لوبلاگ تحلیل کرد
ترامپ مشکل روابط تهران-واشنگتن نیست
به گزارش گروه اقتصاد بینالملل روزنامه «دنیای اقتصاد»، پایگاه تحلیلی لوبلاگ در مطلبی با اشاره به این موضوع که سیاست دولتهای آتی آمریکا نیز در قبال ایران تغییر نخواهد کرد نوشت: براساس گزارشهای منتشر شده در رسانههای آمریکایی، جان کری، وزیرخارجه اسبق آمریکا در دیدارهایی که با محمدجواد ظریف، وزیرخارجه ایران داشته است این مساله را مطرح کرد که برای تهران سناریوی مناسب آن است که ایران تا زمان خروج دونالد ترامپ از کاخ سفید صبر کند و در صورت تمایل برای مذاکره با یک رئیسجمهور دموکرات که پس از او قدرت را به دست خواهد گرفت پای میز مذاکره بنشیند. کری در این باره به فاکسنیوز گفت: «خب، بهنظر میرسد که همه منتظر هستند ترامپ کاخسفید را ترک کند و در مورد آن گفتوگو میکنند.» مشخص نیست که آیا کری این توصیه را در دیدارهای خصوصی خطاب به ظریف اعلام کرده باشد. با این حال، طرح چنین پیشنهادی از سوی کری به ظریف، در راستای منافع ایران نیست. این اقدام باعث بدتر شدن مشکلات اقتصادی و سیاسی ایران میشود و ممکن است واشنگتن تحریمهای شدیدتری را علیه ایران اعمال کند و حتی خطر حمله نظامی احتمالی آمریکا را نیز افزایش میدهد. اتخاذ چنین استراتژی باید براساس این فرضیات باشد که سیاستهای دولتهای پیشین آمریکا در قبال ایران بهطرز قابل ملاحظهای با سیاستهای کنونی دولت ترامپ در تضاد بودهاند. همچنین باید بنا را بر این فرضیه استوار کرد که درصورت روی کار آمدن یک رئیسجمهور دموکرات در سال ۲۰۲۰ که حتی از باراک اوباما نیز میانهروتر باشد، او موضعی متفاوت را در قبال ایران اتخاذ خواهد کرد. با این حال سیاستهای اتخاذ شده از سوی دولتهای پیشین مستقر در واشنگتن نشان میدهد که روی دادن چنین چرخشی در مواضع واشنگتن در قبال ایران بسیار بعید است. یکی از فاکتورهای عمدهای را که بر این گفته مهر تایید میگذارد میتوان برهم خوردن نظم بینالمللی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دانست. در طول دهه ۱۹۸۰، رویکرد آمریکا در قبال تهران بیشتر متاثر از شوروی و جنگ سردی بود که در آن دوره درحال وقوع بود. بهزعم پایگاه تحلیلی لوبلاگ، این یکی از دلایلی است که آمریکا بهخاطر آن بیش از حد به ایران فشار وارد نکرد و حتی در بحران گروگانگیری سال ۱۹۸۱-۱۹۷۹ وارد درگیری نظامی مستقیم با ایران نشد.
واشنگتن از این موضوع هراس داشت که اعمال فشارهای بیش از حد یا حمله نظامی، بهانهای برای روسیه به منظور ورود به ایران یا حتی تسلط جستن بر آن شود. از آنجا که مسکو در افغانستان نیز حضور نظامی داشت این یک احتمال خطرناک برای واشنگتن بهشمار میآمد. بر این اساس تسلط روسیه بر ایران میتوانست جایگاه و نفوذ آمریکا در منطقه خلیجفارس را تا حد زیادی تضعیف کند. این موضوع بهطور شفاف در دکترین جیمی کارتر، رئیسجمهور اسبق آمریکا قابل مشاهده بود.در سال ۱۹۸۷، اوضاع و همچنین محاسبات آمریکاییها در قبال ایران رو به تغییر گذاشت. این همان سالی بود که میخائیل گورباچف اصلاحاتش را آغاز کرد و از تفکر به اصطلاح جدید در سیاست خارجی شوروی سخن گفت. براساس این رویکرد جدید سیاستهای خارجی شوروی قرار بود براساس منافعملی و نه رقابت ایدئولوژیک با غرب اتخاذ شود. در واقع این تغییر در طرز تفکر شوروی آغازی بر خاتمه جنگ سرد بود.چرخش در سیاستخارجی شوروی همچنین به این معنی بود که مسکو دیگر به دنبال رقابت با آمریکا در خاورمیانه و خلیجفارس از جمله ایران نخواهد بود. بنابراین در آوریل ۱۹۸۸ آمریکا به کشتیها و دکلهای نفتی ایران حمله کرد. این حملات موجب شد امید ایران برای مغلوب کردن عراق در جنگ از دست برود و مجبور شود توافق آتشبس را بپذیرد. پس از پایان جنگ ایران و عراق با وجود رفتارهای دوستانه ایران، آمریکا صدام حسین را بهعنوان شریک جدیدش در خاورمیانه انتخاب کرد تا اینکه با حمله بغداد به کویت در سال ۱۹۹۱ از انتخاب خود بهشدت پشیمان شد. در آن برهه، آمریکا به ایران روی خوش نشان داد و خواست که به ائتلاف ضدصدام بپیوندد. سیاستهای داخلی ایران اجازه چنین اقدامی را نمیداد، اما ایران بیطرف ماند و همین باعث شد تا ائتلاف ضدصدام به پیروزی برسد.
بلافاصله پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در دسامبر ۱۹۹۱ جیمز بیکر، وزیر امورخارجه طی سفری به آسیای مرکزی اعلام کرد که دولت جورج دبلیو بوش پدر از حضور ایران در کشورهای پساشوروی ممانعت خواهد کرد. سپس نوبت به سیاستهای بازدارنده دولت کلینتون رسید و در سال ۱۹۹۶ تحریم های اقتصادی علیه ایران را اعمال کرد. هدف این سیاستها نیز تغییر نظام بود، گرچه تحریمها و سایر فشارها کارساز نبودند. پس از حادثه ۱۱ سپتامبر سیاستهای بازدارنده جای خود را به سیاست علنی تغییر رژیم در بسیاری از کشورهای خاورمیانه از جمله ایران داد. بهعنوان مثال، دولت جورج دبلیو بوش ایران را یکی از محورهای شرارت خواند. اما حتی دولت اوباما نیز سیاست اعمال فشار را ادامه داد و هیلاری کلینتون اولین کسی بود که سخن از اعمال تحریمهای فلجکننده به میان آورد. ماهیت سیاستهای ترامپ که همان به زانو در آوردن ایران از طریق اعمال فشار است، مانند سیاستهای چهار دولت قبلی آمریکا است.
سیاست آمریکا در قبال ایران به طرز قابلتوجهی بدون تغییر بوده است چون اختلافاتی که از زمان شکلگیری جمهوری اسلامی بین ایران و آمریکا به وجود آمده است، همچنان به قوت خود باقی هستند. بهرغم همکاریهای تاکتیکی در افغانستان و حتی برای مدتی در عراق و پیشنهادها برای حل اختلافات، لفاظی و گاهی اوقات اقدامات ضدآمریکایی ایران همچنان ادامه دارد. تا زمانی که ایران اختلافش را با کشورهای خاورمیانه حل نکند، امکان عادیسازی روابط با واشنگتن در زمان هر رئیسجمهوری عملا غیرممکن است. با توجه به این گذشته، منتظر نشستن برای پایان یافتن دوره ترامپ به این امید که میتوان به توافقی بهتر با آمریکا رسید، تنها باعث طولانیتر شدن رنج مردم ایران خواهد شد. دولت ترامپ موضعی خصمانه در قبال ایران اتخاذ کرده است. اما ایران احتمالا به توافق بهتری با رئیسجمهور بعدی آمریکا نخواهد رسید، حالا هر که میخواهد باشد.
ارسال نظر