سیاستهای نفتی آمریکا در ایران-۱
وسوسه نفت ایران، به عنوان اولین کشوری که استخراج نفت آن خصوصیت استراتژیک بینالمللی یافته بود، سرانجام آمریکایی را که تا آن روز خود را با نجابت و سربهزیر در صحنه جهانی نشان داده بود را نیز وارد معرکه کرد. آمریکاییها، که هم بهخاطر پذیرفتن نظریه مونروئه، هم دوری مسافت و هم نوپا بودن قدرت صنعتی خود، در حاشیه روابط استعماری گام برمیداشتند، سرانجام و طی برنامههایی کاملا تدریجی، زمینههای نفوذ منفعتطلبانه خود را در مناطق مختلف جهان و از جمله خاورمیانه فراهم ساختند.
دکتر علی بیگدلی
وسوسه نفت ایران، به عنوان اولین کشوری که استخراج نفت آن خصوصیت استراتژیک بینالمللی یافته بود، سرانجام آمریکایی را که تا آن روز خود را با نجابت و سربهزیر در صحنه جهانی نشان داده بود را نیز وارد معرکه کرد. آمریکاییها، که هم بهخاطر پذیرفتن نظریه مونروئه، هم دوری مسافت و هم نوپا بودن قدرت صنعتی خود، در حاشیه روابط استعماری گام برمیداشتند، سرانجام و طی برنامههایی کاملا تدریجی، زمینههای نفوذ منفعتطلبانه خود را در مناطق مختلف جهان و از جمله خاورمیانه فراهم ساختند. این حضور تدریجی در ایران، که از حضور مبلغان مسیحی در سال ۱۸۳۱ آغاز شده بود، ناگهان در قضیه ملی شدن صنعت نفت پررنگ شد و آمریکا با نفوذ سیاسی، اقتصادی و نظامی خود نه تنها دولت دکتر محمد مصدق را با کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ سرنگون ساخت، بلکه بر سر همپیمان دیرین خود، یعنی انگلستان نیز کلاهی بزرگ گذاشت و ایران نفتی را تحت سلطه خویش درآورد. در قضیه ملی شدن صنعت نفت، آمریکاییها گاهی بر نعل میکوبیدند و گاهی بر سندان. گاهی از نهضت ملی مردم ایران در بیانیههای خود دفاع میکردند و گاهی در دیوان داوری در جایگاه حمایت از انگلیس قرار میگرفتند. در مقاله حاضر میتوانید جزئیات بیشتری از داستان سیاستهای نفتی آمریکا در ایران را مطالعه نمایید.
با صدور اعلامیه «مونروئه» در سال ۱۸۲۳، به ظاهر آمریکا سیاست انزواگرایی و مداخله نکردن در امور بینالمللی را در پیش گرفت، در حالی که اعلامیه فوق نوعی استراتژی پوششی بود و مقامات آمریکایی «سیاست نگاه به شرق» را دنبال میکردند. این سیاست در مورد کشور ما که تنها دولت مستقل خاورمیانه بود، در چارچوب اقدامات بهظاهر خیرخواهانه در دوره محمدشاه قاجار اجرا شد.
از اوایل قرن نوزدهم، مقامات آمریکایی تصمیم گرفتند با پنهان شدن در پشت فعالیتهای تبشیری کلیسای پروتستان که عمیقا دولت فدرال آمریکا از آن پشتیبانی میکرد، با زیرکی سیاست نگاه به شرق را اجرا کنند، اما ریشههای عمیق منافع روس و انگلیس در ایران و نفوذ فوقالعاده این دو کشور در دربار و سایر نهادهای قدرت، آمریکا را وادار کرد با احتیاط بیشتری به ایران نزدیک شود. این در حالی بود که ایران نیز به منظور کاهش فشارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی روس و انگلیس تمایل بسیاری نسبت به ورود نیروی سومی در مناسبات داخلی و خارجی خود داشت.
در سال ۱۸۳۱.م، نخستین گروه آمریکایی در پوشش مبشران مذهبی با هدایت دو کشیش پروتستان به نام اسمیت و دوایت، برای برقراری روابط کلیسایی و حمایت از مسیحیان آذربایجان، با موافقت دیپلماتیک ایران به ارومیه وارد شد. این هیات در گزارش خود به دولت فدرال از مناسب بودن شرایط ایران برای تبلیغ مسیحیت سخن گفت، ازاینرو دولت آمریکا یک کشیش پروتستان را به نام پرکینز برای اقامت در ارومیه به ایران فرستاد. این کشیش مراکز میسیونری را در تهران (۱۸۷۱.م)، تبریز (۱۸۷۳.م) و همدان (۱۸۸۱.م) نیز تاسیس کرد.
هرچند آمریکاییان قبلا زیر همین پوششها فعالیت خود را در استامبول، ازمیر و بیروت آغاز کرده بودند، اطلاعات چندانی از مردم، فرهنگ و شرایط عمومی خاورمیانه نداشتند. آگاهی محدود آنان و حتی مقامات تصمیمگیرنده در آمریکا برگرفته از گزارش شخصیتهای غیررسمی مثل مبلغان مذهبی، باستانشناسان و عدهای از بازرگانان بود. ظن غالب در میان آمریکاییان این بود که مشرق، سرزمین سحر و جادو با مردمانی غیرمتمدن و حتی وحشی و مسلمان ضدمسیحی است.
بهرغم همه این داوریهای نابخردانه که از فقدان دانش عمومی آمریکاییان و حتی مقامات بلندپایه آنها در مورد شرق حکایت میکرد، آمریکا ناچار بود به بازار رقابتهای سرمایهداری وارد شود. ورود آمریکا به شرق و بهویژه به کشور ما از راههایی انجام شد که سرمایهگذاری برای انگلیس و روس در آنها مثل خدمات آموزشی - بهداشتی مقرون به صرفه نبود.
قبل از آغاز روابط رسمی میان ایران و آمریکا در سال ۱۸۸۳.م (در زمان ناصرالدینشاه که به مبادله سفیر میان دو کشور منجر شد)، امیرکبیر که از بنیانگذاران سیاست نیروی سوم است، به فکر افتاد که با آمریکا رابطه برقرار کند. بین سالهای ۱۸۵۱ تا ۱۸۵۶، دولت ایران به سفیر خود در قسطنطنیه دستور داد برای انعقاد یک رشته موافقتنامههای نظامی و بازرگانی، با سفیر آمریکا وارد مذاکره شود. ایران به خرید کشتی جنگی و استخدام مستشاران آمریکایی برای آموزش و تقویت نیروی دریایی خود علاقهمند بود، اما از یکسو پیروی آمریکا از سیاست انزواگرایی و مداخله نکردن در امور کشورها و درگیری پیدا نکردن با دولتهای اروپایی و از سوی دیگر غرضورزیهای انگلیس و روس که نگران ورود نیروی تازهنفس و قدرتمندی به بازار ایران بودند، سبب شکست مذاکرات میان دو کشور شد. با وجود این، در سال ۱۸۵۱.م، نخستین قرارداد مودت بین ایران و آمریکا امضا شد. موافقتنامه همکاریهای دو کشور در زمینه کشتیرانی در خلیجفارس نیز ضمیمه این قرارداد شد. بعضی از منابع معتقدند که اصرار امیرکبیر در وارد کردن آمریکا و بعضی از کشورهای اروپایی به ایران در برکناری و حتی قتل او به تحریک انگلیس و بیتوجهی روس، موثر بوده است.
در سال ۱۸۳۷.م فردی آمریکایی به نام پاتر همراه همسرش تلاشهایی را در جوار مبلغان مذهبی برای تاسیس و گسترش شبکه مدارس آمریکایی در ایران آغاز کرد. از این سال تا سال ۱۸۷۴.م حدود ۳۴ مدرسه با ۵۳۰ دانشآموز که اکثر آنها مسیحی و یهودی بودند، در شهرهای ارومیه، تبریز، تهران، اصفهان، همدان و مشهد مشغول فعالیت بودند.
در سال ۱۸۷۷.م آمریکایی دیگری به نام ساموئلوارد که میتوان او را نخستین سفیر آمریکا در تهران در نظر گرفت، برای سرپرستی فعالیت میسیونرها و مدارس آمریکایی، در تهران مقیم شد. در سال ۱۸۹۸.م دکتر جردن و همسرش به ایران آمدند و کالج بزرگ آمریکایی (دبیرستان البرز فعلی) را که به طور شبانهروزی (پانسیون) دانشآموزان در آنجا درس میخواندند و زندگی میکردند، تاسیس کردند. دانشآموزان کالج از اشرافزادگان، بدون در نظر گرفتن اختلاف دینی، بودند.
کشته شدن مستر باسکرویل، در جنبش مشروطه در تبریز، از حضور آمریکاییان در آذربایجان و حمایت آنان از جنبش حکایت میکند. در مجلس دوم به سال ۱۹۱۰، با استخدام یک هیات پنج نفره آمریکایی برای ساماندهی امور مالیه موافقت شد. حسینعلیخان نواب، وزیر امور خارجه در تاریخ ۲۲ ذیالحجه ۱۳۲۸.ق (۱۹۱۰.م) به میرزا علینقیخان امینالدوله، کاردار ایران در واشنگتن، دستور داد به سرعت افراد این هیات را استخدام و به تهران روانه کند. هیات فوق به ریاست مورگان شوستر در سال ۱۹۱۱.م به ایران وارد شد. این ماموریت با موافقت هوارد تافت، رییسجمهوری آمریکا، انجام شد و به این ترتیب کلیه امور مالیاتی کشور به دست شوستر افتاد. شوستر توانست به بسیاری از نابسامانیها، رشوهگیریها و تنپروریها خاتمه دهد و از آنجا که وی قدرت فوقالعادهای داشت، با مخالفت روس و انگلیس مواجه شد و بالاخره پس از یک سال مجبور شد ایران را ترک کند.
در سال ۱۹۲۱.م نیز دومین هیات مستشاری آمریکایی برای ساماندهی اقتصاد کشور به تهران وارد شد. این هیات به ریاست دکتر میلیسپو به اصلاحاتی در نظام مالیاتی کشور دست زد، ولی به همان سرنوشت مورگان شوستر دچار شد.
در همین سال با تصویب مجلس شورای ملی، دولت ایران امتیاز کشف و استخراج منابع نفتی پنج استان شمالی کشور را به شرکت استاندارد اویل آمریکن واگذار کرد. شوروی به این امتیاز اعتراض کرد؛ زیرا این کشور مدعی بود، امتیاز نفت شمال قبلا و در دوره تزارها به شخصی به نام خوشتاریا که تبعه گرجستان بود، داده شده بود. اعتراض انگلستان به این قرارداد نیز مبنی بر این بود که قبلا امتیاز خوشتاریا را خریداری کرده است. دولت آمریکا نیز به انگلیس اعتراض کرد که اقدام لندن به انحصار درآوردن بازار نفت ایران است و این امر با سیاست «درهای باز» که پس از جنگ جهانی اول به تصویب دولتهای پیروز (متفقین) رسید، مغایر است. دولت انگلیس تلاش میکرد تا از ورود کمپانیهای نفتی آمریکا به بازار نفت ایران جلوگیری کند.
دولت آمریکا از دولت ایران خواست که دیدگاه خود را درباره امتیاز نفت شمال به طور رسمی اعلام کند. وزیرمختار ایران در واشنگتن (حسینعلا) با صدور اعلامیهای گفت: «شرکت نفت ایران و انگلیس کوشش میکند که امتیاز نفت را در پنج ایالت شمالی ایران به انحصار خود درآورد، ولی دولت ایران ترجیح میدهد که این امتیاز را به کمپانیهای نفتی آمریکا واگذار کند».
طی مذاکرات مربوط به نفت شمال، مشیرالدوله (نخستوزیر) با واگذاری امتیاز به دولت انگلیس مخالف بود. پس از وی صمصامالسلطنه نخستوزیر شد و در اولین کابینه او موضوع امتیاز خوشتاریا مطرح شد و هیات دولت به دلیل اینکه واگذاری این امتیاز به تصویب مجلس شورای ملی نرسیده بود آن را ملغی اعلام کرد.
در این ایام کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ اتفاق افتاد. دولت ایران قبل از کودتا از آمریکا تقاضای دهمیلیون دلار وام کرده بود که تضمین بازپرداخت آن، قول واگذاری امتیاز نفت شمال بود؛ بنابراین دیپلماسی پنهان میان ایران و آمریکا در سفارتخانههای یکدیگر ادامه یافت تا اینکه در آبانماه ۱۳۰۰ مجلس شورای ملی با قید فوریت امتیاز اکتشاف و استخراج نفت در ایالات آذربایجان، گیلان، استرآباد، مازندران و خراسان را به کمپانی استاندارد اویل واگذار کرد. مدت این قرارداد بیشتر از پنجاه سال نبود و کمپانی حق واگذاری امتیاز را به غیر نداشت.
ارسال نظر