روایت ضدرئال یک رویداد اجتماعی
معتقدم وظیفه درامنویسان این است که صدای کسانی باشند که کمتر صدایشان شنیده شده است. چنانچه در شیلی، آرژانتین، در قضیه انفال کردستان عراق که صدام نسلکشی بیرحمانه کرد و در نسلی که در سال ۱۳۳۲ دچار زندان و اعدام و تبعید شدند نیز چنین صدایی هنوز هست که باید تریبونی برایش پیدا شود و بدانیم چه بلایی سرشان آمد؟ چنانچه بزرگان ما نیز از فردوسی و حافظ و مولانا گرفته تا بزرگان یونان بهدنبال همین طرح پرسشها بودهاند که همچنان آثارشان را برای مردم زنده نگه داشته است و ما هنوز بعد از ۲۵۰۰ سال داریم آنتیگون سوفوکل را کار میکنیم و این کار هنوز به درد ما میخورد. در عین حال همیشه بر پایه داشتههای تماتیک یا آنچه تاثیر محتوایی و انسانی بر مخاطب هست، شکل را گویا میکنیم و دوم اینکه بر پایه تحلیل نظام نشانهشناسی اجراست که جانمایه و محتوایی در قالب ساختار و شکلی آشکار خواهد شد. من زمانی که اجرای مهاباراتای پیتربروک را دیدم یا رمان صد سال تنهایی مارکز را خواندم یا به دیدن فیلم اودیسه ۲۰۰۱ کوبریک رفتم، آنها مرا دچار دگرگونی کردند. متاسفانه ما هنوز هم با آثار درخشانمان برخورد مناسبی نداشتهایم. زمانی صادق هدایت بوف کور را نوشت و آن را به بمبئی برد و آن را چاپ کرد؛ اما در ایران کسی آن را نمیخواند و مجبور شد آنها را در خیابان شاه آباد به دستفروشی بفروشد!
مجموع این مقدمات مرا بر آن داشته تا از مرزهای روایت رئالیستی عبور کنم. به گمان من تئاتر باید در یک چارچوب و جو عاطفی به شکل نمادین مخاطبش را تحت تاثیر قرار دهد. به همین دلیل است که زبان روایت من چندان رئالیستی نیست؛ چون با ایجاز شاعرانه به دنبال آشناییزدایی از همه چیز بودهام. هگل میگوید درام درواقع تبدیل امر روحی به امر حسی است و ما در چنور چنین کردهایم!
نکته: نمایش «چنور» به نویسندگی و کارگردانی قطبالدین صادقی از بیستویکم آذرماه ۱۳۹۸ روی صحنه رفته و تا هفتم بهمنماه ۱۳۹۸، هرشب جز شنبه، از ساعت ۱۹:۳۰ به مدت شصت دقیقه در سالن چهارسوی تئاتر شهر به نشانی تقاطع خیابان انقلاب و ولیعصر، مجموعه فرهنگی و هنری تئاتر شهر روی صحنه میرود.