یک سوم ایرانیها استرس دارند
نسل اعصاب خردها
شاید این روزها پیدا کردن فردی آرام و بدون استرس کار سختی باشد. فقط کافی است جایی در میانه اتوبوس، تاکسی، مترو یا خیابان باشی تا آن وقت هر لحظه با آدمهایی که به قول خودشان اعصاب ندارند روبهرو شوی.
مریم خباز
شاید این روزها پیدا کردن فردی آرام و بدون استرس کار سختی باشد. فقط کافی است جایی در میانه اتوبوس، تاکسی، مترو یا خیابان باشی تا آن وقت هر لحظه با آدمهایی که به قول خودشان اعصاب ندارند روبهرو شوی. کوچک و بزرگ هم ندارد. همه اعصابشان خرد است.
یک تنه سخت در پیادهرو یا لگد شدن انگشتهای پا در اتوبوس کافی است تا ضارب و مضروب به جان آمده و بساط دعوا را پهن کنند.
البته بعضیها میگویند اعصاب خردی بیشتر ژستی است که همهگیر شده اما برخی هم باور دارند که نسل های جدید واقعا اعصابشان داغان است.
عدهای هم گمانهزنیهایشان به دهه ۶۰ برمیگردد و همه چیز را به جنگ نسبت میدهند و در مقابل بعضی هستند که کمرنگ شدن دین در جامعه امروز را عامل ناآرامیهای ذهن میدانند.
اما دلیل اصلی هر چه که باشد واقعیت این است که ایرانیها بیشترشان اعصاب ندارند.
تعریف اعصاب خردی
فربد فدایی، روانپزشک، اعصاب خردی را به صورت علمی تعریف میکند.
طبق تعریف او نزدیکترین معنایی که برای اعصاب خردی وجود دارد همان فشار روانی یا استرس است و آن زمانی به وجود میآید که فرد در معرض رویدادهایی قرار میگیرد که از یک سو نظم زندگیاش را بر هم میزند و از دیگر سو نیاز به سازگاری دوباره دارد.
او البته تمامی این فرآیند را همراه با فشاری میداند که هم بر جسم و هم بر روح وارد میشود و میگوید: در چنین شرایطی احساس آرامش و راحتی که فرد به آن خو کرده بود از دست میرود و به همین علت در معرض اضطراب، افسردگی و پرخاشگری قرار میگیرد.
به باور این روانپزشک، این حالتها از مصداقهای تحت تاثیر استرس بودن است که طی آن فرد با کوچکترین محرکی عکسالعمل شدید از خود نشان داده یا وظایف و تکالیفش را به عنوان یک شهروند ترک میکند.
به طور مثال او قانون شکنی میکند، از چراغ راهنما عبور میکند، نوبت را رعایت نمی کندو مالیات نمیدهد ...
او این حرکات را ناشی از فشارهای متعدد و پشت سر هم روانی میداند و برخلاف تصور بعضیها که جوانها را بیشتر در معرض استرس میدانند، اعلام میکند که استرس از همان دوران کودکی نیز میتواند گریبان آدمی را بگیرد. به گفته فدایی کودکانی که محیط امن را تجربه نمیکنند خیلی سریعتر برآشفته میشوند و احساس عدم امنیت یا اضطراب میکنند به نحوی که مثلا حاضر نمیشوند جدایی از مادر را تحمل کنند؛ چرا که میترسند او را از دست بدهند. البته این وضعیت به گونهای دیگر نیز رقم میخورد و آن هنگامی بروز میکند که فرد در صورت برخورد با ناکامی به پرخاشگری و گریه و زاری متوسل میشود.
در این میان فدایی به وضعیت سالمندان هم اشاره میکند و میگوید: در سالمندان فشارهای شدید روانی خیلی وقتها به شکل نشانههای جسمی بروز میکند مثلا فرد دچار سردرد، دلدرد، کمردرد و امثال آن میشود به گونهای که برای آن هیچ منشا جسمی قابل تشخیص نیست.
استرس را یاد میگیریم
تحقیقات نشان داده است که بسیاری از رفتارهای بشر جنبه ارثی دارد به این شکل که او بیشتر خصوصیات اخلاقیاش را از پدر و مادر به ارث میبرد. به همین جهت ارثی بودن یا نبودن استرس و پرخاشگری را از این روانپزشک پرسیدیم که او پاسخ داد: تحمل انسانها در برابر استرس به عوامل چندی بستگی دارد که ارث هم در این میان دارای نقش است. اما مهمترین عامل در رابطه با پرخاشگری و فشار روانی، یادگیری و آموزش است؛ یعنی اگر کودک بیاموزد که در برابر فشارهای روانی با صبر، متانت و آرامش به دنبال راهحل منطقی مشکل باشد در آن صورت در بزرگسالی هم در برابر فشارهای روانی به سرعت از پا در نمیآید و پرخاشگری نمیکند.
از هر سهنفر یک نفر عصبیاست
اینکه چند نفر از ما ایرانیها افرادی مضطرب، پرخاشگر و در حال مبارزه با فشارهای روانی هستیم موضوع سوال دیگر ما از فدایی بود. البته او آمار دقیقی در این باره نداشت ولی در توضیح مطلب گفت: عصبیبودن بر حسب هر جامعه متفاوت است و یک مساله فرهنگی به شمار میآید. حتی در اروپا هم بین مردمان شمال و جنوب آن تفاوت وجود دارد به طوری که افراد شمال عموما با رفتارهای آرامتر با مسائل روبهرو میشوند ولی جنوبیها با رفتارهای هیجانی. ولی به طور کلی طبق آمار موجود حدود ۳۰درصد افراد هر جامعه امکان دارد که در هر زمان دچار اختلال سازگاری که ناشی از استرسهای روانی است، شوند که این مساله در مورد مردم ایران هم صدق میکند.
پیشگیری بهترین درمان
این روانپزشک در ادامه به راههای درمان استرس نیز اشاره میکند و میگوید: بهترین راه پیشگیری است؛ یعنی از ابتدا کودک درخانواده، مدرسه و جامعه بیاموزد که در برابر مشکلات با صبر، متانت و تعقل روبهرو شود اما اگر فرد چنین آموزشی ندید باید کوشش کرد تا عوامل استرسآور در محیط زندگی مثل ازدحام جمعیت، سر و صدای زیاد، نبودن امکانات حملونقل، گرانی، بیکاری، جرم و جنایت و ... کم شود. اما در مورد مواردی که عوامل ناخودآگاه روانی یا یادگیری مستقیم در ایجاد رفتارهای پرخاشگرانه نقش دارد، روشهای رواندرمانی و رفتار درمانی مفید است به ویژه درمان گروهی برای نمایش اینکه دیگران چگونه قادر به مقابله با عوامل استرسآور بودهاند، سودمند است. در این میان در موارد معدودی هم که جنبههای بیولوژیک و ژنتیک در پرخاشگری نقش دارد، میتوان از دارو استفاده کرد.
محمدحسین فرجاد، روانشناس هم در گفتوگو با ما، اعصاب خردی را همان استرس دانست که چیزی جز نیرویی نیست که بر قسمتی از بدن وارد شده و کار آن را مختل میکند. اونیز همچون فدایی، داشتن استرس را مختص سن یا نسلی خاص نمیداند اما معتقد است هر چه قدر امکانات فرد برای مقابله بامسائل زندگی کمتر باشد آسیبپذیریاش بیشتر است به گونهای که زنان، کودکان و سالمندان آسیبپذیری بیشتری در برابر عوامل استرسآور دارند و زودتر از پا درمیآیند.
فرجاد در عین حال به وجود آمدن استرس و فشار را ناشی از عواملی چون مسائل شغلی، خانوادگی و مشکلات اقتصادی میداند و بر این باور است که عوامل درونی به وجود آمدن استرس تابعی از عوامل بیرونی هستند به گونهای که فشارها از بیرون وارد شده و از درون فرد را دچار اختلال میکند. او در توضیح گفتههایش ادامه میدهد: امروزه در خانوادهها ثبات نیست و روابط انسانی کمرنگ است.
همچنین ستیزههای خانوادهها، طلاق، نابسامانیها و ناهمگون بودن شرایط زیست در کنار ناامن بودن محیط کار وجود آرامش برای افراد را به مخاطره انداخته است.
این روانشناس نیز میگوید که آماری دقیق از میزان شیوع استرس و اعصابخردی در ایران وجود ندارد ولی استرس در شهرهای بزرگ واقعا بالا و رقمی معادل ۵۰درصد است.
فرجاد البته این ایده که ضعیف شدن باورهای دینی سبب مضطرب بودن انسانهای امروز شده است را نقد میکند و اینگونه نتیجه میگیرد که فشارهای روانی امروز مردم (به ویژه در ایران) علتی جز نبود تسهیلات، سرگرمی و اشتغال ندارد.
ارسال نظر