داستان یک قاتل زنجیرهای
پس از اینکه روی آن سوژه متمرکز شدیم و دیدیم که بهدلیل گذشت زمان شاید سند یا مدرک مناسبی موجود نباشد یا حتی افراد مرتبط با موضوع هم در دسترس ما نباشند. ما از ابتدا بنا را بر تولید بهصورت یک مستند بازسازی گذاشتیم و قرارمان این بود اگر گفتوگو محور هم کار کنیم؛ افراد حاضر در فیلم به نقل داستان بپردازند و چیز دیگری که خارج از محور دراماتیک اثر باشد نگویند. بر همین اساس اگر میخواستیم به قصه مجید سالک بپردازیم، باید تمام داستان را بازسازی میکردیم که مشکلات متعددی از جمله هزینه تولید، کمبود احتمالی اسناد و مدارک موردنیاز و ریسک بالای موفقیت یا شکست پروژه را ایجاد میکرد که همین موضوع ما را از ادامه کار منصرف کرد.
در بین آن پنج سوژه مهین قدیری از همه به ما نزدیکتر بود چراکه ماجرای او در سال ۸۸-۱۳۸۷ اتفاق افتاده بود و در یک پروسه چهارماهه اقدام به قتلهای زنجیرهای کرده و دستگیر شده بود. در همان زمان من در قزوین دانشجو بودم و اخبار مرتبط با این قاتل زنجیرهای را پیگیری میکردم. بنابراین کار را با رایزنی آقای مطهر و همکاری رسانه قوه قضاییه شروع کردیم و در قزوین پرونده ۱۲ هزار صفحهایاش را دریک هفته مطالعه کردیم و مقداری تصاویر آرشیوی از مهین بهدست آوردیم و به تدریج جلو آمدیم.
مهین یک شخصیتی دارد که اگر او را ببینید شاید هیچوقت از یادتان نرود. نمیتوان از کلمه کاریزماتیک در مورد او استفاده کرد اما شخصیتی دارد که در ذهن میماند چراکه از روابطعمومی بسیار بالایی برخوردار است و با لحن خاصی صحبت میکند.
ما از ابتدا خودمان را لو دادیم و بهدنبال این نبودیم که ایجاد تردید کنیم که دنبال چه هستیم. در ابتدای فیلم نشان میدهیم که چگونه این پرونده حل شد و قتلها چگونه صورت گرفت و نیمه بعدی فیلم هم میگوید چطور میشود یک زن که یک مادر هم هست تبدیل به قاتل سریالی میشود. البته بهصورت خیلی جدی آسیبشناسی این شخصیت را انجام ندادیم و خیلی تلاش کردیم تا مهین را بهصورت خاکستری بیان کنیم، نه سیاه یا سفید. به همین دلیل به سمت خانوادههای مقتولان یا قاتل نرفتیم و بهترین کسانی که فکر کردیم میتوانند بدون موضعگیری به ما کمک کنند کارکنان نیروی انتظامی و قوه قضائیه بودند. چراکه از این دست افراد و پروندهها زیاد دیدهاند و میتوانند بیطرفانه مهین را به ما نشان دهند.
ارسال نظر