مخاطرات ناسیونالیسم
تفاوت ناسیونالیسم مدنی و دموکراتیک با این نوع ناسیونالیسم نژادی از دیگر مسائلی است که به آن اشاره شده و از سوی دیگر اطلاعات کاملی از احزاب و انجمنهای دست راستی با آبشخور فکری نژادگرایانه مطرح شده است. ظهور جریانهای راست افراطی و فاشیستی با گفتمان نژادی و دیگرستیزانه در اروپا و آمریکا و احیای ناسیونالیسم افراطی مصیبتهای خانمانسوزی از قبیل دو جنگ جهانی اول و دوم را در کارنامه خود دارد و در صحنه سیاسی قرن بیست و یکم مطرح شده است. در ایران نیز بیش از دو دهه است که گفتمان ناسیونالیستی نژادگرایانه با محوریت آریاییگرایی هم در میان بخشی از نیروهای سیاسی ساختار قدرت و هم بخشی از روشنفکری خارج از قدرت و مخالفان نظام بازتولید شده است و امروزه این گفتمان تفرقهافکن، نفرتپراکن و تهدیدکننده «وحدت ملی» و «ایران برباد ده» از عمق به سطح جامعه نفوذ کرده است و شوربختانه این تفکر بسیاری از عرصههای آموزشی، تاریخنگاری، رسانه و دانشگاهی ما را آلوده کرده است. اگر ناسیونالیسم را برساختی اجتماعی و مهمترین کارکرد آن را ایجاد هویت ملی و وفاداری به آن از طریق ملتسازی بدانیم، تاریخنگاری مهمترین ابزاری است که برای ساختن این سازه اجتماعی نقشآفرینی میکند. ساختن عصرهای طلایی از گذشته، ابداع تاریخی کهن و با عظمت، تقدیس اسطورهها و ستایش نیاکان به همراه فراموشی تاریخی در مجموعه سرمایههای اجتماعی هستند که ایده ملت بر آنها استوار میشود. ناسیونالیسم ایرانی با هدف رهایی جامعه ایرانی از مدار توسعهنیافتگی از طریق ایجاد دولت ـ ملت مدرن و خلق مفهوم ملت و هویت ملی زیر تاثیر اندیشههای غربی، ناسیونالیسم و تاریخنگاری اروپایی بهصورتبندی ایدئولوژیک خود پرداخته است. باید به این نکته نیز اشاره کنم که مهمترین روایت ناسیونالیسم ایرانی در دوره قاجار و سپس پهلوی شکل گرفت و به گفتمان مسلط تبدیل شد با الهام از ناسیونالیسم رومانتیک آلمانی با ایجاد دولت ـ ملت مفهوم ملت و هویت ملی برای جامعه ایران صورتبندی شد.
ارسال نظر