دکتر ناصرهادیان استاد دانشگاه تهران تشریح کرد
مسیریابی تنش ایران و آمریکا
با اتفاقاتی که اخیرا در منطقه شاهد بودیم از جمله سرنگونی پهپاد متجاوز آمریکایی توسط ایران، به نظر میرسد شرایط تغییر کرده و به موازات آن استراتژی ترامپ نیز در قبال ایران متفاوت شده است. ارزیابی شما از تحولات اخیر و همچنین تغییر استراتژی آمریکا چیست؟
تا دو سه ماه قبل جمعبندی داخل دولت دونالد ترامپ این بود که بدون هزینه میتوانند فشارها را بر ایران افزایش دهند و افزایش این فشارها میتواند ایران را پای میز مذاکره یا به عبارتی پای میز محاکمه بکشاند و آنها همان چیزهایی که میخواهند را به ایران دیکته کنند. اما با اتفاقاتی که افتاده و اقداماتی که صورت گرفت محاسبات استراتژیک ترامپ تغییر کرده و دریافته که کار به آن سادگی که وی گمان میکرد نیست. درحالحاضر رئیسجمهور آمریکا دست به هر اقدامی که بخواهد بزند، باید یک هزینهای پرداخت کند.
وی میبیند که بهدنبال مقاومت ایران، نرخ ارز تقریبا تثبیت شد، تورم تا حدودی کنترل شده است و شورش و اعتراض اساسی در کشور وجود ندارد. بنابراین بهطور کلی مسائل در ایران تحت کنترل است و این وضعیت به راحتی میتواند تا انتخابات نوامبر ۲۰۲۰ ادامه پیدا کند.
در این بین ایران نیز دست به یکسری اقدامات زد که این اقدامات میتواند محاسبات ترامپ را تغییر دهد.
با توجه به فعال شدن برخی کشورهای منطقه، آسیایی و اروپایی از جمله فرانسه، ژاپن، عمان و عراق آیا در این برهه میانجیها میتوانند در راستای کاهش تنشها کاری از پیش ببرند؟
این زمان برای میانجیها حال چه اروپاییها، چه ژاپن، چه روسیه، چه عمان و چه هر کشور دیگری زمان خوبی است تا ترامپ را قانع کنند که مسیری که وی طی میکند مسیر درستی نیست. درواقع در این وضعیت اروپاییها و دیگر میانجیها میتوانند نقش مفیدی را بازی کنند تا به رئیسجمهور آمریکا این مساله را منتقل کنند که افرادی که اطراف وی بودند و اعتقاد داشتند که ایران در نهایت به فشارهای حداکثری تندرخواهد داد اشتباه میکردند و ممکن است آمریکا را به سمت یک جنگ بکشانند.
به نظر میرسد که تا اینجای کار، ایران در برابر آمریکا مهرههایش را به درستی چیده است. بهنظر شما بعد از این تهران باید چگونه پیش برود که منافعش در منطقه در خطر قرار نگیرد؟
ایران باید در این شرایط دو تهدید اساسی را که در دوره باراک اوباما وجود داشت و آمریکا و اروپا را به این جمعبندی رساند که به سمت امضای برجام گام بردارند دوباره معتبرسازی کند.
یکی از تهدیدها تهدید پیشرفتهای هستهای بود و آنها گمان و تبلیغ میکردند که ایران در حال ساخت بمب است و دیگری تهدید «جنگ» بود و لذا برجام تلاشی برای حل این معضل بمب یا جنگ بود.
درحالحاضر ایران آگاهانه در هر دو عرصه در حال فعالیت است؛ یعنی از یک طرف در شرایط فعلی، جنگ یک سناریوی محتمل است و میدانند اگر ایران به سمت خروج تدریجی از برجام پیش برود باید با گزینه نظامی ایران را متوقف کنند. یعنی همان معضلی که باراک اوباما در آن مقطع با آن مواجه بود. به عبارتی اگر ایران به سمت غنیسازی ۲۰درصد گام بردارد و در حوزههای دیگر مانند سانتریفیوژهای نسل ۲ در فردو نیز فعالیتهایمان را آغاز کنیم و در نظام راستیآزمایی نیز محدودیتهایی را ایجاد کنیم در طرف مقابل به این جمعبندی میرسند که مساله جدی است.
البته ممکن است اروپاییها در این زمینه به آمریکاییها ملحق شوند اما شرایط باز همان شرایط قبلی خواهد بود. به عبارتی این مساله که ایران دارد به سمت پیشرفتهای هستهای میرود برای آنها معتبرسازی میَشود.
از سوی دیگر غرب درمییابد که برای متوقف کردن ایران راهی جز جنگ پیش پای خود ندارد و نسبت به تبعات جنگ نیز آگاه هستند.
در مقطع فعلی که آمریکا بیش از یک سال است از برجام خارج شده، فشار حداکثری را بر ایران افزایش داده و در منطقه خلیجفارس نیز شاهد افزایش تنشها هستیم، به نظر شما آیا کشورهای اروپایی این ظرفیت را دارند که به نوعی نقش میانجیگر را ایفا کنند یا با اقداماتی باعث کاهش تنش بین دو طرف شوند؟
در رابطه با نقش اروپا بهعنوان یک بازیگر مستقل باید توجه داشت که کشورهای اروپایی وقتی در تقابل با آمریکا قرار میگیرند متاسفانه نمیتوانند بازیگر و نقشآفرین مهمی باشند. اروپا شاید بتواند بین تهران و واشنگتن میانجیگری کند اما با شرایطی که آمریکا برای آنها تعریف میکند. بهعنوان مثال احتمال این موضوع وجود دارد که در شرایط پیش آمده، امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه با دونالد ترامپ هماهنگ کند که یک راه تنفس باز بگذارند که میتوان مثلا به همین روند فریز در برابر فریز اشاره کرد.
این روند هم به این صورت باشد که ما در همین مرحله از کاهش تعهدات متوقف شویم و برای خروج از برجام اقدام نکنیم و آمریکا نیز تحریم جدیدی اضافه نکند. البته تمام این اقدامات با توافق آمریکا خواهد بود.
یا یک پیشنهاد دیگر میتواند این باشد که آمریکا تحریمهایش را علیه ایران لغو نکند اما در اعمال آنها با تساهل برخورد کند.
لذا اروپا اگر بخواهد اقداماتی در راستای کاهش تنش بین ایران و آمریکا انجام دهد در این حد خواهد بود. البته اگر بخواهند میتوانند در برابر آمریکا ایستادگی کنند اما این اراده در آنها دیده نمیشود که در مقابل آمریکا بایستند. غربیها یک اصطلاحی دارند مبنی بر اینکه شنا کنند اما خیس نشوند و اروپا نیز اکنون همین وضعیت را در پی گرفته است.
مهمترین تبعات جنگ احتمالی چه خواهد بود و بیشتر چه کشورهایی متضرر میشوند؟
اولین نکته اینکه اگر جنگی صورت بگیرد اروپاییها بیشتر از آمریکاییها متضرر خواهند شد. همچنین این جنگ، جنگ ایران و آمریکا نخواهد بود بلکه یک جنگ منطقهای است. از دیگر سو این جنگ به مراتب پرهزینهتر از جنگهایی است که تا به امروز در عراق، لیبی، افغانستان و سوریه اتفاق افتاده است و نتایج بسیار نامعلومی در پی خواهد داشت؛ از جمله میتوان به بیثباتی در منطقه، افزایش قیمت نفت، برهم خوردن امنیت انرژی، افزایش پناهندگی و گسترش تروریسم به اروپا اشاره کرد.
همچنین تا قبل از اقدامات اخیر ایران، هیچ کدام از کشورهای منطقه و فرامنطقه جنگ را جدی نمیگرفتند و گمان میکردند که باراک اوباما هم از سر بیکاری آمد و با ایران وارد مذاکره شد.
درحالحاضر عربستان، امارات، کویت و دیگر کشورهای منطقه به این جمعبندی رسیدهاند که جنگ با ایران تبعات دارد و به محض آنکه جنگی شروع شود ممکن است ۵۰۰ موشک به سمت دوبی شلیک شود.
بنابراین دریافتند که جنگ شوخی نیست و به این صورت نیست که فقط ایران ضربه بخورد. آمریکا امکان جنگ تمام عیار را با ایران ندارد و احتمالا به حملات گسترده هوایی روی خواهد آورد این در حالی است که در صورت حملات گسترده هوایی، دیگر کشورها نمیدانند واکنش ایران چه خواهد بود.
اگر جنگی صورت بگیرد به نظر شما در چه سطحی خواهد بود؟
توجه داشته باشید که ما سه نوع جنگ داریم؛ «جنگ تصادفی یا غیر برنامهریزی شده، جنگ برنامهریزی شده و جنگ ترغیبی».
در این شرایط بیش از همه احتمال جنگ تصادفی وجود دارد. در جنگ تصادفی، هیچ کدام از طرفین خواستار چنین جنگی نیستند، اما به خاطر شرایط تنشآلودی که در خلیجفارس وجود دارد ممکن است هر لحظه از جمله در سال ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ رخ دهد.
جنگ ترغیبی، جنگی است که عربستان، امارات و اسرائیل میخواهند راه بیندازند و آمریکا را درگیر آن کنند. در رابطه با جنگهای برنامهریزی شده که ممکن است تا تابستان ۲۰۲۰ رخ دهد، با سه حالت مواجه هستیم؛ نخست حملات موضعی، سپس حملات گسترده هوایی و دیگری جنگ تمامعیار. البته همانطور که اشاره کردم گزینه جنگ تمامعیار گزینه تقریبا نامحتمل و غیرممکن است؛ زیرا ایران، «افغانستان یا عراق» نیست و آمریکا نیز نسبت به این موضوع آگاه است؛ بنابراین آنها در ایران سرباز پیاده نخواهند کرد و جنگ تمام عیار موضوعیت خود را از دست میدهد. درخصوص حملات موضعی نمیتوان با اطمینان چنین گزینهای را رد کرد؛ شایان توجه است که حملات موضعی یا غافلگیرکننده حملاتی هستند که حدود ۲۰۰ هدف را شامل میشود که عمدتا نیز سایتهای هستهای خواهند بود. بهرغم آنکه بعید میدانم آمریکا به سمت گزینه حملات موضعی برود متعجب نخواهم شد دست به چنین اقدامی بزند. اما من احتمال حملات گسترده هوایی را بیشتر میدانم؛ حملاتی که هدفهای آن مراکز فرماندهی نظامی، دفاعی، امنیتی و سیاسی است.
آمریکا که به سادگی به برجام بازنمیگردد و شرط ایران برای گفتوگوی مجدد با آمریکا نیز ابتدا بازگشت واشنگتن به برجام و برداشتن تحریمها است. در این فضا آیا ایران میتواند با آمریکا وارد گفتوگو شود و با چه شرایطی؟
به نظرم بهترین گزینه در شرایط فعلی برای ایران این است که تا سه، چهار هفته آینده غنیسازی اورانیوم را تا ۲۰درصد افزایش دهد، در حوزههای دیگر مانند سانتریفیوژهای نسل ۲ در فردو فعالیتهایش را آغاز و در نظام راستیآزمایی نیز محدودیتهایی را ایجاد کند و سپس برای گفتوگو اعلام آمادگی کند. باید توجه داشت که ایران باید برای «گفتوگو» اعلام آمادگی کند و نه برای «مذاکره».
فرق مذاکره و گفتوگو چیست؟
در مذاکره بهدنبال معامله و بدهبستان هستیم اما در گفتوگو به این صورت نیست. در گفتوگو قرار نیست امتیازی بدهیم و ضمنا نیازی نیست که گفتوگو بین رده خاصی از مقامات در بین کشورها انجام بگیرد.
اما طرفین در مذاکره بهدنبال این هستند که به توافقی دست پیدا کنند که مزایا و تعهداتی برای آنها و طرف مقابل داشته باشد.
در این راستا، ایران میتواند بعد از انجام گفتوگو اعلام کند که طرف مقابل برای انجام مذاکره باید پیششرطهایی را رعایت کند و حداقل پیششرطها نیز بازگشت به برجام و پرداخت خساراتی است که در این مدت به ایران وارد شده است. به نظر من در شرایط حاضر امکان گفتوگو بین ایران و آمریکا خصوصا در چارچوب گفتوگوهای چندجانبه مهیا است. چون در شرایطی که طرف مقابل ما، تعهدات خود را در مذاکرات نقض کرده و یکجانبه از برجام خارج شده، مذاکره جدید معنایی ندارد. اما گفتوگو میتواند بخشی از یک استراتژی نبرد بینالمللی در افکار عمومی باشد. من دیپلماسی را بر اساس دو بازیگر دولت و مردم به سه نوع تقسیم میکنم؛ دیپلماسی رسمی یا سنتی که دو بخش آشکار و پنهان دارد که بازیگران آن دولتها هستند؛ دیپلماسی مردمی که یک طرف دولت و یک طرف مردم قرار دارند و دیپلماسی خط دو که دو طرف آن مردم قرار دارند. در این بین مذاکره به دیپلماسی رسمی یعنی دولت با دولت بازمیگردد. در صورتی که گفتوگو در چارچوب دیپلماسی عمومی و دیپلماسی خط دو قرار میگیرد.
پس الان زمان مناسبی برای گفتوگو با آمریکا است؟
البته همانطور که اشاره شد ابتدا باید سطح غنیسازی اورانیوممان را به ۲۰ درصد برسانیم، سپس در حوزههای دیگر مانند سانتریفیوژهای نسل ۲ در فردو فعالیتهایمان را آغاز کنیم و در نظام راستیآزمایی نیز محدودیتهایی را ایجاد کنیم بعد وارد گفتوگو شویم یعنی برای گفتوگو و نه مذاکره اعلام آمادگی کنیم. سپس نیز براساس پاسخ طرف مقابل باید استراتژی بعدی را تدوین میکنیم. پیشنهاد من این است که دیگر نباید صبر کرد زیرا با توجه به اتفاقاتی که رخ داده، حال یا با برنامهریزی یا بدون برنامهریزی، شرایطی ایجاد شده که برای ایران تلقی ضعف وجود ندارد. من همواره میگویم که برای هرگونه گفتوگو یا حتی مذاکره دو شرط باید محقق شود؛ نخست اینکه دونالد ترامپ به این باور برسد که فشار حداکثری علیه ایران جواب نمیدهد و دیگر اینکه مقام معظم رهبری اطمینان حاصل کنند که از موضع ضعف گفتوگو یا مذاکره نخواهیم کرد.
اگر ایران وارد گفتوگو با آمریکا نشود در کوتاهمدت چه سناریوهایی را میتوان متصور بود؟
توجه کنید که به احتمال خیلی زیاد گفتوگویی لااقل در کوتاهمدت با آمریکا صورت نخواهد گرفت و همین وضعیت ادامه خواهد داشت. در این شرایط بدون تردید ایران باز هم تعهداتش را کاهش خواهد داد و آمریکا نیز تحریمهای جدیدی علیه ایران اعمال خواهد کرد. اروپا نیز به هشدار دادن ادامه میدهد و بهطور کلی اگر گفتوگویی صورت نگیرد احتمالا تاچند ماه آینده وضعیت به همین صورت خواهد بود. البته یک احتمال وجود دارد مبنی بر اینکه امانوئل مکرون بتواند با موافقت ترامپ راههایی برای ایران باز کند. بهعنوان مثال وامهایی به صایران بدهند و بعدا در ازای آن از ایران نفت بگیرند. اینستکس نیز در حوزه دارو و غذا عملیاتی شود. به هر صورت نوعی توافق در دوره کوتاه خیلی غیرقابل انتظار نیست و بیش از همه نیز میتوان انتظار داشت که مکرون با ترامپ هماهنگ کند و اقداماتی صورت دهد. البته اگر بخواهم درصد بدهم باید بگویم احتمال ۷۵درصد روال سابق طی خواهد شد و ۲۵ درصد احتمال دارد که روند میانجیگری مکرون نتیجه دهد.
شما سیاست ایران را طی یک سال و نیم گذشته چطور ارزیابی میکنید؟
به نظر من از زمانی که ترامپ از برجام خارج شد، برخوردها و سیاستهای جمهوری اسلامی ایران صحیح بوده است. یعنی هم صبری که کردیم بجا بود و هم اقداماتمان در راستای کاهش تعهدات برجامی اقدام درستی است. پس از این نیز باید به همین نحو ادامه دهیم.
در چه صورتی میتوان گفت که ایران با دست پر وارد مذاکره با آمریکا شده است؟
اگر ایران استارت غنیسازی ۲۰ درصد را بزند، سپس در حوزههای دیگر مانند سانتریفیوژهای نسل ۲ در فردو فعالیتهایمان را آغاز کنیم و در نظام راستیآزمایی نیز محدودیتهایی را ایجاد کنیم، با توجه به دیگر سیاستهایی که در منطقه تا الان در پیش گرفتهایم با دست پر وارد مذاکرات خواهد شد.
شما این تحلیل را قبول دارید که حتی اگر یک دموکرات روی کار میآمد باز هم واشنگتن از برجام خارج میشد و این استراتژی کلی آمریکا بود؟
خیر، من معتقد هستم حتی اگر یک جمهوریخواه دیگر به جز ترامپ نیز روی کار میآمد از برجام خارج نمیشد.
خروج ترامپ از برجام را به چه دلیل میدانید؟ آیا صرفا با هدف از بین بردن دستاورد اوباما چنین کاری کرد؟
برای واکاوی اقدامات ترامپ بیشتر باید از طریق علوم روانشناسی وارد شد تا مباحث علوم سیاسی. درواقع دونالد ترامپ به دلیل شخصیت خاصی که دارد میخواست تمام میراث اوباما را از بین ببرد و از جمله به خروج از برجام روی آورد. حتی جمهوریخواهان با این اقدام ترامپ مخالف بودند، چرا که آمریکا با خروج از برجام، بازیگری خود را از دست داد و دیگر نمیتواند بهعنوان مثال از مکانیزم ماشه استفاده کند و قطعنامههای شورای امنیت را علیه ایران بازگرداند. پس خردمندی وافری در پشت این تصمیم ترامپ وجود نداشت و فقط چون وی برجام را قبول نداشت و میخواست مهمترین میراث سیاست خارجی اوباما را از بین ببرد، از برجام خارج شد و سپس نیز بارها بحث مذاکره با ایران را مطرح کرد چون میخواست مذاکره با ایران را به نام خودش ثبت کند.
در عین حال یک عده افراد جنگطلب مانند جان بولتون و مایک پمپئو نیز اطراف ترامپ را احاطه کرده و وی را مجاب کردند که این مسیر یعنی خروج از برجام و فشار حداکثری بر ایران بهتر است و میتواند به نتیجه برسد. اما عقلای آمریکا، حال چه دموکرات و چه جمهوریخواه، با این کار ترامپ یعنی خروج از برجام مخالف بودند.
آیا مساله برجام یا دیگر مسائل مربوط به ایران در آمریکا از یک استراتژی کلی تبعیت نمیکند؟
در آمریکا یکسری بحثها اجماعی است و جمعبندی روی آنها وجود دارد؛ بهعنوان مثال روی مسائلی همچون اینکه چین یک قدرت در حال ظهور و خطر اصلی است و روسیه یک قدرت رو به افول در آمریکا جمعبندی وجود دارد. حال هر رئیسجمهوری که روی کار بیاید این مواضع ادامه خواهد داشت و کل حاکمیت و دولت در سایه نسبت به آن به جمعبندی رسیده است.
ولی برخی مسائل در آمریکا وجود دارد که رئیسجمهور راجع به آنها تصمیمگیری میکند؛ بهعنوان مثال این مساله که آمریکا نیروهایش را در سوریه نگه دارد یا خارج کند یا در برجام بماند یا خارج شود از جمله مسائلی هستند که دولت در سایه یا Establishment نسبت به آن سیاست خاص و جمعبندی مشخصی ندارد و رئیسجمهور راجع به آنها تصمیم میگیرد.
استراتژی روسیه و چین را در این موقعیت چطور میبینید؟ آیا پکن و مسکو از تشدید تنشها بین ایران و غرب بهویژه آمریکا نفع میبرند؟
روسیه خیلی از این وضعیت ناراضی نیست؛ زیرا هرچه تنشها بین ایران و آمریکا افزایش پیدا کند توجهها بر روسیه کمتر خواهد شد. اما چین نگران است و درباره امنیت انرژی و بالا رفتن قیمت نفت دغدغههای بسیاری دارد. بنابراین چین بهدنبال با ثبات کردن وضعیت است و مایل نیست اوضاع در منطقه بههم بریزد. درواقع روسها قضیه را ژئوپلیتیکی نگاه میکنند و چینیها اقتصادی.
بااینکه هنوز بیش از یک سال تا برگزاری انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا زمان باقی مانده است و کاندیداهای نهایی و مواضعشان نیز مشخص نیست، به نظر شما کدام یک از کاندیداهایی که تا به امروز نامشان مطرح است اگر پیروز شوند به نفع ایران خواهد بود؟
اگر فقط مساله برجام را در نظر بگیریم بهترین گزینه برای ایران جو بایدن خواهد بود. وی که در زمان امضای برجام، معاون باراک اوباما بود احتمالا بیمیل نیست که مجددا به توافق بازگردد.
اگر تا انتخابات ۲۰۲۰ وضعیت به همین صورت باشد و ترامپ برای دور دوم دوباره پیروز شود فکر میکنید سیاستهایش در قبال ایران چه تغییری بکند؟
ترامپ همین سیاست را ادامه میدهد و دائما سیگنال میفرستد که ایران با آمریکا وارد مذاکره شود. البته ترجیح وی این است که در دور اول حضورش در کاخ سفید یعنی الان بتواند با ایران وارد گفتوگو یا مذاکره شود تا این امر بتواند به انتخاب وی برای انتخابات ۲۰۲۰ کمک کند.
اگر بحث منافع را در نظر داشته باشیم آیا ترامپ گزینه خوبی برای مذاکره و امتیازدادن است؟
همانگونه که قبلا گفتم امتیازاتی که ما از ترامپ میتوانیم بگیریم از هر رئیسجمهور بعدی و قبلی آمریکا بیشتر خواهد بود و علت آن نیز به خودشیفتگی وی بازمیگردد. اگر ترامپ بتواند بگوید که او توانسته مساله ایران را حل کند و راه او راه درست بوده امتیازات زیادی برای این امر به ایران خواهد داد.
درواقع این امتیازات دیگر فقط مربوط به تحریمهای ثانویه نیست بلکه تحریمهای اولیه و حضور نیروهای نظامی آمریکا در منطقه را نیز شامل میشود.
برخی معتقد هستند که اگر اکنون با آمریکا وارد مذاکره شویم تنها دستاوردمان لغو تحریمهایی است که ترامپ از زمان خروج از برجام علیه ایران اعمال کرد. نظر شما چیست؟
به نظر من علاوه بر لغو آن تحریمها میتوانیم از ترامپ امتیازات دیگری نیز بگیریم و چیزهایی که بخواهیم بدهیم نیز خیلی اساسی نخواهد بود. بهعنوان مثال ۵ سال به بند غروب اضافه کنیم؛ اجازه دهیم یکی، دو تا بازرسی خاص انجام شود و برد موشکهایمان را به ۱۲۰۰ کیلومتر برسانیم. البته من چون این شخص را یک یاغی بینالمللی میدانم که به دنبال باجخواهی است شخصا حاضر نیستم در هیچ مذاکرهای با او شرکت کنم. اما مطمئن هستم افراد بسیار توانمندی در کشور وجود دارند که بر اساس مصالح و منافع ملی میتوانند وارد گفتوگو و چنانچه شرایط مهیا بود مذاکره با ترامپ شوند و دستاوردها و امتیازات خوبی برای کشور به دست آورند.
در عالم سیاست بحث اعتماد مطرح نیست
اگر قرار باشد ایران بار دیگر با آمریکا پای میز مذاکره یا گفتوگو بنشیند وقتی یک بار ترامپ از توافق برجام خارج شده است چگونه میتوانیم دوباره به آمریکا اعتماد کنیم؟
توجه داشته باشید که در عالم سیاست اصلا بحث اعتماد مطرح نیست و قرار نیست حتی اگر گفتوگو و مذاکرهای صورت گرفت ما به آمریکا اعتماد کنیم. مگر آقای ظریف در زمان توافق برجام به آمریکا یا جان کری اعتماد داشت؟ در مقابل آنها نیز به ایران اعتماد ندارند و بنا اصلا بر اعتماد نیست. بلکه کشورها در راستای تامین منافعشان وارد دیالوگ میشوند و ضمن درنظر گرفتن تمام ملاحظات قراردادی امضا میکنند. در عین حال تلاش میکنند که این قرارداد ضمانت اجرایی لازم را داشته باشد. سپس نیز دو طرف تا زمانی که به نفعشان باشد و منافعشان تامین شود، قرارداد را ادامه خواهند داد. البته در مورد خاص برجام یک شخص خاص روی کار آمد و از توافق خارج شد. ایران نیز پس از آن تا زمانی که به نفعش بود توافق را کامل اجرا کند، صبر کرد و اکنون تصمیم گرفته که مرحله به مرحله تعهداتش را کاهش دهد.
ارسال نظر