ایسنا نوشت: سیدمحمد موسوی خوئینی‌ها در کانال تلگرامی خود روایتی از ساعت پایانی عمر امام(ره) و گفت‌وگوهای انجام‌شده میان بزرگان نظام ارائه کرد. در بخشی از این روایت آمده است: اولین موضوع گفت‌وگو این بود که محل دفن کجا باشد؛ احمدآقا گفتند که من محلی را نزدیک قم در نظر گرفته‌ام و درباره آن توضیح دادند. حاضران آن محل را مناسب ندانستند. یک نفر زمین قلعه‌مرغی را پیشنهاد کرد (شاید مهندس موسوی). آنجا هم پذیرفته نشد. سرانجام دولت مکلف شد چند نقطه در تهران و حاشیه تهران را شناسایی و گزارش کند.

در ادامه این مطلب با اشاره به بحثی که در مورد پیشنهاد شورای رهبری پیش آمده بود، گفت: در همین لحظات بود که یک نفر وارد شد (که احتمالا آقای میریان از خدمتکاران دفتر بود) و با بغض و گریه فریاد زد که کار تمام شد. من متوجه نشدم که آقایان حاضر که همه از رجال و شخصیت‌های کشور بودند، چگونه از اتاق به بیرون ریختند و به سمت اتاق محل بستری رفتند. تنها در خاطرم مانده است که جناب آقای خامنه‌ای داخل حیاط نشسته بودند و به تنه درختی تکیه داده بودند و با همه وجود گریه می‌کردند. آقای کروبی چنان آشفته شده بود و به‌هم ریخته بود که حالتی غیرعادی داشت؛ درحالی‌که عمامه از سرش افتاده بود، خود را می‌زد و گریه می‌کرد.

در این موقع که صدای گریه حاضران کم‌کم داشت به حدی بلند می‌شد که ممکن بود از دیوارهای حیاط بیمارستان به بیرون برسد، آقای هاشمی ایستاد و با اصرار و خواهش و گاهی با تندی، همه را به سکوت دعوت کرد و می‌گفت آقایان، اجازه ندهید این خبر به بیرون از این جمع برسد تا ابتدا از جهت امنیتی کشور را آماده کنیم. اولین مخالف پیشنهاد آقای هاشمی، احمدآقا بود که می‌گفت ما نمی‌توانیم چنین کاری کنیم. امام هیچ‌وقت از مردم چیزی را پنهان نمی‌کرد و ما هم نمی‌توانیم خبر مربوط به امام را از مردم پنهان کنیم؛ ما همین حالا باید این خبر را به اطلاع مردم برسانیم.