تـک ستـارهها ۲ - زندگی و کار علی اکبر رفوگران- ۴
زاد و فرود خودکار بیک
پس از ناکامی در اجازه تولید خودنویس در ایران، به فکر تولید کالایی افتاد که مصرف عمومیتر و بیشتری در بازار ایران داشت. احتمالا هیچ ایرانی نیست که حداقل یکبار خودکار بیک در دستش نگرفته باشد و با آن آشنا نباشد.طی سالهای واردات خودکار به ایران، مردم به نوشتن با آن عادت کرده بودند و فروش آن گسترش پیدا کرده بود.
علی اکبر رفوگران
پس از ناکامی در اجازه تولید خودنویس در ایران، به فکر تولید کالایی افتاد که مصرف عمومیتر و بیشتری در بازار ایران داشت. احتمالا هیچ ایرانی نیست که حداقل یکبار خودکار بیک در دستش نگرفته باشد و با آن آشنا نباشد.طی سالهای واردات خودکار به ایران، مردم به نوشتن با آن عادت کرده بودند و فروش آن گسترش پیدا کرده بود. به همین دلیل بازار داخلی به حدی مصرفش گسترش یافته بود که تولید خودکار در ایران منطق اقتصادی داشته باشد. خانواده رفوگران که سالها در تجارت نوشت افزار و خودکار مشغول بودند به تاسیس کارخانه تولید خودکار بیک در سال ۱۳۴۲ اقدام نمودند. در آغاز هنگامی که علیاکبر پیشنهاد تاسیس کارخانه را به پدرش داد، میرزا علی به پسرش گفت میترسم این زیادهخواهی تو خشم خدا را برانگیزد وی نگاه درویش گونهای به زندگی داشت، به علاوه پروژه تولید و کارخانهداری در ذهنیت او کاملا مسالهای تاریک بود.
سرانجام علیاکبر رفوگران پدرش را قانع نمود تا با تاسیس کارخانه بیک در ایران موافقت نماید. در پاریس به دیدار بیک، موسس و رییس کارخانه بیک رفت. بدون مقدمه گفت: آقای رفوگران چه کاری میتوانم برایتان بکنم؟ وی که از قبل برای این لحظه خود را آماده کرده بود، گفت: «آقای بیک، یک ماشین تزریق پلاستیک از آنها که اضافه دارید به اضافه یک قالب خودکار دسته دوم به من بفروشید و پولش را همین الان بردارید، من میبرم تهران اگر توانستم تولید را به سطحی برسانم که مورد رضایت شما باشد، اجازه تولید خودکار بیک در ایران را به من بدهید، اگر نتوانستم ماشین تزریق را نگه میدارم و قالب را به شما برمیگردانم تا سر فرصت به هر کس خواستید بفروشید و بعدا پولش را به من بدهید.»
بیک لبخندی زد و گفت این پشتکار را به شما تبریک میگویم. پس از موافقت پدر در تاسیس کارخانه، قالب بدنه خودکار از میلان ایتالیا و ماشین تزریق پلاستیک متناسب با ظرفیت آن قالب از نورنبرگ آلمان خریداری شد بدنه برای نصب به آلمان فرستاده شد. علیاکبر رفوگران به مدت یک هفته در مراحل انجام کار در کارخانه آلمانی حاضر بود تا از نحوه کارکرد دستگاه اطلاع پیدا کند تا حین کار در ایران در صورت مشکل فنی قادر به رفع مشکل باشد.وقتی به ایران برگشت، شرکت صنعتی «قلم خودکار» را تشکیل داد، به این ترتیب که پدر ۳۴درصد، برادر بزرگ (حاجعباس) ۳۳درصد و علیاکبر رفوگران ۳۳ درصد سهام داشتند.
با خرید یک قطعه زمین در تهران نو با سرعت ساخت کارخانه را شروع کردند، وقتی ماشینها به تهران رسید، مقدمات تاسیس کارخانه آماده بود. سه ماه طول کشید تا اولین محصول به بازار آمد.
در سال ۱۳۴۲ افراد تحصیلکرده فنی بسیار کم بودند. دستگاه تزریق پلاستیک که امروزه از سادهترین دستگاهها در فرآیند تولید است، آن روزها برایشان بسیار پیچیده بود. بخشی از تولیدات خود را به فرانسه فرستادند شرکت بیک از کیفیت محصول اظهار رضایت نمود.
فروش شرکت از تعداد ۵۰۰ هزار در سال ۱۳۴۱ به بیش از ۱۰۰ میلیون افزایش یافت. علیاکبر رفوگران برادر کوچکش حسن را به کارخانه بیک آورد برای اینکه کارآزموده شود. از کارگری شروع به کار نمود بعدها به سرپرست، مدیر و مدیرعامل شرکت ارتقا یافت.
پس از چند سال علیاکبر قسمت اعظم سهامش را در کارخانه بیک به برادرش حسن واگذار نمود.شرکت بیک برای توسعه فعالیتش در اوایل دهه شصت کارگاهی برای ساخت «خودکارهای» تبلیغاتی به وجود آورد و بر همین اساس، با یکی از مشتریان قراردادی بست و سی میلیون تومان پول به عنوان پیشپرداخت دریافت نمود.
در آن سالها، قیمت فروش را نهادهای دولتی تعیین میکردند، به علت مسافرت کارمند و نامشخص بودن قیمت، شرکت نتوانست تعهداتش را به موقع انجام دهد. پس از سپری شدن زمان تعهد، مشتری قرارداد را فسخ نمود و صاحب بیک مجبور شد هفت میلیون تومان سود به عنوان دوره زمانی پیشپرداخت به مشتری بپردازد در عین حال کالای تولیدی نیز همچنان در دستش باقی بود.
به نظر میرسد نقش مهم کارآیی نهادهای بخش عمومی، در موفقیت یا عدم موفقیت بخش خصوصی به غایت حائز اهمیت است. هرگونه طراحی در جهت تحول در حوزه بخش خصوصی پیش نیازهایی دارد که اولویت اول، به کارکرد درست و سریع نهادهای حوزه عمومی برمیگردد.
خرید کارخانه مدادسازی
پس از چند سال که مشغول تولید خودکار بود، پیشنهاد خرید کارخانه مداد به وی شد. کارخانه مداد سوسمار را در آغاز فرمانفرمائیان در ایران تاسیس و بعدها به بنیاد پهلوی واگذار شد. آنان به علت زیاندهی شرکت تصمیم به فروش کارخانه گرفتند.
به همین دلیل بهبهانیان حسابدار دربار، توسط مهندس حسین ستوده کارمند کارخانه بیک، با علیاکبر رفوگران تماس گرفته تا کارخانه را به آنها که در حوزه تجارت و تولید کارخانه تخصص داشتند، واگذار نمایند.
وی کارخانه را به صورت نقد و نسیه خرید. در آغاز پدر و برادرش عباس با خرید آن به شدت مخالفت نمودند. خصوصا پدرش با توسعه فعالیت به شدت مخالف بود.سرانجام پدرش رضایت داد علیاکبر به تنهایی به خرید کارخانه بپردازد و پس از سودآوری کارخانه، آن را واگذار نماید. فقدان دانش فنی در تولید مداد مرغوب عامل زیاندهی شرکت بود.
علیاکبر رفوگران مدیر داخلی کارخانه را بهنام حیدرزاده(داماد محمود رضایی سهامدار عمده مس سرچشمه و تراکتورسازی) مدیرعامل شرکت نمود.
وی یک ماه به کارکنان مرخصی با حقوق داد تا درباره مشکلات و راهاندازی کارخانه مطالعه نماید. رفوگران به این نتیجه رسید بدون کمک یک مدادساز باسابقه خارجی کاری از پیش نمیبرد.
چون آن زمان مداد سوسمارنشان از کارخانه «فابرکاستل» در نورنبرگ آلمان وارد و مارک آن بسیار مشهور بود، به فکر تولید آن در ایران افتاد. وی به آلمان رفت و با راضی کردن روسای فابرکاستل آلمان، امتیاز ساخت آن را گرفت.
نمایندگی انحصاریاش در ایران عمویش حاج محمدباقر تحریریان بود. پس از سفر به آلمان توانست اعتماد شرکت مذکور را برای تولید تحت لیسانس آن بهدست آورد. قرار شد مغز مداد را از آنها بخرد و هر قراص مداد را یک مارک رویالتی بپردازد. همچنین یک هفته در کارخانه آلمانی برای مطالعه نحوه تولید مداد ماند. پس از آن سرپرست کادر فنی کارخانه را با حدود دو برابرنیم حقوقش در آلمان به ماهی ده هزار مارک همراه با خانه و ماشین مجانی به مدت دو سال استخدام نمود و به ایران آورد تا شرکتش را راهاندازی نماید.
تولید وی به گونهای مرغوب بود که بازار تهران تا مدتها نمیدانست که کالای خریداری، ساخت رفوگران میباشد. پس از مدتی نیروی کار داخل کارخانه به خوبی امور فنی را فراگرفتند که پس از رفتن کارشناس آلمانی به خوبی امور فنی را اداره میکردند. مداد سوسمار را با همان کیفیت ساخت آلمان در ایران تولید کرد.
مداد سوسمار تولید کارخانه رفوگران همچون تولید خودکار بیک مقام اول فروش را در بازار داخلی به علت قیمت پایین و مرغوبیت داشت. وی پس از انقلاب این کارخانه را به برادرش عباس واگذار نمود. کارخانه با سهامداری فرزندان عباس و مدیرعاملی پسرش منصور اداره میشد تا اینکه یک کارخانه مدادسازی در یزد نمایندگی مداد سوسمار را به جای آنها بهدست آورد و او با کارخانه اشتدلر آلمانی قرارداد بست که بسیار هم موفق بود.
عطر بیک
رفوگران فعالیت خود را از عرصه نوشت افزار به سایر زمینههای تولیدی گسترش داد. سعی کرد سایر فرآوردههای بیک را در ایران تولید نماید. کارخانه عطر بیک را از فرانسه در سال ۱۳۷۵ خریداری کرد.
علت رویکردش به تولید عطر، این بود که مخارج گمرکی واردات عطر به ایران زیاد بود و کاهش قیمت با تولید آن در ایران امکانپذیر بود، همچنین کشور ایران جمعیت جوان زیادی دارد که بسیاری از آنها قدرت خرید عطرهای گرانقیمت خارجی را ندارند.
بسیاری از همکارانش معتقد بودند نمیشود چنین چیزی در ایران تهیه کرد، حتی صاحب بیک فرانسه هم فکر میکرد این کار در ایران موفق نمیشود؛ اما رفوگران با کمک خواهرزادهاش «مهندس کاتوزیان» موافقت بیک را جلب کرد تا عطر بیک را در ایران تولید کند. او باور داشت میتواند محصولی با کیفیت عطرهای گرانقیمت خارجی را با قیمت بسیار کمتر در ایران تولید نماید.
سال ۱۳۷۷ با هدف تامین مواد اولیه موردنیاز و ایجاد زمینههای صادرات به بازار کشورهای همجوار، کارخانه دیگری توسط رفوگران جهت تولید نوک خودکار بیک با مشارکت شرکت بیک فرانسه در شهرستان فیروزکوه احداث شد.
وداع با خودکار بیک
بعد از پیروزی انقلاب اتفاقات تلخی برای کارخانهای که خود سنگ بنایش را گذاشته بود رخ داد. وی حس پدری را که فرزندش را از دست داده باشد، داشت. آن روزها خودکار بیک حرف اول را در ایران میزد؛ اما بعدها خودکار خارجی جای تولید ملی را گرفته و کارخانه بیک با تولید کمی مشغول فعالیت بود.
کل ماجرا از زبان رییس مجلس پیشین خواندنی میباشد. «برادران تحریریان از محترمان تهران شکایتی به دفتر رهبری داده بودند و ایشان پرونده را به حجهالاسلام علیاکبر ناطقنوری برای پیگیری دادند و نوشتند خدا کند که اینگونه که اینها (تحریریان) میگویند درست نباشد؛ والا وای بر من، وای بر ما، اگر این درست باشد. اگر این ظلمها در کشور شود، در قیامت چه پاسخی خواهیم داد.» و خواسته بودند که گزارش اقداماتی که انجام میدهید را به من ارائه نمایید.
تعزیرات با بچههای وزارت، اینها را به اتهام سوءاستفاده از ارز دریافتی و وارد نکردن مواد اولیه دستگیر کرده و با وجود سن بالایی که داشتند به شدت اذیت کرده بودند.
بخصوص وقتی به اینها گفته بودند که میخواهیم جلوی کارگرها شما را شلاق بزنیم، شکنجه روحی شده بودند و اینها با وجودی که افراد مذهبی و متدینی بودند، تحت فشار عصبی، هر دو اقدام به خودکشی کرده بودند که البته مامورین مانع از این کار شدند و آنها موفق به خودکشی نشدند.
ارسال نظر