افزایش جمعیت یا افزایش کیفیت جمعیت؛ کدام استراتژی؟
اشاره: وقتی جمعیت جهان با بهدنیا آمدن نوزاد فیلیپینی از هفت میلیارد نفر هم عبور کرد، بار دیگر روند افزایشی جمعیت به بحثی مهم و چالشبرانگیز میان اقتصاددانها، جامعهشناسها، سیاستگذاران و غیره بدل شد.
اشاره: وقتی جمعیت جهان با بهدنیا آمدن نوزاد فیلیپینی از هفت میلیارد نفر هم عبور کرد، بار دیگر روند افزایشی جمعیت به بحثی مهم و چالشبرانگیز میان اقتصاددانها، جامعهشناسها، سیاستگذاران و غیره بدل شد.
البته این بحث چندان جدید نبود. قرن هفتم، باروخ اسپینوزا در کتاب رساله سیاسی خود نوشت که «هر مدینهای جمعیت بیشتری داشته باشد، قدرت بیشتری خواهد داشت». اما قرن هجدهم میلادی، توماس رابرت مالتوس، اقتصاددان و جمعیتشناس انگلیسی عنوان کرد که اگر از روند شتابان افزایش جمعیت جلوگیری نشود، یا اصطلاحا سیاستهای کنترل جمعیت پی گرفته نشود، بالاخره زمانی فراخواهد رسید که زمین گنجایشِ انسان را نخواهد داشت و دیگر نهتنها بحث قدرت در کار نخواهد بود، که اساسا مدینهها از بیخ و بن ویران میشوند. سخنان مالتوس از پی انقلاب صنعتی و به خصوص رونق اقتصادی خیرهکننده بریتانیا ایراد میشد. مالتوس همان زمان نیز مخالفانی از طیفهای مختلف، از کلیساییان تا دانشمندان داشت. این بحث ادامه یافت، افراد مهمی آن را نقض کردند و افراد مهم دیگری به تایید آن دست زدند. مقاله پیش رو، بحث جمعیت را با در نظر داشتن چنین پیشزمینهای، اما در گسترهای بسیار وسیعتر مطرح میکند و به طرح ایده موافقان و مخالفان کنترل جمعیت ــ یا بهتر، افزایش جمعیت ــ میپردازد.
مقدمه
توجه به بحث جمعیت به ویژه پس از جنگ جهانی دوم به عنوان یک عامل تاثیرگذار در امر توسعه مورد توجه مقامات دولتی و پژوهشگران علوم انسانی قرار گرفته است[1]. سوالاتی نظیر اینکه جمعیت زیاد برای یک کشور فرصت است یا تهدید؟ رشد سالانه مطلوب و معقول جمعیت برای یک کشور به چه میزان باید باشد؟ کاهش یا افزایش بُعد خانوار چه تاثیرات اجتماعی و فرهنگی بر خانواده و جامعه خواهد داشت؟ نسبت پراکنش جمعیت در شهر و روستا با توجه به سهم اقتصادی هر یک به چه میزان باید باشد؟ چه سیاستهایی برای تنظیم خانواده باید اتخاذ شود؟ و دیگر سوالاتی از این دست، مسائلی است که دانش جمعیتشناسی به آن پاسخ میدهد. از اوایل آغاز به کار دولت نهم شعار افزایش جمعیت از سوی رییسجمهور و برخی دیگر از مسوولان مطرح شده است که این شعار با واکنشهای مثبت نهادهای سنتی و مذهبی جامعه و واکنش منفی قریب به اتفاق اقشار تحصیلکرده و دانشگاهی مواجه شده است. در همین راستا تدریس کتاب جمعیت و تنظیم خانواده که حاوی آموزش روشهای جلوگیری از بارداری بود از برنامه دانشگاهها حذف شد و به جای آن کتاب شکوه همسرداری جایگزین گردید [2]. این نوشتار به نقد و بررسی دیدگاه موافقان و
مخالفان افزایش جمعیت و دلایل طرح این موضوع در شرایط فعلی خواهد پرداخت:
دیدگاه طرفداران افزایش جمعیت
بر اساس این نظریه کره زمین به طور نامحدود دارای امکانات و منابع لازم جهت حیات و رفاه انسانی است و نباید از این بابت بیم داشت. اکثر قریب به اتفاق ادیان و مذاهب در این دسته قرار دارند. به گفته هرودت (مورخ یونانی) ایرانیان باستان به داشتن فرزندان بسیار، تمایل داشتند و شاهان برای خانوادههای با بیشترین تعداد فرزند (به خصوص پسر) هدایایی ارسال میکردند. دین یهود و مسیحیت کاتولیک نیز به طور کلی ازدواج و افزایش جمعیت را سفارش میکنند و حتی امروز هم برخی کشورها و جوامع کاتولیک مذهب، مانند کشورهای آمریکای لاتین، دارای نرخهای رشد جمعیت بالایی هستند [۳].
دیدگاه اسلام
اگر چه گفته میشود دین اسلام نیز با افزایش جمعیت موافق است و از ظاهر برخی آیات و روایات نیز برای تایید این مطلب استفاده میشود، اما در بین فقها و اندیشمندان اسلامی نیز نظریات متفاوتی در این خصوص وجود دارد.
برخی معتقدند که از دیدگاه اسلام طلب فرزند و کثرت نسل مطلوبیت ذاتی دارد. مقصود از مطلوبیت ذاتی، مطلوبیت این امر با قطع نظر از شرایط اجتماعی و سیاسی مربوط به فرد و جامعه است؛ یعنی مطلوبیتی که الزاما با شرایط دنیایی و مادی زندگی اجتماعی و فردی پیوند ندارد و در مقابل، ریشه در جنبه معنوی و فرامادی حیات انسان دارد. در نظریه مطلوبیت معنوی، فزونی یافتن عدد مسلمانان صرفا به عنوان ابزاری برای تامین شوکت و قدرت مادی جامعه اسلامی یا منافع دنیایی پدر و مادر مسلمان دیده نمیشود بلکه مطلوبیت آن ریشه در ارج و ارزشی دارد که مکتب اسلام برای یک فرد موحّد و گوینده لاالهالاالله به عنوان هدف آفرینش او قائل است و نیز به خاطر تاثیری است که این امر در سعادتمندی معنوی پدر و مادر به عنوان مخاطبان اصلی این دستور الهی دارد و این همان چیزی است که علامه طباطبایی (ره) آن را نقش نسل مسلمان در ساختن جامعهای توحیدی عاری از شرک و فساد معرفی کرده و تحقق آن را مهمترین مقصد شریعت و دین دانسته است [۴].
قریب به اتفاق علما و فقهای اسلامی چنین دیدگاهی دارند و دلایل آنها به این صورت است که اگر چه بچهدار شدن واجب نیست، ازدیاد فرزند نیز واجب نمیباشد، اما کاری بسیار پسندیده است و به خاطر بهانههای سست و بیپایه نمیتوان از آن سر باز زد. وظیفه دولت اسلامی است که مردم را به سوی آنچه پیامبر (ص) دعوت نمود، سوق دهد. اما اگر عوارض جانبی مانند اضطرار وجود داشت، اشکالی در منع موقت آن نیست لکن درصورت امکان، دولت باید با برنامهریزی درست درصدد رفع اضطرار باشد تا دوباره زمینه ترغیب به آنچه پیامبر تشویق میفرمود، فراهم شود و مردم، به داشتن فرزند متعدد تشویق شوند [5].
اما در مقابل برخی دیگر معتقدند که اسلام گرچه به تکثیر موالید توصیه و ترغیب کرده است، اما شواهد فراوان نشان می دهد که تنها تکثیر عددی منظور نیست. فزونی کمی و کیفی هر دو باید مورد لحاظ قرار گیرد. به عبارت دیگر آن چه پیامبر اسلام (ص) به آن توصیه کردند، تکثیر فرزندان شایسته و نیکو است و بدون شک توجه به کیفیت و ابعاد روحی و جسمی فرزندان، موجب محدودیتهایی در تولید مثل خواهد شد، اگر نشانههای اطمینان بخشی وجود داشته باشد که وجود فرزندان زیاد موجب در حرج قرار گرفتن والدین و نابسامانی زندگی آنان یا بازماندن از امور معنوی به خاطر اشتغال بیش از حد به امور فرزندان میشود، کثرت فرزندان رجحانی نخواهد داشت. بنابراین توجه به کثرت عددی به معنای عدم جواز اعمال هر گونه کنترل و محدودیت نیست[۶].
دانشمندان و نظریهپردازان غربی
ژان بُدن جامعهشناس و اقتصاددان فرانسوی قرن ۱۶ میگوید: «هرگز نباید از فراوانی و افزونی جمعیت بیم داشت، زیرا قدرت و ثروتی بالاتر از شمار بسیار جمعیت نیست». پس از ژان بُدن فرد دیگری به نام وبان دولتمرد و اقتصاددان فرانسوی در قرن ۱۷ اظهار میدارد: «این امری مسلم است که عظمت و قدرت شاهان و کشورشان با تعداد اتباع و جمعیت سنجیده میشود.» و باز درهمین قرن هفده، ویلیام تمپل، یکی از مدافعان مکتب سوداگری (مرکانتیلسیم) مثل سایر همفکران خود در این مکتب، معتقد است که افزایش جمعیت سرچشمه نیروی سیاسی، اقتصادی و نظامی است.
فیزیوکراتها (طرفداران تولید ثروت از طریق کشاورزی) نیز نظریهای شبیه سوداگران دارند و بر این باورند که منشأ ثروت عبارت است از زمین، انسان، کار و کشاورزی. در دوران معاصر نیز به طرفداران افزایش جمعیت برخورد میکنیم، در سالهای 1920 و 1930 در ایتالیا حکومت موسولینی و در آلمان حکومت هیتلر زناشویی و ازدیاد نسل را مورد تشویق قرار دادند تا وسیله برتری سیاسی، نظامی و اقتصادی این دو کشور قرار گیرد. حتی در سالهای 1950 و 1960 نیز دو اقتصاددان دیگر به نامهای فرانسوآ پیرو و والت روستو عامل جمعیت و سرعت افزایش آن را باعث تحرک و پویایی اقتصادی و تولید ثروت دانستهاند که میتوان گفت نظریه افزایش جمعیت قرنها رواج داشته و در مکاتب اقتصادی مورد توجه بوده است [7].
انزوای بیشتر فرد با کاهش فرزندان
برخی از طرفداران افزایش جمعیت با طرح این مساله که در اکثر خانوادهها پدیده تکفرزندی فراگیر شده است، ابراز میدارند که رفتهرفته مفاهیمی همچون برادر، خواهر، عمو، عمه، دایی و خاله از بین خواهد رفت و نسل جدید در انزوا و تنهایی بیشتری رشد خواهد یافت. این مساله مهارتهای اجتماعی و فردی کودک را مختل میکند و باعث میشود کودکان، خودخواه و بیرقیب تربیت شوند. کم شدن تعداد بستگان یک فرد، اعم از خواهر، برادر، عمو، خاله و ... کاهش سطح روابط خویشاوندی را در پی خواهد داشت و در شرایطی که آپارتماننشینی، زوال مفهوم همسایگی و کاهش ارتباطات همسایهها با یکدیگر را در پی داشته است، این مساله نیز بر منزوی ساختن بیشتر فرد در جامعه دامن خواهد زد.
جمعبندی دیدگاه موافقان
از مجموع آنچه در بیان دیدگاه موافقان افزایش جمعیت مطرح شد اینگونه استنباط میشود که در گروه اول موافقان که همانا پایگاههای دینی و مذهبی میباشند، نگاه ادیان به جمعیت و به طور خاص به انسان، به عنوان یک عامل ایدئولوژی آن مکتب است که تکثیر موالید و افزایش جمعیت، بسط و گسترش آن عقیده را در پی خواهد داشت. همین مساله در خصوص نظامهای ایدئولوژیک نیز متصور است و حاکمان این گونه نظامها در تلاش هستند با ترویج برنامههای افزایش جمعیت در جهت بسط و تثبیت عقاید حکومت خود استفاده کنند. در گروه دوم موافقان نگاههای مادی و کمی به انسان به عنوان نیروی نظامی و عامل اقتصادی نیز همواره در طول تاریخ وجود داشته است که مقصود از افزایش جمعیت در این دیدگاه گسترش توان نظامی، توان اقتصادی و به تبع آن توان سیاسی یک کشور بوده است. برخی نیز اعتقاد دارند که کاهش تعداد فرزندان، به مرور پیوندهای اجتماعی و خویشاوندی جامعه را سست خواهد کرد.
دیدگاه مخالفان افزایش جمعیت
این دسته از متفکران مسائل جمعیتی معتقدند که افزایش جمعیت به تدریج به فقر و تنزل سطح زندگی خانواده و جامعه میانجامد و بنابراین باید با به کار بستن راههای مختلف از این افزایش جلوگیری کرد.
علاوه بر افلاطون و ارسطو که بر الگوهای دربهای بسته دولت-شهرهای یونانی با جمعیت محدود تکیه داشتند، عدهای از متصوفه نیز زناشویی و توالد و تناسل را مانع قطع علاقه و بستگی با جهان مادی میپنداشتند. از جمله مخالفان افزایش جمعیت و تولید نسل، سنایی، متفکر و از پیشروان تصوف در قرن پنجم هجری شمسی است که مسوولیت خانوادگی را مانع تمرکز اندیشه برای خودشناسی میداند.
در پایان قرن 18 میلادی ظهور رابرت مالتوس (1766-1834) کشیش انگلیسی و اشاعه افکار بدبینانه او نسبت به موضوع افزایش جمعیت پدیده مهمی بود که در مسیر تفکرات جمعیتی پیش آمد. وی پس از سالها تفکر و پژوهش روی مباحث جمعیتی، عنوان کرد که افزایش جمعیت تابعی با تصاعد هندسی است و افزایش مواد غذایی و ارزاق تابعی با تصاعد حسابی. در نتیجه پس از مدت زمان معینی بشریت دچار قحطی و فقر میشود. مالتوس در مقابل این دورنمای سیاه و یاسآور که ترسیم کرده بود، راهحلهایی ارائه کرد که مهمترین آن تجرّد و خودداری از ازدواج به طور موقت و در موارد لزوم به طور دائم است.
افکار مالتوس که تحت عنوان «مالتوسیانیسم» مشهور شده است مدت زمان قابل توجهی از قرن ۱۹ را تحت تاثیر خود قرار داد. در سال ۱۸۲۲ «فرانسیسپلیس» انگلیسی با انتشار کتابی تحت عنوان نمودها و مشاهدات درباره قانون جمعیت، ضمن موافقت نسبی با نظریه مالتوس تجرد موقت یا دائمی را نپذیرفت و در مقابل پیشنهاد کرد که ضمن زندگی زناشویی، باروری و حاملگی با وسایلی مناسب کنترل شود و به این وسیله جمعیت در نتیجه تقلیل زاد و ولد کاهش یابد. پس از پلیس متخصصان دیگری چون کارلایل، رابرت اُون و دریسدال تفکرات او را پی گرفتند و به این ترتیب رفته رفته مکتب جدیدی منشعب از مالتوسیانیسم تحت عنوان «نئومالتوسیانیسم» پیریزی شد. از سال ۱۹۰۰ کنفرانسهای نئومالتوسینها به پشتیبانی از انجمنهای تنظیم خانواده و کنترل باروری پرداختند. در اینجا لازم است از اولین کنفرانس جهانی جمعیت که در ژنو در سال ۱۹۲۷ به ابتکار مارگارت سانجر بر پا شد، یاد شود. در حقیقت شکلگیری اولین تفکرات تنظیم خانواده از این کنفرانس شروع شد و بعدها پس از خاتمه جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ از فکر به عمل در آمد.
نگاه مدرن به خانواده؛ کوچک زیبا است
یکی از شاخصهای توسعهیافتگی یک جامعه، میزان تحرّکپذیری و جابهجایی رخ داده در آن جامعه است. به این معنی که هر چه تعداد سفرهای افراد در یک جامعه بیشتر باشد، جامعه پویاتر و توسعهیافتهتر است. به عنوان نمونه در بریتانیا طبقه اجتماعی هر فرد با تعداد سفرهای خارجی که در سال انجام میدهد مشخص میشود. یعنی هر چه تعداد سفرهای خارجی یک خانواده بیشتر باشد، از طبقه اجتماعی و سطح رفاه مادی بهتری برخوردار خواهد بود.
با این تعریف قطعا امکان تحرک و جابهجایی خانواده پرجمعیت کمتر از خانواده کمجمعیت خواهد بود. به عنوان مثال اگر خانوادههای ایرانی در شرایط فعلی همچون خانوادههای دهه 1360، 4 یا 5 فرزند داشتند، با توجه به الزام بستن کمربند ایمنی برای همه سرنشینان خودرو، امکان مسافرت همه اعضای خانواده با یک خودرو فراهم نبود. ضمنا در خانوادههای پرجمعیت، مادر برای مدت طولانیتری جهت مراقبت و تربیت فرزندان باید در خانه بماند.
جمعبندی دیدگاه مخالفان
منابع مادی و غذایی کره زمین محدود است و عرضه آن متناسب با رشد جمعیت نیست، پس رشد جمعیت باید متوقف شود تا با بحران مواجه نشویم. کیفیت زندگی بر کمیت آن ارجح است و به جای افزایش تعداد فرزندان، مطابق شاخصهای توسعه انسانی به آموزش، اشتغال، ازدواج و رفاه زندگی ایشان توجه کنیم. کاهش تعداد فرزندان موجب افزایش تحرکپذیری خانواده و سطح رفاه آن خواهد شد.
دیدگاه طرفداران نظریه حد متناسب جمعیت
این نظریه که اساس تفکرات و برنامههای امروز جمعیتی را تشکیل میدهد، بر این اصل استوار است که رابطه جمعیت و امکانات زیستی یک مفهوم ثابت و ایستا نیست، بلکه بسته به امکانات و توزیع جغرافیایی و تغییرپذیری و قابلیت تطبیق این امکانات، تغییر و تحول مییابد. به این نحو اگر جمعیتی در شرایط امروز با تعداد و توزیع خاص آن متناسب تلقی میشود، ممکن است در زمان و شرایط دیگر، متناسب نباشد و مستلزم تغییر و تطبیق شود که به این ترتیب جنبه پویایی مفهوم حد متناسب جمعیت درک میشود [9].
این نظریه با الهام از مکتب مدیریت اقتضایی طرح شده است. در مدیریت اقتضایی هیچ راهحل همواره درستی وجود ندارد و همه چیز به این جمله ختم میشود که «بستگی دارد به ...». پس در این نظریه، افزایش جمعیت مطلقا نه خوب است و نه بد، بلکه بستگی دارد. بله کاملا بستگی دارد به این که اگر ظرفیتهای لازم برای تحصیل، اشتغال، ازدواج و حیات معنوی همین جمعیت فعلی فراهم آمده است و ضمنا توان و ظرفیت اضافهای برای افزایش جمعیت وجود دارد، استراتژی افزایش جمعیت کاملا بجا، معقول و ممدوح است، اما در شرایطی که جامعه دچار بحران جدی اقتصادی است و نرخ بیکاری و تورم دو رقمی است و بالا رفتن سن ازدواج، مشکلات عدیدهای را ایجاد کرده است، افزایش جمعیت در شرایط فعلی صرفا پیچیدهتر کردن این معادله و افزودن تعداد مجهول بر معادلهای است که با همین معلومات فعلی قابل حل نیست.
بنابراین افزایش جمعیت بدون اصلاح ساختارهای موجود و بدون ایجاد زیرساختهای لازم برای پرورش مادی و معنوی ایشان، عرصه زندگی را بر جمعیت موجود تنگتر خواهد ساخت و تمامی سرانههای موجود را اعم از سرانههای مسکن، خدمات، فضای سبز، بهداشت و درمان و ... به کسری از جمعیتی که بدون برنامهریزی مناسب اضافه خواهد شد، تقسیم میکند. در آن شرایط توقع دینداری داشتن از نسلی که برای نیازهای اولیه زندگی در فشار است، امر دشواری مینماید که «من لامعاش له لامعاد له».
استراتژی افزایش جمعیت؛ چرا؟ چه زمانی؟
یکی از بهترین ابزارهای انتخاب استراتژی برای هر مقطع زمانی، استفاده از نمودار چرخه عمر سازمان میباشد. اگر کل جامعه مسلمانان را به مثابه یک سازمان در نظر بگیریم که این سازمان با بعثت پیامبر خاتم (ص) تاسیس شده و به صورت امروزی بسط و گسترش یافته است، استراتژی اسلام در بدو تاسیس که تعداد پیروانش کمتر از ۴ نفر بوده قطعا با استراتژی دوره تکوین (هجرت به مدینه)، دوره تثبیت (فتح مکه)، دوره تکمیل (غدیرخم) و دوره گسترش (صدور اسلام به سایر کشورها) یکسان نبوده و نیست. یعنی در مقاطعی که بیم آن میرفته است با کشته شدن مسلمانان در یک منطقه، اسلام از آن جا رخت بر بندد، راهبرد افزایش موالید برای بقای اسلام مطرح شده است. اما سوال اصلی در این است که در شرایط فعلی که فقط در ۵۰ سال اخیر تعداد مسلمانان و حتی شیعیان دو برابر تمام آنچه که از ابتدای اسلام به دنیا آمده، افزایش یافته است، آیا باز هم استراتژی باید دایر بر تکثیر و افزایش کمی باشد؟
آیا با وجود جمعیت 62/1 میلیارد نفری مسلمانان و جمعیت 200 میلیون نفری شیعیان باز هم خطر انقراض وجود دارد [9]، [10]؟ آیا بهتر نیست به جای گسترش کمی مسلمانان به افزایش سرمایههای انسانی و کیفیت مسلمان بودن ایشان بپردازیم و انرژی و توان خود را صرف ارتقای مهارتهای انسانی و اسلامی ایشان نماییم؟ آیا عدد 3 درصد برای شاخص تولید علم مسلمانان جهان با وجود در اختیار داشتن 25 درصد از جمعیت کل جهان زیبنده پیروان پیامبری است که جستوجوی دانش را ز گهواره تا گور توصیه کرده است [11]؟
در عصر حاضر اگر میشل فوکو در تبیین نظریه قدرت-دانش خود میگوید: «قدرت عمدتا از طریق دانش اعمال میشود» [۱۲]، ابوالقاسم فردوسی هزار سال پیش گفته است «توانا بود هر که دانا بود». امروز قدرت یک کشور یا یک سازمان نه به واسطه در اختیار داشتن سرمایههای مادی و تعدد نیروی انسانی است، بلکه امروز نیروی انسانی دانشمند و توانمند اصلیترین و بزرگترین سرمایه هر کشور و سازمانی را تشکیل میدهد. در تعاملات جهانی امروز، کشور و تمدنی میتواند حرف اول را بزند که بیشترین سهم را در تولید دانش و به تبع آن در اقتصاد و سیاست داشته باشد. امروزه قدرت ایالات متحده در دانشگاههای این کشور نهفته است نه پنتاگون و ارتش این کشور.
جمعبندی
اصلاح زندگی مادی و معنوی نسلی که به دنیا آمدهاند و افزایش کیفیت زندگی ایشان، امری واجب و ضرورتی عقلانی است. به دنیا آوردن مازاد بر آنچه ظرفیتهای اقتصادی و اجتماعی جامعه ایرانی اجازه میدهد، حتی متاثر از تعالیم اسلامی، حداکثر امری مستحب است که با توجه به مباحثی که مطرح شد، استحباب آن نیز محل تردید است. اگر چه شایان ذکر است که اتخاذ هر یک از سیاستهای فوقالذکر، قطعا عوارضی را بر مناسبات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه بر جای خواهد گذاشت. کوتاه سخن اینکه، قدرت در دانایی است.
سیاهی لشکر نیاید به کار
یکی مرد جنگی به از صدهزار (سعدی)
* دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت شهری دانشگاه علامه طباطبایی (mrasadi@gmail.com)
ارجاعات:
[۱] امانی، مهدی (۱۳۹۰) «مبانی جمعیتشناسی»، سمت، تهران، ص ۳
[2] خبرگزاری فارس، 13/12/90، «تلاش دولت و شورای عالی انقلاب فرهنگی برای تدوین سیاستهای جلوگیری از کاهش نرخ رشد جمعیت»
[۳] همان، ص ۹
[4] صدرحسینی، سیدعلیرضا، «بررسی مساله مطلوبیت یا عدم مطلوبیت تکثیر نسل از دیدگاه اسلام»، (www.sadrsite.com)
[۵] خرازی، محسن (۱۳۷۹) «کنترل جمعیت و عقیمسازی»، نشریه فقه و اصول، فقه اهل بیت، بهار ۱۳۷۹، شماره ۲۱، صص ۴۱ - ۶۹
[6] رجبیان، زهره (1386) «کنترل موالید از دیدگاه اسلام»، مجله حوراء، فروردین و اردیبهشت 1386، شماره 24، ص 16
[۷] امانی، مهدی (۱۳۹۰) «مبانی جمعیتشناسی»، سمت، تهران، ص ۱۰ و ۱۱
[8] همان، ص 12
[۹] http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_countries_by_Muslim_population
[10] http://en.wikipedia.org/wiki/Shia_Islam
[۱۱] حسینی، سیدعلیاکبر (۱۳۹۰) «موقعیت علم و فناوری در جهان اسلام»، Transcendent Philosophy Journal، آکادمی مطالعات ایرانی لندن، شماره ۱۲، دسامبر ۲۰۱۱
[12] ربیعیزاده، الهام (1388) «میشل فوکو و در هم تنیدگی قدرت و دانش» روزنامه رسالت، شماره 6834
ارسال نظر