ریشه‏‏‏‌ها و علل جاماندگی خاورمیانه

 نخستین کتاب وی «حقایق نهان و دروغ‌‌‌‌های عیان: پیامدهای اجتماعی تکذیب ترجیحات» (یکی از بهترین کتاب‌های اقتصادی چند دهه گذشته) به این موضوع می‌پردازد که چگونه جوامع می‌توانند به باورهای اشتباه و ورشکسته پایبند باشند و در عیان از آنها دفاع کنند، بدون اینکه هرکدام از این افراد شریر یا احمق باشند، حتی اگر گاهی اوقات چنین به‌نظر برسند. این کتاب وی دلالت‌‌‌‌های مهمی برای نظریه انقلاب و تغییر ناگهانی درنظرات عمومی دارد.  او همچنین مقالات زیادی درباره جنبش فکری رسمی مشهور به «اقتصاد اسلامی» نوشته ‌است.

برخی از این مقالات در کتاب «اسلام و دنیاطلبی» گردآوری شده‌است.

 شیوه کار کوران در اینجا دقیقا به این شکل است که وقتی خواننده احساس می‌کند وی شدیدترین انتقاد را از آموزه‌‌‌‌های اسلامی می‌کند؛ در واقع با انجام یک کار اصلاحی و با نشان‌دادن مسیر پیش‌روی دیگر، بزرگ‌ترین خدمت را به اسلام‌گرایی می‌کند.  آخرین کتاب وی «واگرایی طولانی» است. (ترجمه‌‌‌‌ای فارسی از آن با عنوان «شکاف بزرگ در خاورمیانه» با ترجمه سیدمهدی میرحسینی در انگلستان منتشر شده‌است.) کوران در این کتاب توضیح می‌دهد چرا خاورمیانه و ترکیه و ایران از غرب عقب‌ماندند که علل آن ارتباط نزدیکی با حقوق و اقتصاد پیدا می‌کند.

قوانین گوناگون در جوامع اسلامی مشوق و موافق ساختارهای اقتصادی بزرگ‌مقیاس نبوده‌‌‌‌اند؛ دقیقا در همان زمانی‌که چنین ساختارهایی سودآور شده بودند و حقیقتا به‌عنوان محرک‌‌‌‌ها و پیشران‌‌‌‌های رشد اقتصادی اهمیت حیاتی داشتند. این آخرین بند ‌از آخرین کتاب وی است که دیدگاه گسترده نویسنده را نسبت به قضیه به‌صراحت بیان می‌کند:

«خبر خوب برای خاورمیانه این است که این منطقه از مدت‌ها پیش، نهادهای کلیدی اقتصادی سرمایه‌‌‌‌داری مدرن را الگوبرداری و اقتباس کرده‌است و بستری بنا نهاده تا آنها غیرخارجی به‌نظر برسند و از این‌رو، از لحاظ فرهنگی، حتی برای یک اسلامگرای خودآگاه ضدمدرنیته، قابل‌‌‌‌پذیرش باشند.

این نهادها را می‌توان ارتقا داد، دوباره ترکیب کرد و بدون مخالفت با دین اسلام، یا حتی بدون مقابله با آن، آنها را در قلمروهای جدید به‌کار گرفت. این نهادها می‌توانند اساسا خارج از مجادلات عمومی بر سر آن چیزی که اسلام خود را نماینده‌‌‌‌اش می‌داند و بیانگر ارتباطش با زمان حال است، موردبحث و کنکاش قرار گیرند. علاوه‌بر این، تاریخ اقتصادی اسلام، نمونه‌‌‌‌های تاریخی متعددی به نفع ترویج فعالیت‌های آزاد اقتصادی و محدودکردن نقش اقتصادی دولت عرضه می‌‌‌‌دارد. در هیچ دوره‌‌‌‌ای، فعالیت‌های اقتصادی خصوصی متوقف نبوده‌است.

امپراتوری‌‌‌‌هایی که تحسین گسترده‌‌‌‌ای برمی‌‌‌‌انگیختند، دولت‌های سطحی و کمرنگی داشتند که تامین رفاه ‌‌‌‌اجتماعی، آموزش و امکانات رفاهی شهری را به نهاد وقف واگذار کرده بودند،

پس یک جامعه عمدتا مسلمان، ناسازگاری ذاتی با اقتصاد مبتنی بر رقابت آزاد، بازبودن فضا برای الگوبرداری، اقتباس و نوآوری و وجود دولتی مشتاق به حمایت از فعالیت‌های اقتصادی پرریسک خصوصی، به‌جای سرکوب آن، ندارد.»

 «واگرایی بزرگ: چرا خاورمیانه از جریان توسعه اقتصادی عقب ماند و چگونه بار دیگر جلو بیفتد؟»

تیمور کوران، ‌زاده ترکیه و شهروند آمریکا که شهرت جهانی دارد، صاحب‌نظر در حوزه‌های اقتصاد، علوم سیاسی و تاریخ است. کتاب واگرایی طولانی این اندیشمند به‌تازگی در موسسه «اندیشه‌‌‌‌های ماورای مرزها» (Ideas Beyond Borders) به زبان عربی ترجمه شده و دیدگاه‌های آن در سراسر خاورمیانه در حال پخش‌شدن است. کوران در این کتاب علل و عواقب واگرایی اقتصادی بین غرب و خاورمیانه از‌ هزار سال‌پیش را بحث و بررسی کرده‌است؛ موضوعی بسیار مهم برای هر پژوهشگر ساکن در این منطقه که ‌درصدد پر کردن این شکاف است.

 دکتر کوران از شما بابت اختصاص وقت به این مصاحبه و نیز اجازه ترجمه و انتشار اثر خود به زبان عربی و جهان عرب تشکر می‌کنم. چه شد که این کتاب را نوشتید؟

اگر از شخصی که در سال‌ هزار میلادی زندگی می‌‌‌‌کرد می‌‌‌‌پرسیدید؛ انقلاب صنعتی در کدام منطقه از جهان احتمال وقوع خواهد داشت به احتمال زیاد پاسخ وی چین یا خاورمیانه بود. اصولا در آن زمان قابل‌تصور نبود که اروپا، مکانی به دور از پیشرفت اقتصادی، خواهد توانست از دو ابرقدرت اقتصادی آن زمان پیشی بگیرد. با این‌حال، خاورمیانه (اینجا منظورم منا یعنی کل خاورمیانه و شمال‌آفریقا است) نتوانست نهادهای اقتصاد مدرن که متعلق به خودش باشد را ایجاد کند و طی بحران شناختی و فلسفه وجودی خود در قرن نوزدهم، مجبور شد زیرساخت‌های اقتصاد مدرن را با عجله از خارج وارد کند.

چرا این بخت برگشتگی رخ داد و خاورمیانه بازی را باخت؟ در نخستین دهه قرن بیست‌‌‌‌ویکم، هیچ نظریه منسجمی وجود نداشت که عمیق و دقیق به این معما بپردازد. نظریه‌‌‌‌های بسیار سطحی که پنبه استدلال‌‌‌‌شان به آسانی زده می‌شد وجود داشت که انگشت اتهام را متوجه خارجی‌‌‌‌ها می‌‌‌‌کرد، گویی خاورمیانه عاری از هرگونه عاملیتی است. یک دسته از نظریه‌‌‌‌ها مسوولیت را متوجه استعمارگران اروپایی- فرانسه، انگستان و سرانجام آمریکا- می‌کردند. نظریه دیگر کمی عقب‌تر می‌رفت و ویرانی بغداد به‌دست مغول‌‌‌‌ها را بهانه می‌‌‌‌کرد و گویی امواج تکان‌‌‌‌دهنده آن ‌‌‌‌توانست حتی شمال‌آفریقا و اسپانیای مسلمان را نیز به زانو درآورد. هیچ‌‌‌‌کس به خود زحمت نمی‌داد تا با استفاده از ابزارهای مدرن تحلیل عملی، بررسی کند که آیا نهادهای سنتی خاورمیانه هم در این بخت‌برگشتگی نقشی داشته‌اند یا خیر. البته که ادبیات پژوهشی عظیم درباره نهادهای کلیدی خاورمیانه پیشامدرن از قبیل نهادهای وقف و شراکت اسلامی وجود داشت، اما آنها هیچ کندوکاوی نکرده بودند که چگونه این نهادها به مسیر حرکت اقتصادی خاورمیانه شکل دادند و اصولا هیچ مطلبی در این ادبیات وجود نداشت که چگونه نهادهای خاورمیانه با هم در تعامل بودند، یا چرا از نوآوری‌‌‌‌های نهادی غرب تقلید نکردند، یا اینکه آیا اسلام، آنگونه که بسیاری باور داشتند، واقعا مانع پذیرش نهادهای معین شد.

کتاب‌های شاخص درباره تاریخ اقتصادی خاورمیانه، ازقبیل کارهای چارلز عیسوی و راجر اوون، حتی اشاره‌ای هم به نهادهای اسلامی نکردند. آنها درباره اهمیت گسترده وقف اسلامی هیچ دانشی به خواننده نمی‌دادند و اگرچه توضیح می‌دادند که خاورمیانه با نهادهای اقتصادی‌‌‌‌ای که تناسب بهتری با قرون‌وسطا داشتند، وارد قرن نوزدهم شد، اما هیچ بینشی به خواننده نمی‌دادند که چرا پیش از آن تغییرات نهادی ضروری از طریق ابتکارعمل‌‌‌‌های محلی تحقق نیافته بود. در قرونی که به انقلاب صنعتی ختم شد، چرا این منطقه که پیشتر پویایی‌‌‌‌های عظیمی از خود نشان داده بود در مقابله با چالش‌های جدید شکست خورد؟

خلاصه کنم من کتاب واگرایی طولانی را نوشتم تا این خلأ عظیم در دانش ما درباره تاریخ خاورمیانه را پر کنم. می‌‌‌‌خواستم با بررسی اینکه چگونه نهادهای اقتصادی سنتی این منطقه (همگی بخشی از قانون اسلامی که به شرع و شریعت معروف است) بر توسعه اقتصادی طی زمان اثر گذاشته بود، با این معماها مستقیم روبه‌رو شوم. احساس کردم پاسخ‌‌‌‌هایی که به‌دست می‌آید به مردم این منطقه کمک خواهد کرد تا به توافق برسند چرا در بخش توسعه‌‌‌‌نیافته‌‌‌‌ای از جهان زندگی می‌کنند درحالی‌که اجدادشان اقتصادهایی را اداره می‌کردند که در زمان خودشان پیشرفته بودند.

 پس از انتشار کتاب واگرایی بزرگ، چه واکنش‌هایی از خاورمیانه دریافت کردید؟

واکنش مردم عادی در ترکیه، جایی‌که کتاب به زبان ترکی در اختیار خوانندگان قرار گرفت، خیلی مساعد و مطلوب بود. به‌نظر می‌رسد همین قضیه در ایران نیز صادق باشد جایی‌که نسخه فارسی هم دردسترس قرار گرفته‌است. بازخورد دریافتی من از ایران عمدتا از سوی ایرانیان خارج از این کشور بوده‌است که شاید کمتر نماینده مردم داخل ایران باشند، اما در هر دو کشور همچنین در جهان عرب، اهالی دانشگاهی به نسخه انگلیسی آن دسترسی داشته‌‌‌‌اند.

واکنش‌‌‌‌های تاریخ‌نگاران شناخته‌‌‌‌شده نسبت به آن متفاوت بوده‌است؛ برخی کل پروژه را رد کرده‌‌‌‌اند، احتمالا چون استدلال آن با روایت آنها نمی‌خواند، یا چون پرسش کتاب را تا حدودی خارج از محدوده‌‌‌‌های خود ملاحظه می‌کنند، اما بیشتر تاریخ‌نگاران جوان خیلی با شوروشوق به آن نگاه کرده‌‌‌‌اند. به‌نظر می‌رسد کتاب پنجره‌‌‌‌های جدیدی به روی آنها باز کرده‌است. همچنین کتاب پرسش‌‌‌‌های جدیدی برای آنها مطرح کرده‌است تا خود به‌دنبال پاسخش بروند. درباره عرب‌‌‌‌زبان‌ها بیشتر آنها تاکنون به کتاب واگرایی طولانی دسترسی نداشته‌اند. کنجکاوم ببینم واکنش‌‌‌‌ها به این ترجمه چگونه است. جالب خواهد بود ببینیم کتاب چه بحث‌هایی راه‌می‌‌‌‌اندازد.

 از واکنش‌‌‌‌ها در غرب بگویید که چه بود؟

در بین خوانندگان غربی غیردانشگاهی، واکنش‌‌‌‌ها خیلی مثبت بوده‌است. نقد و بررسی‌‌‌‌های عالی در نشریات زیادی شامل اکونومیست و نیویورک‌تایمز منتشر شد. در محافل دانشگاهی، درون رشته‌‌‌‌های اقتصاد و علوم سیاسی نیز به‌‌‌‌شدت مثبت بوده‌است. بسیاری از اندیشمندان تلاش کرده‌اند براساس بینش‌‌‌‌های کتاب کارهای جدیدی بکنند. درون رشته‌‌‌‌های مطالعات خاورمیانه و تاریخ اسلامی، واکنش‌‌‌‌ها متفاوت بوده‌است. با برخی استثنائات، اندشمندان پست‌مدرنیست از درگیر کردن خود با آن خودداری می‌کنند. همین قضیه درباره اندیشمندانی صادق است که در پارادیم ضدشرق‌‌‌‌شناسی فعالیت می‌کنند. آنها بدون اینکه کتاب را بخوانند آن را راحت رد کردند. آنها می‌گویند قضیه «اروپامحوری» است و بنابراین ارزش ملاحظه ندارد. مساله اساسی اینست که واگرایی طولانی با آن روایت که انگلستان، فرانسه و آمریکا جنایتکارانی هستند که این منطقه را مجبور کردند به نفع آنها عقب بیفتد، جور در‌‌‌‌نمی‌آید. خوشبختانه، اندیشمندان منطقه متعلق به نسل جدید در حال خیزش، علاقه‌‌‌‌مندی بسیار بیشتری به پرسش، روش‌‌‌‌شناسی و یافته‌‌‌‌های کتاب دارند.

  آیا اکنون یعنی در سال‌۲۰۲۲ واگرایی طولانی تمام شده‌است؟

اقتصاد خاورمیانه از شروع مدرنیزاسیون در مصر و امپراتوری عثمانی در ابتدای قرن نوزدهم آبستن دگرگونی‌‌‌‌های گسترده بوده‌است. بسیاری از نهادها که مستقیما مانع توسعه بودند اینک رفته‌‌‌‌اند و نهادهای جدیدی جای آنها را گرفته‌‌‌‌اند. خیلی مهم است که این دستاوردها را تشخیص دهیم و قدر بدانیم. با این‌حال مسائلی هست که زمان می‌برد تا حل شود. در سرتاسر منطقه و به‌ویژه در سرزمین‌‌‌‌های عربی، جامعه مدنی ضعیف است. اندازه بنگاه‌ها نسبت به همتایان‌‌‌‌شان در مناطق دیگر جهان کوچک‌تر است. در شاخص فورچون جهانی متشکل از هزار بنگاه بزرگ جهان، تعداد بسیار اندک و نامتناسبی بنگاه از خاورمیانه درج شده است. این وضعیت باعث محدودشدن دامنه نفوذ بازرگانان، سرمایه‌‌‌‌داران و سرمایه‌‌‌‌گذاران خصوصی می‌شود. ضعف جامعه مدنی و بخش‌خصوصی به میراث‌‌‌‌های نهادهای پیشامدرن برمی‌گردد که باید از آنها رهایی یافت. خاورمیانه به زمان زیادی نیاز دارد تا آن دگرگونی که در اروپای غربی یک‌هزاره زمان برد را تکمیل کند.

مساله مرتبط در این منطقه اعتماد بین‌اشخاص است به این شکل که اعتماد غیرشخصی یعنی اعتماد به نهادها بسیار پایین است. مبادله دست‌‌‌‌کم تا میانه قرن نوزدهم و در برخی مکان‌‌‌‌ها تا میانه قرن بیستم به شکل مبادله شخصی بوده‌است. مردم با دوست و آشنا معامله می‌کردند و بنگاه‌ها فاقد شخصیت حقوقی بودند. دادگاه‌‌‌‌های آنها تنها برای شخصیت حقیقی اعتبار قائل بودند و هرگز برای گروه‌ها یا بنگاه‌های اقتصادی ارزش و اعتباری قائل نبودند، اما در اقتصادهای مدرن بیشتر مبادلات بین کسانی هست که با هم غریبه هستند، بین افراد و بنگاه‌ها و بین بنگاه‌ها. مبادله غیرشخصی و نه شخصی قاعده و هنجار است. کارآیی مبادله غیرشخصی به اعتماد بستگی دارد. در خاورمیانه معمولا اعتماد پایین است که مانع مبادله غیرشخصی می‌شود. بیشتر آن چیزهایی که ما فساد می‌‌‌‌نامیم از تلاش‌های شخصی برای تبدیل مبادله غیرشخصی (برای مثال بین مودی مالیات و اداره مالیات) به مبادله شخصی (برای نمونه، بین مودی مالیاتی و کارمند اداره مالیات به‌عنوان فرد به‌جای مقام رسمی دولت) ناشی می‌شود. در اروپای غربی گذار به مبادله غیرشخصی طی قرن‌‌‌‌ها محقق شد. خاورمیانه زمان کمتری برای تعدیل کردن داشته است، اگرچه گذار در حال انجام است. این منطقه از میانگین جهانی عقب‌تر است که روشن می‌سازد چرا در شاخص بین‌المللی فساد وضعیت بدی دارد، پس با اینکه خاورمیانه در جنبه‌‌‌‌های معین همگرایی داشته است، نسبتا توسعه‌‌‌‌نیافته باقی‌مانده است.

 چگونه موسسه اندیشه‌‌‌‌های ماورای مرزها مشخصا می‌تواند به کاهش این شکاف کمک کند؟

موسسه شما با ترویج مناظره متمدنانه درباره موضوعات گوناگونی که منافع حیاتی برای مخاطبان عرب دارد خدمت عظیمی ارائه می‌دهد. امیدوارم ‌هزاران کتاب ارزشمند در رشته‌‌‌‌های گوناگون علمی به عربی ترجمه شود تا یک کتابخانه آنلاین گسترده قابل‌دسترس برای همه تاسیس شود. من به موسسه اندیشه‌‌‌‌های ماورای مرزها پافشاری می‌کنم اولویت را به کتاب‌هایی بدهند که تفکر و تامل درباره پرسش‌‌‌‌های بزرگ مناقشه‌‌‌‌انگیز را ترویج می‌کنند، یا انواع مفاهیم و روش‌های اندیشیدن را معرفی می‌کنند یا به گفتمان‌‌‌‌های عمومی در جریان غنا می‌‌‌‌بخشند. آن کتاب برای اینکه وظیفه فکری ارزشمند خود را انجام دهد لازم نیست تایید همگانی را کسب کند.

همین که آن کتاب بتواند آنچه را اندیشمند الجزایری محمد ارکون «نا‌‌‌‌اندیشیده گسترده» جهان عرب می‌‌‌‌نامد، به اندیشیدن و آگاهی تبدیل کند می‌تواند تفکر ارزشمندی را در جامعه برانگیزد. کتاب به دیگران کمک می‌کند تا از داده‌ها درباره گذشته یا حال، روابط علّی را پیدا کنند.  امروزه خوانندگان عرب دچار قحطی محتوای فکری هستند، تا حدی چون کتاب‌های بسیار اندکی به عربی ترجمه شده‌است. خوانندگان عرب از این نظر دچار کمبود شدیدی هستند حتی وقتی با همسایگان ایرانی و ترکیه‌‌‌‌ای‌‌‌‌شان مقایسه می‌شوند. تعداد کتاب‌های ترجمه‌شده به عربی در مقایسه با آنچه دردسترس خوانندگان ترکیه‌ای و ایرانی قرار دارد کاملا رنگ می‌‌‌‌بازد؛ در عین‌حال که جمعیت اتحادیه عرب تقریبا سه‌برابر جمعیت ترکیه و ایران روی‌هم‌رفته است. مقایسه با مثلا آلمان یا فرانسه تصویری حتی تیره‌‌‌‌وتارتر به ما می‌دهد. با این‌حال در سال‌ هزار میلادی روشنفکران عرب به ذخایر عظیمی از علم و معرفت به زبان عربی دسترسی داشته‌اند که زبان علم در سراسر جهان اسلام بود. کتاب‌های در دسترس به زبان عربی در مقایسه با هر زبان دیگری ازجمله لاتین و سایر زبان‌های اروپایی بسیار بیشتر بود. شهر بغداد دو کتابخانه با بیش از ۱۰۰‌هزار جلد در هر کدام داشت، در مقابل بزرگ‌ترین کتابخانه اروپا در شهر رم کمتر از ۱۰‌هزار جلد کتاب داشت. این ذخایر دانش و حکمت در بغداد و سایر مراکز کسب دانش از نوآوری‌‌‌‌های علمی پشتیبانی کرد. آنها همچنین کنجکاوری علمی را ترویج می‌کردند.

«دارالحکمه شماره۲» یعنی کتابخانه‌‌‌‌ای که موسسه اندیشه‌‌‌‌های ماورای مرزها در حال ایجاد کردن است به نیاز بزرگی پاسخ می‌دهد. بازدهی‌‌‌‌های آن قطعا عظیم است به‌ویژه چون کتاب‌‌‌‌ها به رایگان در دسترس هرکسی در هر جایی قرار خواهد گرفت.

 با استدلال شما عامل عقب‌‌‌‌ماندگی منطقه منا نهادهای حقوقی بوده‌است. چرا و چگونه این نهادها متفاوت از نهادهای غربی بودند وقتی واگرایی شروع شد؟

کتاب واگرایی طولانی نکات جزئی زیادی را پوشش می‌دهد که اینجا خیلی مختصر می‌‌‌‌آورم. در سال ‌مثلا  هزار میلادی نهادهای معین در سراسر مدیترانه تفاوتی نداشتند، اما آنها در جهت‌‌‌‌های متفاوتی حرکت کردند. مشکل اینجاست که انواع و اقسام نهادهای خاورمیانه‌‌‌‌ای تا زمان‌‌‌‌های مدرن راکد و ساکن باقی‌ماندند، در مقابل نمونه‌‌‌‌های غربی آنها پیوسته در حال پیچیده‌‌‌‌تر شدن و کارآزمودگی بودند. برای مثال شراکت اسلامی راکدماند و باعث شد تا بنگاه‌های خاورمیانه‌‌‌‌ای کوچک و موقتی بمانند در حالی‌که شکل‌‌‌‌های غربی شراکت به شکل‌‌‌‌های سازمانی دائم پیشرفته‌‌‌‌تر در همه‌جا تبدیل شدند و توانستند حجم عظیمی از نیروی کار و سرمایه را تجمیع کنند. همان‌طور که کتاب توضیح می‌دهد تفاوت در قوانین ارث نقش اصلی در این واگرایی ایفا کرد.

به‌عبارت دیگر، نظام‌‌‌‌های غربی به‌طور کلی انگیزه‌‌‌‌های عالی‌‌‌‌تری برای توسعه دادن قالب‌‌‌‌های سازمانی جدید ایجاد کردند با نهادهایی که دائم خلاق‌‌‌‌تر می‌‌‌‌شدند.

اما با همه اینها، در سال‌ هزار میلادی تفاوت‌‌‌‌های نهادی وجود داشت. از همه مهم‌تر اینکه غرب نهاد شرکت را از قوانین رومی وام گرفت، یک نهاد خودحکمران که از شخصیت حقوقی برخوردار است، اما خاورمیانه چنین کاری نکرد، اگرچه در حقوق اسلامی مفاهیم حقوقی زیادی است که به قانون رومی شباهت دارد، آنها شامل نهاد شرکت نمی‌شد. همه این دلایل در واگرایی طولانی بحث شده‌است.

اساسا آن خدمات اجتماعی که در غرب از طریق شرکت‌ها تحویل جامعه می‌شد در خاورمیانه از طریق نهاد وقف ارائه‌شده بود، درحالی‌که دانشگاه‌‌‌‌ها در غرب به شکل شرکت بودند، مدرسه‌‌‌‌های علمیه در جهان اسلام از طریق وقف تامین‌مالی و اداره می‌‌‌‌شدند.‌

هزاران شهر اروپایی اساسنامه شرکتی داشتند اما شهرهای خاورمیانه فاقد نظام خودحکمرانی بودند؛ آنها بر اساس‌هزاران وقف‌‌‌‌نامه به‌جای دولت محلی اداره و خدمت‌‌‌‌رسانی می‌‌‌‌شدند. در بلندمدت، این انتخاب‌‌‌‌های نهادی باعث واگرایی اقتصادی بین اروپا و خاورمیانه شد. یک دلیل واگرایی تاسیس شرکت‌هایی در غرب بود که توانستند خود را با شرایط در حال تغییر انطباق دهند و منابع را بسیار آسان‌‌‌‌تر از وقف بازتخصیص کنند. این عامل اهمیت بیشتری یافت هنگامی که فناوری‌های جدید تولید پدیدار شد. دانشگاه‌‌‌‌های غربی و دولت‌های شهری با پیشرفت‌‌‌‌های فناورانه قرون هجده و نوزده نسبتا سریع‌تر انطباق یافتند.

پس ریشه‌‌‌‌های این واگرایی به قرون صدر اسلام تعمیم می‌‌‌‌یابد، اما واگرایی تنها در انتهای قرون هجدهم شروع به آشکار‌شدن کرد، هنگامی که پیشرفت فناوری مزایای سازمان‌های خودحکمران و بنگاه‌های بزرگ اقتصادی را تشدید کرد.

 آیا تفاوت‌‌‌‌های نهادی که مسوول واگرایی بودند هنوز وجود دارند؟

معمولا، مدرنیزاسیون از قرن نوزدهم به بعد بود که مجموعه قوانین جدید را به خاورمیانه آورد. این قوانین  در نظام‌‌‌‌های حقوقی جدید شرکت‌ها به رسمیت شناخته‌شدند. آنها شکل‌‌‌‌های سازمانی مساعد برای تاسیس شرکت‌های بزرگ و انعطاف‌‌‌‌پذیر با هدف کسب سود و شرکت‌های غیرانتفاعی را به رسمیت شناختند، بنابراین اکنون هر کشور خاورمیانه کسب‌وکارهای بزرگی دارد که برحسب سازماندهی، شباهت به شرکت‌ها در غرب دارد. شهرهای این منطقه نیز با شهرداری‌‌‌‌هایی اداره می‌شوند که اساسا مانند شهرداری‌‌‌‌های پاریس و لندن سازماندهی شده‌اند.

با این حال، بنگاه‌های این منطقه به‌طور میانگین به سمت کوچک‌تر بودن گرایش دارند و خیلی کارآ نیستند. این منطقه هنوز در تلاش است تا سازمان‌های بزرگ تاسیس شده و به شکل غیرشخصی اداره شوند. بر همین منوال، شهرداری‌‌‌‌های خاورمیانه اغلب گرفتار میزان فساد بسیار بیشتری از همتایان غربی خود هستند. این منطقه برای تغییر و تعدیل به سازمان‌های غیرشخصی با مسائل ریز و درشتی دست‌به‌گریبان است. نظام ارث اسلامی همچنان در سراسر این منطقه در حال اجرا است، اگرچه در برخی کشورها به شکل تعدیل یافته درآمده است.

در زمان‌‌‌‌های پیشامدرن، این نهاد اسلامی انگیزه‌‌‌‌ها برای حفظ کسب‌وکارها در چندین نسل‌‌‌‌ را از بین برده بود. اینک این نظام ارث چنین اثر جانبی منفی ندارد. اگر مردی پس از درگذشت، هزار سهم از شرکتی را باقی گذارد آن سهام بین ورثه بدون آسیب‌زدن به شرکت تقسیم می‌شود. شرکت می‌تواند تحت مالکیت جزئی مالکان جدید به بقای خود ادامه دهد. بنگاه‌هایی که به شکل شرکت سازماندهی می‌شوند به نسل‌‌‌‌های بعدی منتقل می‌شوند.

 شما می‌گویید هیچ راه‌‌‌‌حل سریعی برای مسائل خاورمیانه وجود ندارد. چه نشانه‌‌‌‌هایی هست که این راه‌‌‌‌حل‌‌‌‌های بلندمدت در حال پیاده شدن هستند؟

جامعه مدنی با افت و خیزهایی درحال‌توسعه یافتن است. حکومت‌‌‌‌های خودکامه تحت‌فشار شدید قرار دارند که دست خود را از گلوی جامعه بردارند، آزادی‌‌‌‌های شخصی بیشتری را اجازه دهند و آزادی‌‌‌‌های فکری بیشتری برقرار شود.

اعتماد به غریبه‌‌‌‌ها و به نهادها نسبت به گذشته افزایش یافته‌است، اما راهی طولانی برای ادامه دادن در این جبهه وجود دارد. اعتماد عمومی بالاتر برای کاستن از فساد حیاتی است. همچنان‌‌‌‌که اعتماد رشد می‌کند محرک‌های ضدفساد کارآمدتر خواهد شد و دولت به‌کارآیی بیشتری می‌رسد.

یک منشأ اصلی توسعه‌‌‌‌نیافتگی خاورمیانه، شرایط فلاکت‌‌‌‌بار فعالیت فکری و روشنفکری است. این در بین علل خلاقیت پایین براساس معیارهای جهانی است. این منطقه اگر نوآورتر نشود، چه در حوزه علم و فناوری، یا هنرها، یا نهادهای اقتصادی و سیاسی، هرگز شکاف توسعه و همپایی خود با غرب را تکمیل نخواهد کرد. عدم‌دسترسی به گفتمان‌‌‌‌های فکری جهانی یک مانع بهبود زندگی فکری بوده‌است. انقلاب دیجیتال این مانع را کمتر می‌کند. اینک مردم این منطقه دسترسی آسان به اینترنت دارند.

کتاب‌هایی که دولت‌های منطقه دردسترس مردم عرب زبان خود قرار نمی‌دهند به آسانی از سرورهای در خارج از این منطقه به شکل دیجیتالی قابل بارگذاری است. در بلندمدت، ایده‌هایی که به درون این منطقه رخنه و نفوذ می‌کنند گفتمان‌‌‌‌های عمومی آن را استغنا خواهد بخشید. آن ایده‌‌‌‌ها همچنین ذهن‌‌‌‌ها را به روی امکانات جدید باز خواهد کرد.

 امیدوارید این ترجمه چه اثری روی خوانندگان آن و بر کل منطقه بگذارد؟

ابتدا با خوانندگان شروع می‌کنم. من از چند جهت امیدوارم. نخست اینکه آنها چیزهایی درباره تاریخ منطقه خودشان بیاموزند. دوم اینکه امیدوارم آنها درک و فهم خوبی از عواملی پیدا کنند که باعث موفقیت‌‌‌‌های اقتصادی منطقه منا طی قرون صدر اسلام شدند، اما متوجه عوامل محرک‌‌‌‌ سرخوردگی و ناامیدی‌‌‌‌های اقتصادی متعاقب آن نیز بشوند. سوم اینکه این کتاب به یکی از اهدافش خواهد رسید‌اگر خوانندگان دیدگاه‌های خود درباره دین مسلط این منطقه را با به تشخیص کارکردهای اقتصادی آن وسعت ببخشند. چهارم، امیدوارم خوانندگان رابطه بین تاریخ نهادی این منطقه و چالش‌های جاری آن را درک کنند.

نسل‌‌‌‌های معاصر اصلاحاتی انجام داده‌اند اما نتوانستند همه اثرات مربوط به گذشته را محو کنند. سرانجام امیدوارم این کتاب خوانندگان را وادار کند تا این پروژه را به پیش ببرند. آنها می‌توانند این کار را با آزمون کردن ادعاهای کتاب در محیط خاص خود انجام دهند. آنها همچنین می‌توانند استدلال‌‌‌‌های کتاب را عمیق‌‌‌‌تر ساخته و پالایش کنند.

اینک می‌رسیم به کل منطقه که امیدوارم این کتاب گفتمان‌‌‌‌های سیاستی‌‌‌‌محور را راه‌بیندازد که به اصلاحات مفیدی منجر می‌شود. اگر دولت‌های منطقه منا فضای تنفسی بیشتری به سازمان‌های مردم‌نهاد می‌دادند گام بزرگ رو به جلویی ‌‌‌‌بود. برهمین منوال، این منطقه از گام‌هایی که کیفیت دادگاه‌‌‌‌ها را بهبود بخشد منتفع می‌شوند. به این ترتیب، اعتماد به نهادهای دولتی بهبود می‌یابد، همچنان‌که اعتماد به غریبه‌‌‌‌ها بهبود می‌‌‌‌یابد.

از شما هم سپاسگزارم که ترجمه عربی کتاب واگرایی طولانی اکنون در دارالحکمه‌۲ منتشر شده‌است و افتخاری بود که موسسه اندیشه‌‌‌‌های ماورای مرزها با من مصاحبه کرد.


 چگونه کوران با رد شدن در آزمونک اقتصاد، اقتصاددان شد

پروفسور تیمور کوران وقتی دانشجوی سال‌اول دانشگاه بود می‌‌‌‌خواست مهندسی شیمی بخواند. مشاور تحصیلی به وی گفت بهتر است درس کلیات علم اقتصاد را به‌عنوان واحد اختیاری بگذراند و به وی تاکید کرد مهم نیست در زندگی می‌خواهی چه کاره بشوی، اما دانش اقتصاد به تو خدمت خواهد کرد.  دستیار آموزشی درس کلیات اقتصاد باعث شد تا مسیر زندگی کوران تغییر کند. نام وی اولیور هارت بود مردی که اکنون اقتصاددان مشهوری است. هر هفته، هارت یک آزمونک از کلاس می‌گرفت. پرسش یکی از هفته‌ها این بود «آیا دولت باید در شعاع 80کیلومتری هر شهروند یک دفتر پستی احداث کند؟»

کوران استدلال کرد که دولت وظیفه دارد چنین کاری بکند، اما آن پاسخ نمره صفر برای وی آورد.

هارت به کوران توضیح داد پاسخش نادرست است، چون دو مفهوم کلیدی که پیشتر در این درس معرفی شده بود را درک نکرده‌است: انگیزه‌‌‌‌ها و بده-بستان‌‌‌‌ها.  هارت گفت اگر قرار باشد دولت خدمات عمومی را به قله هر کوهی ببرد، افراد دلیلی نمی‌‌‌‌بینند از سکونت در مکان‌هایی که تحویل خدمات پرهزینه است خودداری کنند. ساختن دفتر پستی در دامنه کوه منابع دردسترس برای ارائه سایر خدمات را کاهش خواهد داد. از آنجا‌که منابع بی‌‌‌‌نهایت نیست، بده‌‌‌‌بستان‌‌‌‌ها گریزناپذیر هستند. هارت به او گفت بهتر است این منابع کمیاب را به بیمارستان‌‌‌‌هایی اختصاص داد که جان‌هزاران نفر را نجات خواهند داد.

کوران گفت: «اینک که به گذشته نگاه می‌کنم آنچه از رد شدن در آن آزمونک آموختم یک لحظه تعیین‌‌‌‌کننده در زندگی کاری من شد. تغییری در ذهن من شکل گرفت و شروع به فایده بردن از منطق قدرتمند علم اقتصاد کردم.»  با آن تجربه کوران در مسیری قرار گرفت تا رشته اصلی خود را علم اقتصاد انتخاب کند و سرانجام استاد اقتصاد شد. همچنین وی را به‌کاربست منطق اقتصادی به حوزه‌هایی کشانید که هنوز رشته اقتصاد لمس نکرده بود. پژوهش‌های کوران یک مثال از آن رویکرد است.  کوران گفت: «خاورمیانه در بین مناطق کمتر توسعه‌یافته از نظر اقتصادی در جهان قرار دارد. در خاورمیانه همچنین بیشترین درجه سرکوب دیده می‌شود و از حیث نوآوری علمی شکافی عظیم دارد. او گفت هنوز هم این باور گسترده وجود دارد که دین مسلط منطقه یعنی اسلام عامل مشکل است.»  اما کوران اشاره می‌کند که متهم‌کردن اسلام منطقی نیست. تا 500 سال‌پیش سطح زندگی در خاورمیانه بالاتر از هر جای دیگری بود. چین و خاورمیانه پررونق‌‌‌‌تر از اروپا بودند.  کوران نتیجه می‌گیرد که عیب و نقص‌‌‌‌های خاورمیانه را نمی‌توان به دین نسبت داد. او در عوض توضیح می‌دهد که ابزارهای علم اقتصاد ما را قادر می‌کند تا بخت برگشتگی منطقه را با روش‌هایی تبیین کنیم که با هر دو موفقیت‌‌‌‌های اولیه و شکست‌‌‌‌های بعدی آن سازگار باشند.

او گفت اگر 20 سال‌پژوهشم درباره نهادهای دینی خاورمیانه از قرون وسطا تا امروز را بخواهم خلاصه کنم «متوجه شدم نهادهای اقتصادی بر پایه اسلام در قرون وسطا کاملا مساعد و همخوان با تجارت و نوآوری بودند. آنها انگیزه‌‌‌‌های خوبی برای تولید و انطباق با شرایط روز خلق کردند، اگرچه آن نهادهای خوب به نحو کارآ تکامل پیدا نکردند، دست‌‌‌‌کم به شیوه‌‌‌‌هایی که به بهترین نحو متناسب با اقتصاد جهانی مدرن باشند.»  چرا انطباق این‌قدر کند بوده‌است، پرسشی است که کوران در حال پاسخ دادن به آن از مسیر اقتصاد نهادی است.  حوزه دیگری که کوران در آن پژوهش طولانی داشته چگونگی معنادارساختن تغییر افکار عمومی و جنبش‌‌‌‌های سیاسی از طریق ملاحظه انگیزه‌‌‌‌ها و بده-بستان‌‌‌‌ها بوده‌است. برای نمونه چرا بسیاری از رویدادهای سیاسی چند قرن گذشته که جهان را تکان داد مانند سقوط دیوار برلین در 1989 یا بهار عربی 2011 تقریبا باعث شگفتی هرکسی شد؟ کوران گفت اگرچه با نگاه به گذشته دلایل آن رویدادها روشن است، آنها از قبل قابل پیش‌بینی نبودند چون مردم تمایلی نداشتند نظر خود را در مخالفت با حکومت علنی اعلام کنند.  افراد با بده- بستان بین تمایل خود به اعتراض کردن و تمایل خود به گرفتار بازجویی و آزار حکومت نشدن مواجه هستند. کوران گفت چیزی باید باشد که تعدادی قابل‌توجه از معترضان را به خیابان‌‌‌‌ها بکشاند تا به‌میلیون‌ها نفر دیگر انگیزه دهد تا آنها هم به معترضان بپیوندند.  کوران گفت «همه اینها از بینش‌‌‌‌هایی نشات گرفت که در کلاس کلیات علم اقتصاد در نخستین چند هفته‌ای که دانشجوی سال‌اول دانشکده بودم، آموختم. همه اینها به‌خاطر نمره صفر گرفتن در آن آزمونک بود.»