تنها مرگ است که دروغ نمیگوید
-هرگز از مرگ نهراسیدهام
اگر چه دستانش از ابتـذال،
شکنندهتر بود.هراس من، باری–
همه از مردن در سرزمینی است که مزد گورکن،
از آزادی آدمی، افزونتر باشد.
جستن
یافتن
و آنگاه
به اختیار برگزیدن
و از خویشتن خویش
بارویی پی افکندن …
اگر مرگ را از این همه ارزشی بیشتر باشد
حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم
آلبوم «هومرگ» اولین آلبوم رسمی از گروه «بارامانت» در اول مرداد ماه جاری منتشر شد که شامل ۱۰ قطعه بیکلام است. این آلبوم حاصل تلاش و ممارست جمع بزرگی از نوازندگان، آهنگسازان و به تعبیری درستتر، تولیدکنندگان هنری است.
در آلبوم «هومرگ» نگاهی دیگر گونه به مقوله مرگ شده است. در این اثر، همانگونه که از نامش برمیآید، دغدغه اصلی بر پایه مرگ استوار است. دیدگاهی که این بار توسط موسیقی بیکلام روایت میشود، پیشتر از آن تصویرگریهای آلبوم روایتکننده بخشی از داستان آن هستند. اما طبق نظریه «مرگ مولف» از فیلسوف معاصر فرانسوی «رولن بارت»، این بار خوانش مخاطب است که در ادامه، تکمیلکننده داستان «هومرگ» خواهد بود. مخاطبانی که به دیدگاه وی هرکدام پایان و سرانجامی متفاوت از دیگری را برای اثر رقم میزنند. در این راستا و با این دیدگاه، هومرگ بینهایت تعابیر متفاوت، تفسیر و خوانش خواهد داشت. همسو با آنچه اشاره شد، حال سوالی مطرح میشود؛ آیا هدف از زایش اثر هنری چیزی جز این است؟ ترغیب توده مردم به تفکر، تفکری که با لذت از آن عجین است؟
و آیا محصول هنری در تعامل با مخاطب خود به منصه ظهور و شکوفایی خواهد رسید؟
و در نهایت نقش هنرمند در ساخت و شکلدهی به تفکر و نگاه جامعه اکنون خود - و به تبع آن آیندگان- چه خواهد بود؟
ارسال نظر