جان کری، سیاستمدار سخت جان
آنجا هم کلک جناب دیلاق کری کنده نشد: هرچه ویتکنگها تله گذاشتند و مجاهدت کردند حریف آن طلسم توی جیب و خیرات و مبرات کودکیاش نشدند و خودش هم گفته که در کودکی چه عوالم روحانی داشته و چقدر دعا کرده توی هر کلیسایی که دم دستش بوده و همین میشود که از اینجا هم قسر در میرود. از قدیم گفتهاند میل گل کاشتن نداری، چرا گرد گلخانه میگردی؟ این بابا هم تا از جنگ در آمده افتاده توی جنبشهای ضد جنگ! دو سه تا عکس هم با جان لنون دارد که چسبانده ته کتاب. خلاصه که همهجا را پر میکند از همین حرفها و دستهای هم همراهش. از او کلهخرابتر هم انگار زیاد بوده همان سالها و به خیالش هم نمیرسید که سالها بعد جمهوریخواهان سر همین خوشرقصیها چه پوستی از کلهاش میکنند. خوب که توی دهانها میافتد و یک مدتی هم کار وکالت و دادستانی، میپیچد به کار سیاست و چند باری کلهگندههای ایالتهای مختلف کلهپایش میکنند و چلچله میشود. اما این آدم از آنها نیست که از رو برود و آخرش خودش را به سنا میرساند و چنان جا خوش میکند که سی سال بعد اوباما با پسگردنی درش آورد و بردش به وزارت خارجه.
ماجراهای سنا هم خواندنی است: از فضولی توی کار قاچاقچیان اسلحهای که داشتند یواشکی توی آمریکای مرکزی ماستشان را میخوردند و پولشان را توی بانکهای ناشناس آمریکا میشستند بگیرید تا دویدن لای خشتهای آدمهایی مثل قذافی و همین بنلادن خودمان؛ تا سرک کشیدن توی بایگانی مخوف کگب و زیرزمینهای زیر میدان سرخ و کارهایی که به عقل جن هم نمیرسد. تازه این میان یک دفعه هم چوب لای چرخ بوش پسر گذاشت و کلی سر رایگرفتن برای دور دوم اذیتش کرد و خودش گفته که بنا به مصالح آمریکا عقب کشیده وگر نه که تقلب و کلی حرفهای دیگر وسط بوده!
از دست ندهید.
ارسال نظر