هات داگ تو راهی
بین راهی
ساوه
خیلی پیش اومده به دلایلی مسیرمون به شهرهایی بیفته که قبلا نرفتیم یا وقت نداشته باشیم برای برخی از کارهای جزئی خرید یا خوردن غذای سرپایی بریم داخل شهر.
ما هم چندی پیش با دوستانمون برای سرسلامتی گفتن به دوست عزیزمون فاطمه رفتیم ساوه.
تو راه برگشت خواستیم یه عصرونه مختصر بخوریم و تو راه تو یه تفرجگاه ایستادیم، غذا که اون ساعت تموم شده بود! در حالیکه رستوران های بین راهی باید تایمهای مختلف غذا داشته باشن و خب این خودش یک اتفاق بد و عجیب محسوب میشه.
یه فست فود ساده اونجا بود از ایشون پرسیدم قارچ دارین؟! گفتن: بله. گفتم: پس شش تا هات داگ با قارچ و پنیر.
وقتی ساندویچها رو بعد از نیم ساعت داد دیدم قارچ نداره و فقط کمی پنیر چسبیده به هات داگ! گفتم: آقا قارچش کو پس؟! گفت: ما همینطوری می زنیم! گفتم: مگه من نگفتم با قارچ بزنید و شما هم که گفتید قارچ دارید! شونه هاشو انداخت بالا و رفت!!!
متعجب وایستاده بودم، مگه قرار بود پول قارچها رو در بریم ندیم که دوستمون اینطور کردن؟!
خلاصه حکایتی است!
طعم و مزهاش رو هم تصور نکنید؛ همون هاتداگ نمای بی هیچ طعمدهنده خاص!
خدا رحمت کنه کسانی رو که نوشیدنیها رو اختراع کردن، یکی از کاربردهاش هم به زور پایین دادن اینطور غذاهاست.
این خاطره رو تعریف کردم که مقدمهای باشه بر بیان چند نکته در رابطه با هر سرویس بین راهی که عمومش هم به غذا مرتبط میشه.
برخی از این جاها دو تا استدلال برای عدم پیشرفت خودشون دارن و اونم اینهاست:
مشتریهای ما که دائم نیست و کسی تا گذرش نیوفته (مجبور نباشه) نمییاد و وقتی هم که گذرش افتاد (مجبور شد) جز ما چارهای هم نداره!
نکته بعدی هم اینه بیچارهوار اومد و غذای ما بد بود میخواد چی کار کنه؟ بره داخل شهر به کسی شکایت کنه؟ یا یادش باشه دیگه نیاد؟ اولی که ذاتا توی راهه و نخواهد رفت و دومی هم که ذاتا ما روی مشتریها برای یکبار فکر میکنیم!
با این استدلال خیلی از جاها و خیلی از کارها بسیار بده این جور جاها؛ اما در عین حال هستن جاهایی هم که اسم در کردن به خوبی و بعضیها حاضرن یک جوری حرکت کنن که تو تایم غذایی، برسن به اون رستوران و اونجا غذا بخورن. برای مثال رستوران پسرخاله. هربار که میری انگار وارد یک مراسمی تو رستوران شدی انقدر که غلغله است. و واقعا شایسته الگوبرداریه.
ارسال نظر