آرامش ابدی در لالهزار
صنعتی شبها گلابها را در شیشه میریخت، اتیکت میزد و بهنام «گلاب زهرا» به بازار کرمان و تهران میفرستاد. بعد از مدتی به پیشنهاد بنیاد مستضعفان، در شعبه کرمان مسوولیت چاپخانه آرشام به او واگذار شد. صنعتیزاده، عدهای از بچههای پرورشگاه را به چاپخانه برد تا در آنجا کار یاد بگیرند. در زمان جنگ نیز همراه با تعدادی از بچهها برای کمک به رزمندگان به پشت جبهه رفت.
مدتی بعد تعدادی از مدیران، ماشینهای دستدوم را بهجای ماشین نو برای چاپخانه خریدند و هزاران دلار سود بردند. صنعتیزاده گزارش سوءاستفاده را به مقامات بالاتر ارائه داد، اما مقاومت بعضی مدیران در برابر آشکارشدن این قضیه مشکلاتی برای وی ایجاد کرد.
صنعتیزاده احساس میکرد نعنای منطقه لالهزار با نعنای کرمان متفاوت است. به بوی خوش این گیاه بهعنوان یک محصول بازرگانی نگاه میکرد؛ به همین منظور صد نهال گل خرید.
او نهالهای گل سرخ را که از قمصر کاشان آورده بود در لالهزار کاشت. در سال۱۳۶۷، برای تاسیس شرکت گلاب، شروع به پرورش گلهای سرخ کرد. همسرش، شهین سرلتی، نقش اصلی را در زیرکشت بردن صد هکتار زمین بایر داشت. آنها ۱۰ تا دوازده دیگ بزرگ گلابگیری روی اجاقها داشتند. زمانیکه صنعتیزاده در زندان بود، با وجود آبیاری نکردن، گلها خشک نشدند. وی پشت وانت مینشست و نهال، کود و مصالح را جابهجا میکرد تا بهجای عطر تلخ تریاک، رایحه گل سرخ در فضا شناور شود. بهتدریج روستاهای اطراف نیز به کاشت نهال گلمحمدی رویآوردند و سطح زمینهای زیرکشت به حدود ۷۰۰ هکتار رسید. دهها کارگر محصول خود را به شرکت میفروختند. پس از مدتی، ماشینهای گلابگیری مجهز از آلمان خریداری شد و گلاب، عطر، روغن و گل خشک محمدی با نشان ارگانیک، به کشورهای حاشیه خلیجفارس و برخی از کشورهای اروپایی صادر شد.
صنعتیزاده، زمینهای فراهم کرد تا کارکنان و کشاورزانی که گل سرخ بهکارخانه میدادند، در شرکت «گلاب زهرا» صاحب سهم شوند.
این شرکت، علاوهبر تولید گلاب و عطر، بیش از ۳۰ نوع عرقیات گیاهی تولید و عرضه میکرد. انجمن خاک انگلستان پس از بررسی مزارع گلمحمدی تایید کرد که محصولات شرکت مطابق با استانداردهای بهداشتی است و هیچگونه موادی که برای سلامتی انسان زیانآور باشد، ندارد.
شرکت گلاب در اواسط دهههشتاد ۱۰۰کیلو اسانس خالص گلمحمدی تولید میکرد و عمده این محصولات را کیلویی ۷۵۰۰ دلار به سازندگان عطریات و لوازم آرایشی در اتحادیه اروپا (به ویژه آلمان) میفروخت و بخشی از سود آن، وقف موسسه خیریه کانون پرورش نونهالان صنعتی میشد.
علاقه به کتاب یکی از ویژگیهای بارز صنعتی بود. در دورانی که ناراحتی قلبی داشت، مدیریت شرکت را به همسرش سپرد و سه ماه آخر سالرا برای استراحت به بندرعباس رفت. او در آنجا به ترجمه کتاب پرداخت و کتابهایی مانند تاریخ کیش زرتشت، جغرافیای تاریخی ایران، تاریخ سومر و ایران در شرق باستان را از انگلیسی به فارسی ترجمه کرد. او کتابخانهاش را به دایره المعارف اسلامی هدیه کرد. بخشی دیگر از اقدامات وی جمعآوری آثار سهراب سپهری و آثاری از مجسمه سازان و نقاشان داخلی و خارجی در موزه صنعتی بود.
در اسفند ۱۳۸۶ همسر صنعتیزاده، در مسیر بندرعباس دچار سانحه رانندگی شد و از دنیا رفت. پیکر او را در همان لالهزار و درمیان گلهای سرخ به خاک سپردند. صنعتیزاده، در نامهای به آیتالله محقق داماد (رئیس شورای تولیت موقوفات محمود افشار) اعلام کرد؛ در حدود ۸۰میلیونتومان در اختیار آن موقوفه قرار میدهد تا از عواید آن به مجلههای ادبی غیردولتی که در ایران منتشر میشود، کمک کنند. بر همین اساس میخواست بخشی از این مبلغ را به مجله ادبی بخارا کمک کند. در زمان نوشتن نامه مبلغ ۴۰میلیونتومان بهحساب مذکور واریز شده بود.
صنعتیزاده فرزندی نداشت. وی در اواخر عمر، خود را با چند حیوان خانگی سرگرم میکرد. سرانجام در ۸ شهریور ۱۳۸۸ در ۸۵ سالگی از دنیا رفت و در کنار همسرش در لالهزار کرمان به خاک سپرده شد.
حاصل زندگی وی، تجربههای تازه در انتشارات فرانکلین، کتابهای جیبی و دایرهالمعارف فارسی بود. نقش وی در نوآوریهای تولیدی انتشار و ترجمه کتاب، تاسیس یکی از شرکتهای بزرگ گلابگیری، کمک به بچههای پرورشگاه از طریق بهکارگیری و آموزش آنها در داخل و خارج کشور و سرانجام، وقف بخشی از دارایی خویش در زمینه اجتماعی، بیانگر انسانی است که از ناملایمات زندگی مایوس نشد تا آخرین روزهای زندگی بهکارهای سازنده خود ادامه داد.