وی افزود: وقتی ما صحبت می‌کردیم می‌گفتیم که اگر ما خوب مبارزه کنیم و نسل بعدی هم این راه را ادامه دهد، نسل بعد از آن ممکن است پیروز شود و ما فکر نمی‌کردیم انقلاب به این سرعت به نتیجه برسد و شاه فرار کند. البته آنها که شاه را می‌شناختند می‌دانستند فرد بسیار ترسو و بزدلی بود هرچند در ظاهر قلدر نشان می‌داد. گروه سوم هم مخالف بودند که اگرچه در انقلاب حضور داشتند اما فکر می‌کردند قدرت باید مال آنها شود و البته عوامل خود شاه، ساواکی‌ها و بخشی از سرمایه‌دارها نیز مخالف انقلاب بودند. غفوری‌فرد گفت: در یک فاصله کوتاهی این دو گروه خاموش شدند و تنها موافقان انقلاب باقی ماندند و تلاش کردند انقلاب پا بگیرد. مقداری که به پیش رفتیم بحث‌هایی در خصوص ادامه راه انقلاب شکل گرفت که حتی در داخل حزب جمهوری اسلامی نیز شاهد آن بودیم که در راس آنها شهید بهشتی، شهید باهنر، آیت‌الله رفسنجانی، خود مقام معظم رهبری و یا مرحوم آیت‌الله موسوی اردبیلی نیز حضور داشتند. البته تا زمانی که شهید بهشتی حضور داشتند عملا این دسته بندی وجود نداشت و در انتخابات مجلس اول همه یکدست بودند و از جناح راست به حساب می‌آمدند و برای مثال وقتی علیه بنی‌صدر رای‌گیری شد تا عدم کفایتش را ثابت کنند، تنها یک نفر رای نداد. او ادامه داد: بنابراین تا قبل از جریان هفت تیر و هشت شهریور مدیریت خیلی خوب حضرت امام و بزرگانی مانند بهشتی، باهنر، هاشمی رفسنجانی و شخص مقام معظم رهبری یک فضای یکدست وجود داشت. این روند ادامه داشت تا در مجلس سوم روحانی‌ها به دو دسته روحانیت و روحانیون تبدیل شدند و شاید این اولین شکافی بود که در میان انقلابیون ایجاد شد. همان موقع من در روزنامه رسالت یادداشتی نوشتم و گفتم که این کار تبعات بسیار سختی خواهد داشت و متاسفانه این اتفاق هم افتاد. او در پاسخ به این سوال که در این بین بیشتر مجمع طرفدار مهندس موسوی بود و جامعه روحانیت طرفدار آیت‌الله خامنه‌ای بودند نیز گفت: خیر؛ به این شکل نبود. در ابتدا بیشتر بحث اقتصادی بود و برای اولین بار یک گروه به دیگری گفت که شما اسلام آمریکایی را ترویج می‌دهید. به هر حال این ضربه بزرگی بود که به خود روحانیت خورد. بعد از این جریان بحث چپ و راست کمابیش مطرح بود تا مجلس پنجم که کارگزاران شروع کردند که در زمان ریاست‌جمهوری آیت‌الله هاشمی رفسنجانی ایجاد شد. بعد از کارگزاران گروه‌های دیگری مانند مشارکت در دوران اصلاحات نیز به‌وجود آمد.

رئیس اسبق سازمان تربیت بدنی ادامه داد: این تقسیمات به شکل‌های مختلف پیش رفت تا اینکه امروز شاهد دو طیف اصلاح‌طلب و اصولگرا هستیم. چپ و راست اصولا با فلسفه ایرانی نمی‌خورد و معانی برعکسی به خود گرفته است. چپ معمولا کشورهایی بودند که مخالف آمریکا بودند. در حال حاضر چپ همراه آمریکا هستند و به همین دلیل این تقسیم‌بندی را خیلی‌ها قبول نداشتند. اما گروه‌بندی اصلاح‌طلب و اصولگرا مورد قبول واقع شده است، یعنی گروهی قبول دارد که اصولگرا هست و گروه دیگر نیز خودش را اصلاح‌طلب می‌داند. پس این موضوع با شیب بسیار کمی از بین انقلابیون شروع شد و امروز به اینجا رسیده است.در دهه ۶۰ و در مجلس سوم می‌بینیم که اصلاح‌طلب‌های آن زمان که اکثرا چپ‌ها بودند مجلس را در دست گرفتند، بعد از مجلس سوم که شورای نگهبان نظارتش را جدی کرد چپ‌ها از سیاست کنار گذاشته شدند. خود اصلاح‌طلب‌ها می‌گویند که اگر ما بعد از مجلس سوم از سوی شورای نگهبان کنار گذاشته نشده بودیم در مجلس چهارم و پنجم نیز برنده می‌شدیم. اصولا اصلاح‌طلب‌ها بر این باورند که اصولگرایان در انتخاباتی پیروز شده‌اند که اصلاح‌طلب‌ها در صحنه حضور نداشتند.

مطمئن بودیم ناطق نوری رای می‌آورد

غفوری‌فرد در ادامه این گفت‌وگو در پاسخ به سوالی مبنی‌بر اینکه بعد از مجلس چهارم و پنجم که در اختیار جریان اصولگرا بود به‌نظر می‌رسید که خیالشان برای انتخابات ریاست‌جمهوری راحت است و آقای ناطق به راحتی قدرت را در دست خواهد گرفت. در آن زمان هم شما در دولت آقای رفسنجانی مسوول سازمان تربیت بدنی بودید. این نگاه را درست می‌دانید، نیز گفت: بله درست است. من خودم مطمئن بودم که آقای ناطق رای می‌آورد. حتی تا صبح هم باورم نمی‌شد که آقای خاتمی رای آورده است. نه تنها مطمئن بودیم که آقای ناطق نوری رای می‌آورد؛ بلکه سوال‌مان این بود که کابینه تکمیل شده است یا خیر. من در آن زمان با آقای ناطق نوری زیاد در تماس بودم و برای مثال می‌گفت که فلان کس را می‌خواهم رئیس انرژی اتمی انتخاب کنم. پس بحث خیلی مطمئن بود. اما انتخابات ما خیلی غیرقابل‌پیش‌بینی است. ببینید انتخابات ریاست‌جمهوری اول و مجلس اول به فاصله یکی دو ماه انجام شد و دیدیم نتایج کاملا برعکس شد. یعنی همان مجلسی که دو ماه بعد از بنی‌صدر انتخاب شد به طور کامل به عدم‌کفایت بنی‌صدر رای داد. یا از طرف دیگر شورای شهر اول کاملا در دست اصلاح‌طلب‌ها بود و شورای شهر دوم کاملا در دستان اصولگرایان قرار گرفت.

احمدی‌نژاد ظرفیت ریاست‌جمهوری را نداشت

غفوری‌فرد در ادامه این گفت‌وگو در پاسخ به سوالی در مورد انتخاب احمدی‌نژاد و این که او از ابتدا به احمدی‌نژاد رای نداده است، گفت: من و آقای احمدی‌نژاد در جامعه اسلامی مهندسین بودیم. من دبیر کل بودم و ایشان هم عضو علی‌البدل شورای مرکزی بود و همدیگر را می‌شناختیم. ولی در ایشان ظرفیت رئیس‌جمهور شدن را نمی‌دیدیم و حرف‌هایی که می‌زدند، در کلاس رئیس‌جمهور شدن نبود. او در ادامه گفت: به همین دلایل بود که به اصطلاح دوستان من به دانشگاه بین‌المللی امام خمینی تبعید شدم که ایشان من را به زور به آنجا فرستاد. من که به آنجا رفتم احمدی‌نژاد به من گفت در این دانشگاه برای کشور‌های دیگر باید وزیر و رئیس‌جمهور تربیت کنیم و من گفتم این کار حداقل ۵۰ میلیارد هزینه لازم دارد و شما حداقل ۵ میلیارد آن را بدهید. قرار شد یک میلیارد برای این کار تخصیص دهند که تا به امروز یک ریال آن هم پرداخت نشده است که در نهایت خودم استعفا دادم؛ چراکه کارهایی که می‌خواست انجام دهد، نیاز به بودجه داشت ولی این بودجه را نداشتیم. این نماینده سابق مجلس در ادامه گفت: بعد از آن برای شهردار شدنش هم نه مخالفت کردم و نه حمایتی صورت دادم. این را هم بگویم که برای ریاست‌جمهوری نیز مخالف ایشان صحبتی نکردم اما اعلام کردم که به احمدی‌نژاد رای ندادم و به مهندس موسوی رای داده‌ام و البته این موضوع برایم گران تمام شد؛ چراکه اصولگرایان مرا در هیچ لیستی قرار ندادند. به هر حال من آن کاری را که احساس کردم درست است انجام دادم هرچند می‌توانستم خلاف آن عمل کنم و بگویم به احمدی‌نژاد رای داده‌ام.