واگن اسبی، سوغات ناصرالدین شاه از فرنگ
جلال فرهمند- واگن اسبی همچون متروی فعلی برای مردم آن زمان لذت بخش بود. ناصرالدین شاه در آخرین سفرش به فرنگ سوغات دیگری برای ایرانیان و خصوصا طهرانیان به ارمغان آورد. دیدن ترافیک شهری فرنگیان و استفاده آنان از واگنهایی در داخل شهر که به جای ماشین بخار از اسب برای کشیدن آن استفاده میشد، فکر استفاده از آن را در طهران به مخیله ناصرالدین شاه انداخت. عصر هم عصر قراردادهای جور واجور بود. فیالفور پس از بازگشت از فرنگ قرارداد تاسیس واگن اسبی طهران با یک شرکت بلژیکی بسته شد و آن شرکت نیز در اندک زمانی با انتقال ریلها و واگنهای آن به طهران، پدیده مدرنی را به مردم عرضه کرد و پس از ماشین دودی شاه عبدالعظیم دومین پدیده ترافیکی مدرن نیز به ایران راه یافت که هر چند تفننی بود، ولی به درد مردم میخورد.
جلال فرهمند- واگن اسبی همچون متروی فعلی برای مردم آن زمان لذت بخش بود. ناصرالدین شاه در آخرین سفرش به فرنگ سوغات دیگری برای ایرانیان و خصوصا طهرانیان به ارمغان آورد. دیدن ترافیک شهری فرنگیان و استفاده آنان از واگنهایی در داخل شهر که به جای ماشین بخار از اسب برای کشیدن آن استفاده میشد، فکر استفاده از آن را در طهران به مخیله ناصرالدین شاه انداخت.
عصر هم عصر قراردادهای جور واجور بود. فیالفور پس از بازگشت از فرنگ قرارداد تاسیس واگن اسبی طهران با یک شرکت بلژیکی بسته شد و آن شرکت نیز در اندک زمانی با انتقال ریلها و واگنهای آن به طهران، پدیده مدرنی را به مردم عرضه کرد و پس از ماشین دودی شاه عبدالعظیم دومین پدیده ترافیکی مدرن نیز به ایران راه یافت که هر چند تفننی بود، ولی به درد مردم میخورد. این واگنها روی ریلهایی به عرض کمتر از یک متر که بر سطح زمین نصب شده بود با دو تا چهار اسب (بسته به شیب خیابانها) کشیده میشد و تقریبا اکثر خیابانهای مهم طهران را در مینوردید.
هر واگن سه کوپه مجزا داشت. کوپه اصلی با جدار و حفاظ مخصوص به خانمها تعلق داشت و دو کوپه طرفین که بدون جدار، ولی مسقف بود اختصاص به آقایان داشت.
مر کز کمپانی ابتدا در خیابان باغوحش و سپس اکباتان بود. در آنجا ایستگاهی جهت واگنها و طویله اسبان دایر کرده بودند و هر روز واگنها را از ایستگاه خارج کرده به میدان توپخانه میآوردند و پس از سوار کردن مسافر هر واگن به سمت ایستگاه و خط اصلی خود میرفت.
خدمه این وسیله سه نفر بودند؛ یک واگنچی، یک بلیت فروش و یک آژان که واگن را از شر مزاحمین به نوامیس و اراذل و اوباش حفظ میکرد!
واگن به حدی آهسته میرفت که در حال حرکت نیز میتوانست مسافران را سوار یا پیاده کند. در واقع میتوان گفت واگن هیچ گاه از حرکت بازنمیایستاد و ایستگاهی نداشت!
در زمستانها که زمین به علت گل بودن معابر یخ میزد، گاه واگن از خط خارج میشد که با کمک مسافران مجددا بر روی ریل منتقل میشد و به راه خود ادامه میداد!
در برخی معابر این ریلها به دو شعبه تقسیم میشد که رفت و آمد واگنهایی که از روبهرو میآمدند، تسهیل گردد. جالب این است که در ابتدای حرکت واگن اسبی در طهران به علت بیتوجهی مردم اسب سواری جلو آن حرکت میکرد و با شیپور بی خبران را خبر دار مینمود!
واگن اسبی پنج خط داشت:
خط اول: خط بازار تا آخر خیابان لالهزار
خط دوم: خط خیابان شاه عبدالعظیم که از بازار شروع میشد و تا ایستگاه ماشین دودی (پارک کوثر فعلی) میرسید.
خط سوم: خط باغشاه از بازار تا دروازه باغشاه
خط چهارم: خط دروازه قزوین، از میدان توپخانه تا دروازه قزوین
خط پنجم: از میدان اعدام تا ماشین دودی
نزدیک به پنجاه سال این وسیله نقلیه بدون تغییر و تعمیر و بازسازی با همان امکانات اولیهاش مردم را جابهجا میکرد. ولی انگار عمر این وسیله با عمر قاجاریه پیوند خورده بود، زیرا اندکی پس از عزل قاجاریه این واگنها نیز از دور خارج شد. هر مدتی خطی از خطوط آن برچیده میشد. سریعترین خطی که برچیده شد، خط باغشاه بود. این خط از کنار کاخ اعلیحضرت رد میشد. میگویند یک روز که رضاشاه با ماشین اختصاصی از خیابان باغشاه میگذشت، چرخ آن در گود افتادگی کنار ریل لغزید و شاه را رنجاند. همان روز به کریم آقا خان بوذرجمهر جلاد تخریب طهران و رییس بلدیه زنگ زد و دستور برچیدن آن را داد. شبانه نیروهای کار کشته بلدیه تراورسها و ریلهای آهنی را از باغشاه تا توپخانه کندند و به دور ریختند. عمر واگن اسبی با کل خاطرات پنجاه ساله اش به سر آمده بود، بدون اینکه وسیله مطمئن دیگری جایگزین آن گردد.
ارسال نظر