گفتوگو با پندار اکبری بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر:
تئاتر و کار تصویری مکمل هم هستند
به تازگی تئاتری به نام «دپوتات» را روی صحنه داشتید. این چندمین اجرای این نمایش بود و سال ٩٥ هم دو اجرای دیگر داشت. چرا استقبال از این نمایش تا این اندازه زیاد بود؟
بله، فکر میکنم نمایش «دپوتات» تقریبا برای چهارمین بار بود که تمدید میشد و علاوه بر اجراهای شهرستان که در تبریز و اردبیل بودند، کلا چیزی حدود ۲۰۰ اجرا داشت که در همه اجراها استقبال خوبی از آن شد. میتوان گفت «دپوتات» در این چند سال توانست مخاطبان خودش را حفظ کند. کسانی را داشتیم که ۲ یا ۳ بار برای دیدن مجدد این نمایش میآمدند و تماشگر ثابت اجراهایمان شده بودند. این موضوع برای ما جای خوشحالی داشت که توانسته بودیم مخاطبانی را جذب کنیم که از تماشای تئاتر لذت میبرند. این نمایش به کارگردانی اتابک نادری روی صحنه رفت. در مراحل مختلف بازیگران متعددی تغییر کردند. زمانی که از نمایشی استقبال خوبی میشود دلایل مختلفی دارد. شاید بخشی از آن برمیگردد به بازیگران آن کار. یک بخش هم برمیگردد به متن و نمایشنامه. نمایشنامه این کار تلفیقی از طنز و تلخیهای روزگار معاصر ما بود که تماشاگر میتوانست به تلخیهای زندگی بخندد. در حقیقت «دپوتات» سعی داشته با زبان طنز به اتفاقات پیرامونمان نگاهی داشته باشد.
در رابطه با نقشتان در این نمایش برایمان بگویید؟
در این نمایش نقش تئودور را بازی میکردم. تئودور در اصل یک مدیر دفتر نماینده مجلسی است که تصمیم میگیرد با دروغ گفتن مراجعهکنندگانی که باعث گرفتاری آن نماینده شدهاند را از آن دفتر دور کند و اجازه ندهد که مردم سر از کارشان در بیاورند. ولی خوب در آخر متوجه میشویم که آن رئیس دفتر فعالیت دیگری داشته و در اصل درحال نقش بازی کردن بوده است. این نقش برای من یک نقش چالش برانگیز بود. به این علت که تا حالا مشابهش را در سینما و تلویزیون کار نکرده بودم. شاید همیشه نقشهای مثبتی به من پیشنهاد میشد ولی تئودور برای من نقشی با چالشهای اساسی بود و به قول تئاتریها و یا بازیگران بالا و پایین زیاد داشت. شما میتوانستی ابعاد مختلف شخصیتپردازی را در آن احساس و تجربه کنی. برای من تجربه کار کردن روی صحنه تئاتر یک مزیت داشت و بازی کردن در نقش تئودور هم یک مزیت ویژه دیگر. فکر میکنم که این نقش یکی از بهترین نقشهایی بوده است که در این چند ساله کار کردم.
برای شما تصویر در اولویت است یا تئاتر؟
نمیتوان اولویتبندی کرد که تئاتر مهمتر است یا کارتصویری. به هر حال هرکدام مخاطبان و تجربههای خودشان را دارند و در کلیت مکمل یکدیگر هستند. درحالحاضر شرایط به گونهای است که من فکر میکنم رسانه و تصویر مخاطبان بیشتر و همچنین بازدهی بیشتری دارند و غالب مردم با آنها درگیر هستند. شاید خیلی از مردم تماشاگر و طرفدار تئاتر نباشند و کمتر به فکر تئاتر دیدن بیفتند ولی عموم مردم با تصویر مواجه هستند. به هر حال بازیگر هم باید مخاطبانش را پیدا کند تا بتواند خودش را در این بازار کار حفظ کند. وقتی که کار تصویر میکنیم خیلی از مخاطبانمان چون با ما از تصویر آشنایی دارند میآیند و تئاترمان را هم میبینند. بههمین دلیل است که فکر میکنم تئاتر و کار تصویری مکمل هم هستند و برای ارزش یک اثر هنری به هم کمک میکنند.
اولین بار کی روی صحنه رفتید؟
فکر میکنم اولین تجربه روی صحنه رفتن من به ۱۹ تا ۲۰ سالگی بر میگردد. در تالار مولوی برای دانشجویان و دانشآموختگان یک جشنواره تئاتر پارودی برگزار شد. (پارودی به نمایشهایی میگویند که آثار هنری بزرگ را به شکل طنز در میآورد. مانند طنز کردن کارهای شکسپیر و چخوف و همچنین آثار کلاسیک دیگر) با نمایشی به نام «رومئو ژولیت» در آن جشنواره شرکت کردم. میتوانم بگویم آن کار برایم بسیار سخت بود چون فضا کاملا رقابتی بود. با تمام سختیهایی که اولین حضور بر روی صحنه برایم داشت توانستم جایزه اول بازیگری مرد را دریافت کنم. حس رقابت و استرسی را که برای آن کار داشتم نمیتوانم توصیف کنم. حتی نفس کشیدن و تمرکز کردن در آن شرایط برایم سخت بود. در نهایت «رومئو ژولیت» هم به خاطرهای خوبی برایم تبدیل شد و هم نتیجه خوبی داشت. بعدها هرچه جلوتر رفتم فکر کردم که با این وجود که آن نمایش کار پخته و خوبی نبود ولی در آن سال و با آن شرایط و نسبت به کارهای دیگری که در آن جشنواره بودند کار دوست داشتنیای بود.
ورودتان به بازیگری را چقدر به حضور پدرتان در این عرصه مرتبط میدانید؟
به هر حال حضور پدرم در این حرفه بود که باعث علاقهمندیام به این کار شد. از دوران کودکی وقتى به اطرافم نگاه میکردم پدرم و دوستان نزدیکش را میدیدم و مدام با این محیط و شرایط سروکار داشتم. بالطبع این علاقه براى من به وجود آمد که وارد این حرفه بشوم و درسش را بخوانم. در نهایت با نقشهاى کوتاه و کارهایى که آن زمان پدرم براى گروه اجتماعى و سیماى مدرسه کارگردانى میکرد شروع کردم و بهعنوان بازیگر کودک وارد این حرفه شدم. بعد از تحصیل در این رشته و گذراندن دورههاى بازیگرىاین اتفاق خیلى جدىتر و بزرگتر شد.
به نظر میرسد در انتخاب کارهایتان وسواس به خرج میدهید. این وسواس از کجا میآید؟
بله چون کیفیت نقش برایم اهمیت ویژهای دارد. تاثیر، کیفیت و ماندگارى نقش برایم بسیار مهم و ارزشمند است. بسیاری از بازیگران فقط بازی که در نقشهای اصلى باشد را میپذیرند ولی من اینطور نیستم. حتى اگر نقشى کوتاه باشد ولى تاثیرگذارى داشته باشد با کمال میل میپذیرم بهشرطى که تعریف درستى از آن نقش وجود داشته باشد. چه بسا که در سریال «پنجمین خورشید» و «فاصلهها» این تجربه را داشتم و نقشم کوتاه بود ولى با مخاطب ارتباط برقرار کرد و در ذهن مخاطب نشست. با این حال نمیدانم این وسواس از کجا میآید شاید دلیلش پشتوانه فکریام باشد و نام پدرم. باالطبع باید کارهایى را انتخاب کنم که در آینده نام پدر و حتى خودم را زیرسوال نبرند. شاید علت اصلى همین باشد.
ارسال نظر