پشتوانه فکری مسیر فشار اقتصادی آمریکا بر ایران
یکی از مخالفان توافق برجام، متیو کورینگ، دانشیار دانشکده امورخارجه و دپارتمان خدمات خارجی در دانشگاه جورج تاون، تحلیلگر نظامی سازمان سیا و پنتاگون است. از وی بهعنوان جمهوریخواهی سرسخت و از طرفداران سیاست فشار بر ایران نام برده میشود. او سه ماه قبل از خروج یکجانبه دولت ترامپ از برجام در ژانویه سال ۲۰۱۸ مقالهای با عنوان «بازگشت به مسیر فشار: دولت ترامپ و معاهده هستهای ایران» در مجله دیپلماسی و امورخارجه، تصمیمات و سیاستهای ضد نظام جمهوری اسلامی را بیان کرده است.
مروری بر نظرات او مشخص میکند که مجموعه رفتارهای سیاسی و اقتصادی رئیسجمهور آمریکا، با نظرات متیو کورینگ مطابقت بالایی دارد. در مقاله حاضر تلاش میشود بهصورت خلاصه، دلایل و توجیهات طرحشده مبنی بر بد بودن برجام بهعنوان یک معامله سیاسی و اقتصادی برای آمریکا و عدم رفع خطر هستهای ایران مورد کندوکاو قرار گیرد. او پایه استدلالهای خود را بر موارد زیر قرار داده است:
۱) این توافقنامه، تهدید هستهای و موشکی ایران را متوقف نساخته و تنها به تاخیر میاندازد.
۲) این معامله گزینه نظامی را علیه ایران تضعیف میکند.
۳) پایبندی ایران به برجام باعث تضعیف نفوذ آمریکا در منطقه و جهان میشود.
۴) از نظر نظامی برجام به برنامه توسعه موشکی ایران نمیپردازد.
۵) این معامله برهمزننده سیاست یکپارچگی آمریکا در مورد عدم گسترش سلاحهای هستهای است.
۶) این معامله تا حد زیادی قدرت ایران را در خاورمیانه تقویت کرده است.
براین اساس برجام بهعنوان یک معامله بد تلقی شده و شرایط نامطلوبی را برای ایالاتمتحده فراهم کرده است بنابراین ایالاتمتحده باید بهدنبال شناسایی سناریوهای برونرفت از این شرایط براساس سناریوهای زیر باشد:
۱) ایالاتمتحده بهدنبال مذاکره مجدد با هدف ایجاد تغییرات مدنظر خود با ارائه یک نسخه بهبودیافته از قرارداد فعلی باشد.
۲) ایالاتمتحده بهدنبال تغییر رژیم ایران باشد.
۳) با اجبار به بازگشت ایران به میز مذاکره، اجازه داده شود که یک برنامه هستهای واقعا صلحآمیز داشته باشد.
استراتژی اول با هدف طولانیتر یا دائمی کردن قرارداد میتواند شامل مقررات غروب طولانیتری باشد. همچنین برنامه موشکی ایران نیز تحت توافقنامه جدید قرار داده شود. این استراتژی با اینکه باعث بهبود وضعیت میشود ولی احتمال توسعه پنهان تسلیحات هستهای را از بین نمیبرد، از اینرو نیاز به پایش همهجانبه رفتار ایران احساس میشود. از طرفی با اتمام توافق، ایران بدون مشکل به سمت غنیسازی خواهد رفت و در آن حالت منع گسترش سلاحهای هستهای بهشدت سخت خواهد بود. بنابراین چندان راهگشا نخواهد بود.
درخصوص استراتژی دوم نیز باید گفت استراتژی چندان موفقی نخواهد بود، چراکه ماهیت سیاستهای آمریکاستیز نظام جمهوری اسلامی در دوره ۴۰ ساله حیات خود حتی با عوض شدن رهبران آن تغییر نکرده و جمهوری اسلامی در بزنگاههای تاریخی موفق عمل کرده است. ازسوی دیگر تقویت دشمنان بالقوه جمهوری اسلامی نیز تاکنون راهگشا نبوده، از اینرو نمیتوان انتظار داشت با گذشت زمان تغییراتی به نفع ارتباط گسترده با آمریکا صورت پذیرد. بنابراین بهنظر نمیرسد با تعقیب این استراتژی چالشهای هستهای ایران حل شود.
در استراتژی سوم به ایران اجازه داده خواهد شد که برنامه صلحآمیز هستهای داشته باشد اما مجاز نخواهد بود سوخت هستهای خود را تولید کند. در عوض، میتواند میلههای سوخت اورانیوم غنی شده را از یک کشور پیشرفتهتر مانند روسیه، فرانسه یا ایالاتمتحده وارد کند. بنابراین برنامه هستهای تحت کنترل در خواهد آمد. این مسیر همچنین میتواند شامل شرایط مرتبط با سایر فعالیتهای دیگر ایران مانند چارچوب مذاکرهای در مورد برنامه موشکی بالستیک ایران باشد. آنچه تقریبا قطعی است، پذیرش توافقنامه جدید از طرف ایران به راحتی امکانپذیر نیست. از اینرو برای آوردن ایران به میز مذاکره، ایالاتمتحده باید به مسیر فشار مضاعف بازگردد. آمریکا میتواند امیدوار باشد هرگونه تهدید و فشار از جمله فشارهای اقتصادی موثر افتد.
از اینرو واشنگتن دو راه عمده برای برگرداندن فشار به ایران در اختیار دارد؛ یا از توافق خارج شود، یا اینکه فشار را از طریق بخشهایی که در توافق نیست، به ایران وارد کند. پایان دادن به توافقنامه توسط آمریکا به راحتی انجام میشود. ایالاتمتحده بدون مشورت با سایر شرکا بهصورت یکجانبه از توافقنامه خارج شده و عنوان میکند که ایران به همه موارد توافق پایبند نیست. با توجه به آنکه تا به امروز، نشانههایی از نقض تعهد جمهوری اسلامی از توافق مشاهده نشده و عمده مواردی که کشف شده یا از طرف نهادهای دشمن جمهوری اسلامی اعلام شده نیز چندان قابل استناد نبوده، طرح مورد دوم به راحتی مورد قبول جامعه جهانی از جمله شرکای سیاسی و اقتصادی نخواهد بود و از این حیث ایالاتمتحده در مظان اتهام عدم پایبندی به توافق قرار گرفته که این موضوع مطلوب ایالاتمتحده نیست.
حال اگر دولت ترامپ بخواهد در مسیر اثبات عدم پایبندی جمهوری اسلامی به توافق برجام حرکت کند، باید اقدامات دیگری را برای نشان دادن رفتار ناسازگار ایران انجام دهد. برای مثال، بهدنبال شواهدی مبنی بر عزم ایران برای تهیه مواد غیرقانونی باشد یا درصدد راضی کردن آژانس برای دسترسی بیقید و شرط به پایگاههای نظامی ایران بهعنوان جایی که ممکن است کارهای هستهای انجام گیرد در گام نخست و تعطیل کردن آنها از طریق مکانیزمهای حل اختلافات برجام در گام بعدی برآید. کاری که درحالحاضر اصلا امکانپذیر نیست. اما نکته مهم و غیرقابل چشمپوشی آن است که مشکل اصلی توافق برجام، عدم پایبندی جمهوری اسلامی به توافق نیست، بلکه طراحی ناقص این قرارداد است. در واقع هنگام تبیین مساله موارد متعددی باید اضافه میشد که صورت نپذیرفت؛ بنابراین حرکت در مسیر نشان دادن رفتار ناسازگار ایران نیز راه بهجایی نخواهد برد. پس تنها گزینه باقیمانده برای ایالاتمتحده خروج یکجانبه از توافقنامه و احیا و اعمال تحریمهای هستهای با در نظر گرفتن ملاحظات مهم و کلیدی است.
سخن نویسنده:
پایه استدلال مقاله بر فرض هدف دستیابی ایران به سلاح هستهای است. مسالهای که هیچگاه اثبات نشده و همواره از طرف ایران مردود اعلام شده است. بنابراین میتوان نتیجه گرفت این فرض برای توجیه سایر اقدامات طراحی شده است. از طرفی پیشنهاد خروج از برجام، با رفتاری که سه ماه بعد رئیسجمهور آمریکا از خود نشان داد اتفاق افتاد. بنابراین توجه به نظرات نامبرده میتواند روشنکننده سناریوی عملیاتی آمریکا در این مسیر باشد. در ادامه مقاله متیو کورینگ به تحریمهای ثانویه بهعنوان یک ابزار فشار اقتصادی و سیاسی بر ایران میپردازد که در مجال دیگری به آن پرداخته میشود. آنچه شایسته توجه است، آنکه ایالاتمتحده براساس یک سناریوی از پیش تعیین شده درحال پیگیری اهداف خود بوده و این موضوع لزوم توجه همهجانبه کلیه ارکان نظام و هماهنگی کامل آنان در اتخاذ تصمیمات را دوچندان میکند.
ارسال نظر