خب کلاس داره آخه! کله پاچه که نیست، سوشیه!

منم که دریایی دوست ندارم خیلی اهلش نیستم، اما یکی از دوستای خوش‌خوراکم بهم گفت می‌برمت جایی که می‌دونم دوست داری؛ اون دوستم خیلی چیزا میدونه از جمله غذا، واسه همین رو حرفش نه کم داریم یا به روایتی نداریم!

خلاصه رفتیم و نشستیم و خوردیم و بعد اومدیم خونه و فرداش هی مرور کردم دیدم من قبلا اینجا رفتم و چیز دیگه خوردم و راضی هم بودم! دیگه چه هوشیاری‌ای دارم من قضاوتش با شما!

رفتیم و دو مدل سوشی سفارش دادیم که اسم یکی‌اش یادمه: دراگون سوشی! که مثلا تند بود و می‌گم مثلا چون یه سسی داشت کنارش که اگه از اون می‌زدی آتش می‌زد بر خرمنت! وای خرمنت! وای خرمنت!

یاد گرفتم چطور با چاپستیک سوشی بردارم، و چطور باید سوشی رو درسته بذارم تو دهنم و‌ از اون حجم تعجب هم نکنم!

یاد گرفتم نمی‌شه سوشی رو گاز زد که متلاشی می‌شه!

یاد گرفتم که هرکسی مقدار مشخصی از سس تری‌یاکی رو دوست داره و مقدار مورد علاقه خودمم دستم اومد!

خلاصه سوشی تو واسابی تجربه خوبی بود و دید منو از سوشی دوست ندارم به سوشی هم خوبه تغییر داد.

منوش بسیار مفصل بود و بغل دستی ما یه نودل مانندی سفارش داده بودن که اونم هیجان‌انگیز بود ظاهرا. فضا خوب و آروم بود؛ برخوردشون هم توجه‌ام رو جلب نکرد و بارها گفتم این خودش به تعابیری خوبه، چون یعنی هیچ کار خارج از انتظاراتم انجام ندادن.