعه اقداماتی است که واشنگتن برای بیثباتی ایران اجرا میکند. استراتژی مقابله به مثل ایران را میتوان در عبارت « مقاومت برابر پیروزی است » خلاصه کرد. تهران بر این باور است که تاریخ به نفع ایران است. محاصره، چالشها و عذاب اقتصادی امری بیسابقه برای مقامات و مردم ایران نیست. آنها تاکنون برای سهمرتبه در جریان جنگ با عراق طی دهه ۸۰ میلادی، بحران مالی آسیا در سال ۱۹۹۷ و تحریمهای اوباما در ۲۰۱۲ شاهد کاهش نیمی از صادرات نفت خود بودهاند. ایرانیها میدانند که چگونه تحریمها را دور بزنند و جامعه را در آرامش نگه دارند.
مانع دوم برای پیروزی سیاست ضدایرانی ترامپ متقاعد شدن تهران برای اثبات این موضوع به سیاستمداران آمریکایی است که فشارهای شدید نمیتواند تهران را به زانو درآورد. ایران ممکن است در گذشته زمانی که با یک تهدید جدی مواجه شده سازش کرده باشد؛ اما در هربار امتیازات استراتژیک به دست آمده برای این کشور بیش از هزینههای آن بوده است. زمانی که ایران در سال ۱۹۸۸ با توقف جنگ موافقت کرد حتی یک وجب از خاک خود را نیز به صدام حسین واگذار نکرده بود. با همین منطق بود که در سال ۲۰۰۳، پس از درز اخبار برنامه هستهای ایران، این کشور فعالیتهای هستهای را متوقف کرد و وارد مذاکره شد. عامل سوم نیز آن است که اگر به گذشته نگاه کنیم، آشکار میشود تهران تا زمانی که دارای موضع محکمی نباشد با واشنگتن وارد مذاکره نمیشود. زمانی که ایران با دولت اوباما در سال ۲۰۱۲ وارد مذاکره شد بهدلیل دراختیار داشتن هزاران سانتریفیوژ، چندین تن اورانیوم غنیشده و یک رآکتور آبسنگین درحال تکامل، قدرت چانهزنی بالایی داشت.
اوباما دو گام دیگر را نیز برداشت که ایران راضی شد به پای میز مذاکره با واشنگتن برود؛ نخست آنکه گزینه تغییر رژیم را از دستور کار خود خارج ساخت و در دومین گام، بهطور عمومی اعلام کرد که ایران میتواند به غنیسازی اورانیوم در خاکش ادامه دهد.بنابراین دیپلماسی جامع شاید یکی از فاکتورهای تاثیرگذار برای مذاکره با ایران باشد؛ اما همهچیز نیست. ایران در آن دوره توانسته بود اهرمهایی را برای خود دست و پا کند تا بتواند در ازای آن تحریمها را لغو کند. امروز حاکمیت ایران چنین شرایطی را برای خود متصور نیست و به همین دلیل است که تهران تصمیم گرفت تا برخی از تعهدات خود در چارچوب برجام را به حالت تعلیق درآورد تا اروپاییها وادار شوند که برای نجات برجام گامهای عملی بردارند.
ارسال نظر