دومین رییس اولین مجلس: بعضی عاشق گیوتین بودند
اولین رییس اولین مجلس مشروطه، مرتضی قلی خان صنیعالدوله بود. او از ۱۷ شعبان ۱۳۲۴ تا ۲۸ رجب ۱۳۲۵، این مسوولیت را به عهده داشت.
سید مصطفی تقوی
اولین رییس اولین مجلس مشروطه، مرتضی قلی خان صنیعالدوله بود. او از ۱۷ شعبان ۱۳۲۴ تا ۲۸ رجب ۱۳۲۵، این مسوولیت را به عهده داشت. پس از او، میرزا محمودخان احتشامالسلطنه قاجار دولو علامیر پسر محمدرحیم خان علاءالدوله امیرنظام به ریاست مجلس برگزیده شد. وی در سال ۱۲۷۷ قمری متولد شد. در سال۱۲۹۹ در کشیکخانه دربار ناصری سمت یوزباشی داشت. در سالهای ۱۳۰۱ تا ۱۳۰۴ سمت ریاست غلامان شاهی (قوللر آقاسیباشی) را داشت. در سال ۱۳۰۶ حاکم زنجان، در سال ۱۳۱۲ سرکنسول ایران در عراق، در سال ۱۳۱۸ والی کردستان و در سالهای ۱۳۲۴-۱۳۲۰ وزیرمختار ایران در آلمان بود. در سال ۱۳۲۳ به ریاست کمیسیون سرحدی منصوب و برای تعیین حدود مرزی بین ایران و عثمانی مامور شد. در جریان انجام این ماموریت بود که از سوی اعیان و ملاکین به عنوان نماینده دوره اول مجلس شورای ملی برگزیده شد. پس از استعفای صنیعالدوله، وی به ریاست مجلس برگزیده شد و تا اوایل ربیعالاول ۱۳۲۶، فروردین ۱۲۸۷، این سمت را به عهده داشت. ایشان به عنوان یک مشروطهخواه و مدیر مجلس، یعنی رییس مرکز قانونگذاری و ستاد رهبری نهضت، بیش از هرکس دیگری درگیر با بحرانها بوده و مسائل و مشکلات نهضت را لمس میکرد. او در خاطرات خود پارهای از مشکلات نهضت و مجلس را مطرح کرده و برای آیندگان به یادگار گذاشت که میتوانند عبرتآموز باشند.
احتشامالسلطنه درباره شکلگیری انجمنها و عملکرد آنها مینویسد: به هزار اسم انجمن تشکیل یافته و هر کس از همه جا وامانده و دست از کار کشیده بود، مشروطهطلب و تعزیهگردان شده و مجلس را با خود به این طرف و آن طرف میکشید. برای مقصرین کلاهبردار که یک عمر مال دولت و مردم را خورده بودند کافی بود که خود را داخل انجمنی کرده یا در سایه یکی از انجمنها قرار گیرد و باز در حقیقت برای چاپیدن و زور گفتن در لباس تازه مشروطهخواهی اقدامات خود را دنبال کند و تمام افراد خود را در تحت حمایت یکی از انجمنها قرار دادهاند. حکومتی موجود نیست. احوال ولایات بدتر از پایتخت است... تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی که میتوانست مایه قوام و دوام رژیم مشروطه بشود و با انجام تکالیف قانونی خود نقص مشهود مشروطیت را که سرانجام موجب سرخوردگی مردم از مجلس شد رفع کند به کارهایی پرداخت که نه تنها خارج از تکالیف قانونی او بود، بلکه بالفعل در تخریب آن اساس مقدس و ملی عامل اصلی و موثر بود.
وی درباره مجلس نیز میگوید: مجلس شورای ملی، خود به کلی از وظایف قانونی خویش منحرف شده بود و چنان وسیلهای برای تصفیه حسابهای شخصی و اعمال و امیال جمعی تازه به قدرت رسیده شده بود که وادار ساختن نمایندگان به تخصیص اوقات مجلس به حل و عقد امور مملکت و اشتغال به وظایف قانونگذاری به هیچ وجه میسر نبود و هرگونه تلاش و کوششی در این زمینه موجب اعتراض شدید سرجنبانان مجلس و گردانندگان انجمنها میشد و بازار تهمت و افترا رواج بیشتر میگرفت.... مجلس روز به روز مقام و موقع خود را نزد مردم از دست میداد. انجمنهای ایالتی و ولایتی قوز بالا قوز شده و در بعضی از نقاط وظایف قانونی مجلس را به عهده گرفته بودند و اعتنایی به مجلس نداشتند. در جای دیگری از خاطرات خود درباره عملکرد برخی از مطبوعات و دیگر انقلابیون مینویسد: روزنامه صوراسرافیل و مساوات و یکی دیگر که شخصی خراسانی آن را مینوشت [روزنامهروحالقدس] بیشتر از دیگران بد میگفتند. من همه وقت سعی داشتم که فیمابین مجلسیان و شاه و جراید و سرکردگان و امرا نفاق و اختلاف واقع نشود.... متاسفانه سررشته امور و اختیار به دست کسانی بود که تصور میکردند مفهوم آزادی و مشروطه آن است که شاه و دولت از اریکه اختیار و اقتدار خلع شوند تا ایشان سوار شده و به هر کاری که امیال و منافعشان ایجاب مینماید دست بزنند.... نمیخواستم اشتباهات رولوسیون فرانسه بعد از حدود صد و بیست سال در ایران تجدید شود، اما بدبختانه بعض از وکلا که در راسشان تقیزاده و حاجی میرزا ابراهیم آذربایجانی قرار گرفته بودند اصطلاح «انقلاب کبیر فرانسه» از زبانشان نمیافتاد و عاشق «گیوتین» و «دادگاههای انقلاب» بودند که ظرف یک ساعت حکم اعدام شاه و درباریان و جمیع وزرا و امرای حال و گذشته را صادر نماید. یکی میخواست روبسپیر بشود، دیگری خود را جانشین «مارا» میدانست و دیگری دانتون شده بود.
احتشامالسلطنه پس از انحلال مجلس به دست محمدعلی شاه، به سفارت فرانسه پناه برد و راهی اروپا شد. در دوره سوم مجلس شورای ملی نیز به نمایندگی انتخاب شد. در جنگ جهانی اول سفیرکبیر ایران در اسلامبول شد. در سال ۱۳۰۵ شمسی در کابینه مستوفیالممالک هم مدتی وزیر کشور بود و سرانجام در ۵ بهمن ۱۳۱۴ شمسی در سن ۷۷ سالگی در تهران درگذشت.
ارسال نظر