در یک گفتوگو با محور خصوصیسازی در ایران ۱۰ پرده دیالوگ بین رئیس سازمان خصوصیسازی و مخاطبان ایراد شد. انتقادها از سوی افراد حاضر، حول چند محور صورت گرفت، اما بخش قابلتوجهی از پاسخهای پوریحسینی صرف جوابهای بوروکراتیک شد که عمدتا ریشه در ادبیات روسای سازمانهای دولتی دارد. موضوعاتی نظیر اینکه جریان خصوصیسازی به تصمیمات و سلایق هر دولت گره خورده و آینده خصوصیسازی بر مبنای تصمیمات دولت آینده چیده خواهد شد. گله از اینکه سازمان خصوصی یک سازمان با تعداد افراد محدود است و در هر استان یا شهر شعبه ندارد. جدا از پاسخهای بوروکراتیک، در میان صحبتهای رئیس سازمان خصوصیسازی مثالهای مختلفی از نمونههای انجام شده و انجام نشده خصوصیسازی در کشور زده شد که این مثالها نگاه دقیقتری را نسبت به فرآیند واقعی خصوصیسازی در کشور منعکس میکند، مثالهایی که البته با تجربه کشورهای موفق دنیا تفاوت معناداری دارد. اینکه شرکت خصوصیسازی نظیر تروی هند آلمان با نیروی کار محدود (به اندازه ۲۰۰ نفر) توانست در یک محدوده زمانی مشخص، انقلابی در صنعت خصوصیسازی آلمان ایجاد کند نشان میدهد که درواقع تابع هدف فرآیند خصوصیسازی در آلمان افزایش بهرهوری بوده و این موضوع از خود این سازمان شروع شده است. حال آنکه در کشور حتی به خصوصیسازی بهعنوان یک صنعت نگاه میشود که باید خود را گسترده کند، تا شاید در یک چشمانداز چند ساله موفق شود.
سوال مشخص این است که چرا این نگاه به خصوصیسازی در کشور وجود دارد؟ ریشهیابی خصوصیسازی در ایران نشان میدهد که این طرح بیشتر از اینکه بر مبنای نمونههای موفق نظیر اصلاحات در انگلستان، آلمان و اروپای غربی باشد، کپیبرداری از برنامههای پنجساله گاسپلن شوروی بود که به ناچار خصوصیسازی را تجویز کرده است. به گفته یکی از مقامات اقتصادی شوروی، زمانی که در شوروی درس اقتصاد مطرح میشد، در کتابها خبری از مفهوم قیمت نبود و عموما بحث سازوکار قیمت ممنوع بود. در شوروی مالکیت خصوصی و بازار، عامل نابرابری و بهرهکشی عنوان میشد و دولت خود را مسوول برآورده کردن تقاضای مردم میدانست، بهنحویکه تمام اقتصاد را برنامهریزی میکرد که میزان قیمتها، حقوق، دستمزد و حجم تولید مشخص باشد. عاقبت خصوصیسازی در چنین نظام اقتصادی چه خواهد بود؟ بررسیها نشان میدهد در جریان خصوصیسازی فلهای ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۱ و موج بیکاری که در پی آن آمد بیش از یک میلیون کارگر در شوروی جان خود را از دست دادند. تجربه کمونیسم شکست خورد، اقتصاد برنامهریزی شده متمرکز کار نمیکرد و ادامه آن ممکن نبود. صدای گوشخراش فروریختن شوروی آنقدر بلند بود که متولیان بسیاری کشورها را از خواب بیدار کرد، اما نه همه کشورها را.
ارسال نظر