شاهنشاهی یخهای بایکال
اولین گردشگران ایرانی در بایکال
سردی هوا منفی ۱۸ درجه است و این یعنی دمای هوا نسبت به پیشبینی وضع هوا بالاتر رفته است! ونها آماده انتقال مسافرها از فرودگاه به جزیره الخون در دریاچه بایکال هستند. زمان پیشبینی شده تا محل اقامت حدود ۵ ساعت است. به همراه ما مسافرهای روسی نیز حضور دارند؛ روسهایی که دارند برای اولین بار به این منطقه سفر میکنند. در طول مسیر منطقه را برای هر دو گروه ایرانی و روسی توصیف میکنم. از جنگلهای تایگا عبور میکنیم. در دوردستها اسبهایی در حال چریدن میان علفزارهای یخزده هستند. به این اسبها یاکوتی میگویند، اسبهایی نسبتا کوتاه، با بدن تنومند و یالهای ضخیم.
بعد از دو ساعت از راننده میخواهم در کنار کافهای در بین راه توقف کند تا ناهاری بخوریم و نفسی تازه کنیم. تعداد توریستها زیاد و کافههای بین راهی کم است، اینجا هوا کاملا از ایرکوتسک سردتر است و نمیشود مدت زیادی در فضای باز ماند. کافهچی زنی محلی است با چهرهای که در نگاه اول به شما یادآوری میکند زمانی مغولها ساکن این منطقه بودهاند. خانم کافهچی از دیدن یک گروه ایرانی تعجب و پذیرایی گرمی میکند. جالب اینجاست که ایران را میشناسد، حتی بیشتر از برخی از پایتختنشینان روسیه. میگوید غالب توریستهای این منطقه اروپاییها و چینیها هستند. میگوید هفته پیش، دمای هوا منفی ۴۹ درجه بوده و از شدت برف و بوران نمیتوانستیم حتی درب کافه را باز کنیم. اما الان هوا گرمتر شده است. ناهار گرم و خوشمزهای میخوریم و به راه میافتیم. از روستاها و شهرهای کوچک استان ایرکوتسک عبور میکنیم تا به ابتدای جاده یخی دریاچه بایکال میرسیم. هر سال بعد از یخ زدن دریاچه از اینجا تا جزیره الخون یک جاده یخی در کوتاهترین مسیر تا جزیره به طول تقریبا ۴کیلومتر احداث میشود. وارد جاده یخی میشویم. حسی وصف نشدنی است. انگار روی شیشه در حال حرکتی و هر لحظه امکان دارد ترک بخورد. هر ساله تعداد زیادی گردشگر به اینجا میآیند تا این وحشت هیجانانگیز و در عین حال لذتبخش را با تمام وجود حس کنند. از یخها عبور میکنیم وارد جاده خاکی جزیره الخون میشویم. با توجه به تغیرات اقلیم و گرم شدن ناگهانی هوا تمام ماشینها باید از مسیرهای خاص رفت و آمد کنند وگرنه احتمال خطر بالاست. به سمت روستای خوژیر رهسپار هستیم. ساعت ۴ بعدازظهر به روستای خوژیر میرسیم. این روستای نسبتا پرجمعیت مرکز ثقل گردشگری جزیره الخون است. گردشگری گرمابخش این منطقه یخزدهشده است. محل اقامت ما کلبههای چوبی با اتاقهای مجزا است. کلبهها به خوبی تجهیز شدهاند. وارد که میشوی هیچ اثری از آن سرمای استخوانسوز نیست و فضای گرم و مطبوعی دارد.
ملاقات با خدای بایکال
حالا ما بعد از پرواز ۴ ساعته به مسکو، گشت و پیادهروی یکروزه در این شهر، پرواز ۵ ساعت و ۴۰ دقیقهای به خوژیر و حدود ۵ ساعت پیمودن مسیری یخباران شده فقط یک ساعت وقت داریم برای اسکان، استراحت و برداشتن وسایل و تجهیزات لازم مثل یخشکن کفش، دستکش مناسب و دوربینها. باید برای پیادهروی در خوژیر و رسیدن به دماغه جزیره با نام بورخان و برای عکاسی غروب به خوبی آماده شویم. سرمای اینجا و پیادهروی روی یخهای به شدت لغزنده شوخیبردار نیست. شانس پیدا کردن آفتاب و صحنه غروب در این مناطق آسان نیست؛ اما خدا با ما یار است و تقریبا سه روز آفتابی را تجربه میکنیم. انعکاس نور آفتاب روی یخهای شفاف و دریاچه یخزده صحنهای شگفتانگیز را به وجود آورده است. در انتهای دماغه مهمترین صخره سنگی دریاچه از آبهای یخزده سر بیرون آورده است که به این صخره، بورخان یا صخره شامانکا میگویند.
شامانیزم یکی از دینهای قدیمی این منطقه است. شامانها به خدایان طبیعت اعتقاد دارند و صخره بورخان را صاحب (خدای) اصل بایکال میدانند. در نزدیکی این صخره یک قبرستان بسیار قدیمی پیدا شده که حالت گورسنگی دارد. در این قبرستان جسدی ۵۰۰۰ ساله پیدا کردهاند که نشان میدهد حداقل از ۵۰۰۰ سال پیش در اینجا زندگی جریان داشته است. بعد از عکاسی غروب در کنار بورخان که قلب بایکال است به کلبهها برمیگردیم و به رستوران نزدیک کلبهها که متعلق به همین اقامتگاه است میرویم. غذاهای لذیذی بهصورت سلفسرویس سرو میشود. غذاهایی مثل سوپ داغ، مرغ، ماهی و... به همراه چای داغی که در این هوا عجیب میچسبد. چند گروه توریستی و گروههای عکاسی از کشورهای آلمان، چین و روسیه هم در حال صرف شام هستند. مربی عکاسها بعد از شام کارگاه آموزشی میگذارد و برای برنامه روزهای بعد گروه را آماده میکند. گروههای توریستی هم در اینجا با هم بیشتر آشنا میشوند و توصیههای لازم را از سرگروه خود میگیرند. ما هم جلسه دوستانهای با گروه روسی داشتیم که سرپرست آن گروه از دوستان صمیمی خودم و آز عکاسان حرفهای روسی است. در این جلسه از تجربههای سفرهایمان برای هم میگوییم و آنها را به ایران زیبا دعوت میکنیم.
ادامه دارد...
ارسال نظر