مدرسه ایتام
تاسیس مدرسه مخصوص اطفال بیسرپرست را باید اقدامی مردمی به حساب آورد که برخی اعضای انجمن ولایتی اصفهان به آن مبادرت ورزیدند. این مدرسه در محله شمسآباد در خانه مرحوم حاجی میرزا مهدی الماسی با بیستوپنج دانشآموز افتتاح گردید. محمدعلی معینالاسلام مدیر این مدرسه تازه تاسیس در نامهای که برای روزنامه فرستاد ابراز امیدواری کرد که در آینده پنجاه الی صدنفر پذیرفته شوند «و آنها را مجانی در مکتب ابتدایی تعلیم نمایند و اصول و فروع دین اسلام به آنها بیاموزند و در ضمن هم صنعتی که به درد این اطفال بیسرپرست بخورد به آنها آموخته شود.
تاسیس مدرسه مخصوص اطفال بیسرپرست را باید اقدامی مردمی به حساب آورد که برخی اعضای انجمن ولایتی اصفهان به آن مبادرت ورزیدند. این مدرسه در محله شمسآباد در خانه مرحوم حاجی میرزا مهدی الماسی با بیستوپنج دانشآموز افتتاح گردید. محمدعلی معینالاسلام مدیر این مدرسه تازه تاسیس در نامهای که برای روزنامه فرستاد ابراز امیدواری کرد که در آینده پنجاه الی صدنفر پذیرفته شوند «و آنها را مجانی در مکتب ابتدایی تعلیم نمایند و اصول و فروع دین اسلام به آنها بیاموزند و در ضمن هم صنعتی که به درد این اطفال بیسرپرست بخورد به آنها آموخته شود...» وی از بزرگان و غیرتمندان دعوت میکرد با کمک مالی خویش مدرسه را در تهیه لباس، لوازمالتحریر و کتاب یاری دهند تا به رایگان در اختیار یتیمان قرار گیرد. نویسنده مقاله «انجمن» پس از درج متن کامل نامه معینالاسلام نوشت: «مستدعی از مدیر مدرسه جدید میباشم که چون آغاز و بنای کار است طوری نفرمایند که اسباب خنده اجانب و اغیار گردد. چون حکایت تدریس میباشد اولی آنکه تکالیف شاقه را قدری ملاحظه فرمایند و به سهولت پردازند تا انشاءالله اساس این بنا محکم و قاعده آن مستحکم گردد... اما خدای نخواسته هرگاه اندک فتوری در این کار (روی دهد)، خیلی مفاسد پیدا خواهد شد که گفتنی نیست.» ولی با وجود کمکهای مالی رییس انجمن ولایتی، نظامالسلطنه حاکم اصفهان، آغاباشی، میرزا عبدالله خان، امیر پنجه، حاجی سیدمحمد و باقر عده دیگری از افراد سرشناس، مدرسه ایتام ظاهرا چندان رونقی نیافت، به طوری که مدتی بعد در هنگام افتتاح مدرسه علیه که به مدیریت محاسبالدوله در محله درب کوشک تاسیس گردید (۱۵ شعبان ۱۳۲۵) نظر به استقبالی که از آن به عمل میآمد، پیشنهاد شد مدرسه ایتام با آن یکی شود. در همان جلسه ثقهالاسلام در سخنرانی خود گفت: «... شایسته و مناسبتر، اتحاد این دو مدرسه است. چراکه اطفال فقرا با اطفال اغنیا با هم آمیزش میکنند، لذا رشته اتحادشان هرچه بزرگتر میشوند، محکمتر گردد و از این اتحاد نتایج خوب رخ میدهد...» اما با وجودی که دوازده نفر از اعضای انجمن حمایت از ایتام از دستاندرکاران مدرسه علیه بودند این کار صورت نگرفت و نظر داده شد: «... که تا دو ماه دیگر به همین نحو باشد بعد از دو ماه این خیال اجرا شود.» خیالی که هرگز تحقق نیافت. گویا کسانی که توانایی پرداخت شهریه سنگین مدرسهای را داشتند که قرار بود در آن حساب، لگاریتم، هندسه، جبر و مقابله، جغرافی، نقشهکشی، مساحی، زبان انگلیسی، عربی و فرانسه و نیز علوم پزشکی نظیر تشریح و پاتولوژی یا فیزیک و شیمی و تمرینات نظامی به دانشآموزان ارائه شود، نمیپسندیدند پنجاه نفر بچه یتیم بیپناه در کنار فرزندانشان در یک کلاس بنشینند و لابد در پستها و مناصب آینده با آنان شریک باشند. به هر حال حسن نیت روزنامه انجمن مقدس ملی در ثبت اخبار مربوط به تشکیل مدرسه ایتام و سایر مدارس جدید و تشویق بانیان آن تحسین برانگیز است و هر جا که مدرسهای تازه افتتاح میشده یا شاگردان مدارس در مراسمی شرکت میکردند به دقت شرح آن را نوشته و در مواردی با آوردن یک مقاله توضیحی فعالیتهای آنان را گرامی داشته است. حتی گاهی با روشن بینی مینویسد: «... راه ترقی ما امروز به تحصیل و تکمیل علوم جدیده پولتیکه وقتیه (سیاست روز) است. میگویم باید مجلس مقدس شیدالله ارکانه دوکار جدا بکند یا معلمین فرانسوی بخواهند یا آنکه هر سال اقلا پنجاه نفر از اطفال ملت را بفرستند اروپا تحصیل کنند، امتیاز بگیرند و بیایند کمکم تمام ایران عالم میشوند...» از مقالات دلپذیری که در این زمینه در روزنامه انجمن مقدس ملی آمده، سلسله مقالاتی است با عنوان مناظره شیخ و شاب که به شیوه طنز به بیان موضوعات مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی میپردازد. لحن نوشتههای روزنامه در این زمان تندتر و مقالات آن بیمحاباتر است. به قسمتی از مناظره شیخ و شاب توجه میکنیم: «شاب: با این حسابها که میفرمایید باید برویم یک دسته و کلا برای هر اداره از اروپا کرایه کنیم. اینکه ممکن نیست! شیخ: چرا ممکن نیست؟! وقتی که همت کردند معلمخانهها را ترتیب دادند، یک آدمهایی بیرون میآیند که خواب ندیدهای. امروز علم میخواهیم و بس؛ علم هم صحیح نمیشود مگر به معلم خانه. شاب: پس میگویند هر که معلم خانه میرود فرنگی ماب و لاابالی میشود. شیخ: اینها چه حرفی است؟! مسلمانی چه دخلی به این مطلب دارد؟ مسلمانی به اسم است یا آنکه به آداب؟ پس اشخاصی که تحصیل علم و صنایع کردهاند اینها کافرند؟!» اما در همین شماره روزنامه پس از درج اخباری از کتک خوردن اسقف مسیحیان توسط عدهای که رفتن اطفال مسلمانان را به مدارس مسیحیان برنمیتابیدند، مقاله بسیار تندی نوشت: «امان از بیغیرتی، فریاد از بیحسی ما مردمان جاهل که نمیدانیم تا چه اندازه باید خواب باشیم و تا چه درجه بیشعوری دامنگیر ما شده. این همه معلم خانههای اسلامی که این طور علمای اعلام زحمت کشیدند، برای ترویج اسلام قحط است که باید برخی نامسلمانان اطفال خود را به این دارالکفر بفرستند... البته بر مسلمین رفع این طور ناکسانی که دعوی اسلامیت میکنند، لازم است ولی با خود اسقف و اجزا رجوع نداشته باشند که منجر به فساد شود...» نمیدانیم آیا گردانندگان روزنامه انجمن سیاست نعل و میخ داشتهاند که یک روز از آوردن معلم فرانسوی و فرستادن دانشآموزان به خارج مینویسد و یک روز فرستادن دانشآموزان به مدارس غیراسلامی را بیغیرتی و نادانی به شمار میآورند و در روز دیگر مینویسند مسلمانی چه دخلی به این مطالب دارد؟! محمدرضا عسکرانی، کارشناس ارشد تاریخ
ارسال نظر