کوتاه‌سازی دوره‌های دانشگاهی تصمیمی درست است؟

زمانی جنگ‌ تحمیلی ۸ سال‌ طول می‌کشید؛ امروز جنگ میهنی ۱۲ روز. زمانی بستری یک عمل جراحی در بیمارستان، یک هفته طول می‌کشید؛ امروز همان عمل را عصر انجام می‌دهی و شب در خانه‌ات هستی. زمانی رساندن یک نامه کاری ساعت‌ها و روزها طول می‌کشید؛ امروز همان کار با یک ایمیل نیم‌ثانیه‌ای انجام می‌شود. پس چطور تنها چیزی که در جهان پیشرفت نکرده، باید مدت تحصیل باشد؟ وزارت علوم، پس از سال‌ها مقاومت سنتی، تصمیم گرفته این دوره‌ها را کوتاه‌تر کند؛ و طبعا مثل هر تغییر دیگری، فورا با موجی از مخالفت‌ها روبه‌رو شده است. مخالفان را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد؛ دسته اول، مخالفان با انگیزه مالی؛ دسته دوم، مخالفان با انگیزه علمی. با هرکدام هم باید جداگانه سخن گفت.

 مخالفانی که دغدغه اصلی‌شان «علم» نیست، «شهریه» است: این گروه شامل مدیران دانشگاه‌های شهریه‌بگیر، برخی مدرسین حق‌التدریسی و مجموعه‌ای از افرادی است که از طولانی بودن تحصیل نفع مالی می‌برند. برای آنان کوتاه‌شدن دوره‌ها یعنی شهریه کمتر، کلاس کمتر و درآمد کمتر. اما کوتاه شدن دوره تحصیل لزوما تعداد دانشجویان را کم نمی‌کند؛ حتی می‌تواند ظرفیت ورود را افزایش دهد. به علاوه، در وضع اقتصادی فعلی، بسیاری از خانواده‌ها به دلیل هزینه‌های سنگین، از تحصیل منصرف می‌شوند. کوتاه‌تر شدن دوره‌ها عملا به نفع عدالت آموزشی است. به بیان دیگر، گاهی «کمتر گرفتن» باعث می‌شود «بیشتر داشته باشیم».

مخالفانی که نگران کیفیت علمی هستند: به دغدغه این همکاران باید احترام گذاشت؛ اما نگرانی‌شان با واقعیت‌های امروز سازگار نیست. امروز برای کاری که در دوره تحصیل ما، ماه‌ها زمان می‌خواست (مثلا رفتن به کتابخانه‌ها، ورق زدن هزاران مجله، پیدا کردن مقاله، کپی کردن و خواندن و استخراج مطالب)، دانشجو فقط چند دقیقه نیاز دارد. ابزار پژوهشی، پایگاه‌های اطلاعاتی، کتابخانه‌های دیجیتال، هوش مصنوعی و ده‌ها فناوری دیگر زمان لازم برای یادگیری را اساسا کاهش داده‌اند. اگر سرعت جهان چند برابر شده، چرا سرعت تحصیل همان باقی بماند؟ اینکه دانشجویی را تا ۳۰ سالگی در ساختار دانشگاه نگه داریم و سپس بدون مهارت‌های اجتماعی و کاری به جامعه تحویل دهیم، افتخار علمی نیست؛ شکست مدیریتی است. اگر می‌توانیم همان توان علمی را در ۲۴ یا ۲۵ سالگی به او بدهیم، چرا دیرتر؟ آیا دروس زائد نداریم؟ آیا روش‌ها‌ و فناوری‌های آموزشی کارآمدتر وجود ندارد؟ آیا نمی‌شود محتوای سنگین و ناکارآمد را حذف و جایگزین کرد؟ اگر بخواهیم صادق باشیم، پاسخ همه این پرسش‌ها روشن است.

واقعیت تلخ اما ناگزیر: بودجه آموزش عالی سقوط کرده است. بودجه آموزش عالی ایران طی ۱۰ - ۱۵ سال گذشته از حدود ۳‌میلیارد دلار به حدود ۷۰۰‌میلیون دلار رسیده است؛ یعنی تقریبا یک‌چهارم. در چنین شرایطی، گفتن اینکه «دولت باید بودجه را بالا ببرد» بیشتر شبیه آرزوست تا سیاست. از کجا؟ آموزش‌وپرورش؟ بهداشت؟ نظامی؟ بازنشستگان؟ همه اینها خودشان در بحران‌اند. دانشگاه آنکارا حدود ۵۰۰‌میلیون دلار بودجه دارد. برخی دانشگاه‌های عربستان ‌میلیارد دلاری هزینه می‌کنند یعنی بیشتر از کل بودجه آموزش عالی ایران. این تفاوت‌ها را نمی‌توان با شعار جبران کرد. ما باید بپذیریم که توان رقابت با رقبای قبلی خود را نداریم و تحریم‌ها ما را به دسته پایین‌تری از لیگ کشورها سقوط داده است. بله، روش‌هایی مانند ادغام دانشگاه‌های کوچک، کاهش نیروی انسانی، یا بازنشسته‌کردن اساتید ناکارآمد وجود دارد؛ اما همه اینها با مقاومت شدید نهادی و اجتماعی روبه‌روست. با این واقعیت‌ها، سبک‌سازی هزینه‌های دانشگاه تنها راه ممکن است؛ نه انتخاب، بلکه اجبار. نتیجه: کوتاه‌سازی دوره‌ها، نوآوری است نه تهدید.

این تغییر نه حمله به علم است و نه بی‌احترامی به سنت دانشگاهی. این تصمیم، تلاشی است برای هماهنگی با شرایط اقتصادی، سرعت فناوری و واقعیت‌های جدید دنیا. دانشگاه‌های معتبر دنیا مدتی است مسیر Fast-Track را آغاز کرده‌اند یعنی کارشناسی را طی ۲ تا ۲.۵سال ارائه می‌دهند؛ دوره‌های ارشد یک‌ساله شده و دکتراها ساختاری بسیار چابک‌تر یافته‌اند. ما نباید درگیر این باشیم که «عدد ۴ سال» را به هیچ قیمتی دست نزنیم. این تصمیم وزارت علوم(که من هیچ ارتباطی با اتخاذ آن نداشته‌ام) اگر خوب اجرا شود به نظر من گامی مثبت، منطقی و زمانه‌پسند است. امیدوارم اساتید و دانشگاه‌ها همراهی کنند تا این تحول به بهترین شکل اجرا شود: درس‌های ناکارآمد حذف شود، مسیرهای سریع و موثر آموزشی باز شود‌ و دانشجویان ما به‌جای سال‌ها رنج تحصیل، زودتر وارد جامعه و بازار کار شوند و ارزش‌آفرینی کنند. دنیا منتظر ما نمی‌ماند؛ یا باید با سرعتش هماهنگ شویم، یا همچنان در ستایش «چهار سال»، «دو سال» و «هفت سال» سخنرانی کنیم.

*   استاد دانشگاه تربیت مدرس