سرنوشت علویان سوریه پس از سقوط اسد

به گزارش خبرنگار گروه آنلاین روزنامه دنیای اقتصاد؛ خروج اسد از قدرت تاثیرات زیادی هم بر فضای داخلی این کشور برجا گذاشت و هم روابط خارجی این کشور را دستخوش تحولاتی کرد. 

از آنجا که اسد از فرقه «علوی» بود، اکنون این پرسش مطرح است که در غیاب یک حکومت مرکزیِ دارای گرایش علوی در دمشق، چه سرنوشتی در انتظار این فرقه است که حدود ۱۰ درصد از جمعیت ۲۴ میلیونی سوریه را تشکیل می‌دهند. 

 با توجه به حاکم شدن جریان «هیات تحریرالشام» که دارای رویکردهای القاعده‌ای است، آیا اقلیت‌های مذهبی فقط در دوران گذار در امان هستند یا پس ‌از آن هم در امن‌وامان خواهند بود؟ 

ریشه‌های علویان سوریه به قرن سوم هجری برمی‌گردد. گفته‌ شده آنها دارای رویکردهای غالیانه هستند و انشعاب‌های متعددی از دل آنها به وجود آمده است.

آنها در طول تاریخ همواره مورد آزار و اذیت دولت‌های مختلف بوده‌اند. در قرن چهاردهم و پانزدهم هجری پس از چندین قرن رنج توانستند به قدرت برسند.

علوی‌ها به تناسخ و حلول ذات الهی در وجود امام علی (ع) اعتقاد دارند. اسلام اهل سنت به‌شدت با این عقاید مخالفت و آن را بدعت تلقی کرد. به ‌این ‌ترتیب، به آزار و اذیت علویان پرداخت. 

در قرن چهاردهم میلادی، ابن تیمیه، متاله حنبلی مذهب، فتواهای سختی علیه آنها صادر کرد. 

علویان ایمان و آیین خود را در خفا به‌جا می‌آورند. مناسک ترکیبی آنها سنت‌های مسیحی، تاثیرات بابلی و فلسفه افلاطونی را در هم می‌آمیزد. 

«حسین ابوصالح»، استاد دانشگاه «سئانس پو» بر این باور است که جامعه علوی سوریه از دیرباز خود را بخشی از شیعه اثنی‌عشری تعریف کرده است.

بسیاری از رهبران معاصر علوی گفتمان خود را با ارجاع به یک دوره تاریخی خاص در دوران قیمومیت فرانسه در سوریه مشروعیت می‌بخشند، زمانی که رهبران این جامعه سعی در ایجاد یک جنبش احیاگر مذهبی علوی به نام «حرکه نهداویه» داشتند.

«عایشه تکدال فیلدیس»، استادیار گروه علوم سیاسی در دانشگاه هالیچ استانبول، روایت دیگری از علوی‌ها ارائه می‌دهد.

طی دوران قیمومیت فرانسه (۱۹۴۶-۱۹۲۰)، تقسیمات فرقه‌ای به‌عمد برانگیخته شد تا ملی‌گرایی عربی را سرکوب و جنبش استقلال ملی را خفه کند. 

«جدایی‌طلبی» و «خالص‌گرایی» اقلیت‌های مذهبی و ملی با اعطای موقعیت خودمختار به مناطقی که چنین اقلیت‌هایی در آن اکثریت را تشکیل می‌دادند تشویق شد.

ملی‌گرایی عربی -که عمدتاً از سوی اقلیت مسلمان سنی توسعه یافت- از سوی فرانسه و جوامع مسیحی و مسلمان دگراندیش (دروزها، اسماعیلیان و علوی‌ها) به‌ عنوان تهدید تلقی شد. 

بنابراین، دولت قیم فرانسه روابطی دوستانه با دروزها، علوی‌ها و برخی اجتماعات کوچک برقرار کرد. 

دولت قیم سوریه سپس به دو گروه اقلیت و تجمیع‌شده منطقه‌ای یعنی دروزها و علوی‌ها و مناطق چندگروهی مانند اسکندریه و جزیره خودمختاری اعطا کرد.

سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کنِ» فرانسه، روابط میان گروه‌های قومی و مذهبی سوریه را دچار فرسایش کرده و به جناح‌هایی درون هر گروه و علیه دیگری شکل داد. 

فرانسه نمایندگی قومیت‌ها را با قرار دادن قومیت‌های مجزا در راس شاخه‌های نهادی دولت توازن بخشید و به یک قومیت یا گروه مذهبی اجازه داد که قویاً نمایندگی دیگران در یک نهاد را به دست گیرند. 

در نتیجه، اعراب سُنی، یگان‌های افسری ژاندارمری و پلیس بر سیاست مسلط شدند اما فاقد نماینده در صفوف بالای ارتش بودند.

 در عوض، چرکسی‌ها ارتش را در دست گرفتند اما نماینده چندانی در پارلمان و پلیس نداشتند. 

علوی‌ها در میان سربازان ارتش حضور پررنگ‌تری داشتند اما در سیاست، یگان‌های افسری، ژاندارمری و پلیس حضور چندانی نداشتند. 

 فرانسوی‌ها در اول جولای ۱۹۲۲ یک دولت علوی به نام «دولت لاذقیه» تاسیس کردند. 

در ۸ مارس ۱۹۶۳، کودتای گروهی از افسران، از جمله کمیته نظامی، «رژیم تجزیه‌طلب» را سرنگون کرد. از ۱۴ عضو کمیته نظامی بعث، پنج نفر علوی بودند. 

پس از کودتا، خلأهای ارتش به دلیل پاکسازی مخالفان سیاسی از سوی علویان پر شد.

در ۱۸ جولای ۱۹۶۳، جنگ قدرت بین افسران سُنی بعث و افسران اقلیت با تسخیر و کنترل خونین افسران اقلیت (علوی‌ها) به پایان رسید. کنترل ارتش و زندگی سیاسی به اقلیت مسلمان دگراندیش به رهبری علویان واگذار شد. اکثریت اهل سنت در موقعیتی فرعی قرار گرفتند. 

سقوط اسد یک پیامد مهم هم داشت: نگرانی جامعه علوی. اگرچه وعده مخالفان مسلح تا حدودی عملی شده است اما نگرانی‌هایی وجود دارد مبنی بر اینکه هنگامی‌که شورشیان کنترل خود را بر کشور مستحکم کردند، ممکن است به سراغ انتقام از جامعه علوی بروند.

منبع: تجارت فردا، شماره ۵۷۳