رئیس جمهور آینده ایران کیست؟
مروری بر کارنامه سیاستمدارانی که احتمال دارد یکی از آنها رئیس جمهور آینده ایران باشد
ـ اگر دیگرانی از راه نرسد
مروری بر کارنامه سیاستمدارانی که احتمال دارد یکی از آنها رئیس جمهور آینده ایران باشد
ـ اگر دیگرانی از راه نرسد
محمود احمدی نژاد را شاید بتوان اولین گزینه مورد نظر اصولگرایان رایحه خوشی برای ریاست جمهوری دهم نامید، چرا که حالا تقریبا دو سالی است که اجماع اصولگرایان بر رییس دولت اصولگرا شکسته است وشرایط با سال ۸۴ بسیار فرق دارد. سه سال پیش احمدی نژاد با این مدعا که بدون حمایت هیچ گروهی پیروزمیدان شده است راهی پاستور شد. اما انتقاد اصلاح طلبان از"آراء سازماندهی شده جریان اصول گرا "و تذکرهمیشگی اصولگرایان مبنی بر اینکه بدون حمایت آنها" انتخابات وضع دیگری پیدا می کرد " همواره بالای سر او بوده است.در این مدت برخی از حامیان قدیمی احمدی نژاد به منتقدان جدی وی تبدیل شدند و حتی برخی از آنها با لحن و ادبیات منتقدان قبلی سخن گفتند. به همین علت، حضور دوباره رییس دولت اصواگرا در انتخابات ریاست جمهوری که قطعی به نظر می رسد به معنای ادامه یافتن چالش هایی است که از ابتدای شکل گیری دولت نهم بر به وجود آمده است. این چالش ها طیف گسترده ای از مسائل سیاسی،اقتصادی و سیاست خارجی را- که نگاه احمدی نژاد به آنها با نگاه دیگران تفاوت بنیادی دارد- در بر می گیرد.
از دیگر سو،دلخوری های دوستان احمدی نژاد که از همان روزهای ابتدایی آغاز به کار دولت نهم شکل گرفت با عملکرد وی در طول این چند سال ادامه پیدا کرد و چنان شد که متحدان وی در مجلس هفتم دراواخر عمر این مجلس به رقیبان او تبدیل شدند و این تنها اصولگرایان درون مجلس اصولگرا نبودند که راست نشینان بیرون از گود مجلس نیز مسیر خود را از او جدا کردند و داستان حتی به وزیران او که زمانی با جان و دل از آنها در مجلس دفاع کرده بود هم رسید و اکنون مجلس هشتم نیز با منویات آقای رییس جمهور هم خوانی ندارد. و این چنین است که می توان گفت حضور احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری دهم و البته پیروزی او نه تنها گسل میان اصلاح طلبان و اصولگرایان که حتی فاصله میان هم فکران و هم طیفانش را با وی افزون خواهد کرد چرا که دیدگاه های آنها خیلی وقت است که با احمدی نژاد در تضاد است.
حسن روحانی دبیر شورای عالی امنیت ملی در دولت های هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی، مذاکره کننده ارشد پرونده هسته یی در دولت خاتمی و رییس فعلی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام از دیگر چهره هایی است که احتمال حضور وی در عرصه انتخابات ریاست جمهوری سال آینده وجود دارد.
او که در دوران اصلاحات گرایشهای محتاطانه داشت و حتی گاه به سید محمد خاتمی و هوادارانش انتقادات جدی می کرد پس از آن که دولت نهم روی کار آمد و جای خود در شورای عالی امنیت ملی را به علی لاریجانی سپرد به یکی از منتقدان رییس دولت اصولگرا و البته هوادارانش تبدیل شد و دولت جدید شاید باعث نزدیک شدن وی به اصلاح طلبان شد.
در شرایطی که پس از روی کار آمدن دولت نهم در برهه های زمانی مختلف، مسوولان ارشد دولتی انتقادات تندی را علیه عملکرد تیم سابق هسته ای و دولت های گذشته مطرح کردند او نیز بی کار ننشست و مشغول پاسخگویی به اظهارات مقامات دولتی و دفاع از دستاوردهای دولت های گذشته خصوصاً در بحث هسته ای شد. به این ترتیب بود که روحانی ۶۰ ساله به یک راست میانه رو با گرایش های اصلاح طلبانه واصولگرایانه تبدیل شد و از همین روست که در صورت کاندیداتوری وی بخشی از اصولگرایان وبخشی اصلاح طلبان از وی حمایت خواهند کرد و البته به باور برخی صاحب نظران تجربه پخش شدن آرای اصلاح طلبان و اصولگرایان پراگماتیست و میانهرو را که در ریاست جمهوری نهم سهم آیت الله هاشمی رفسنجانی شد میتواند دوباره تکرار شود. از دیگر سو از آن جایی که روحانی تجربه ای طولانی در مسایل بین الملل والبته هسته ای دارد می توان امیدوار بود که با حضور وی در مقام ریس جمهوری تنش زدایی در روابط بین الملل و به طور خاص مساله هسته ای را شاهد بود. اما تمام این ها حدس و گمان است چراکه حسن روحانی چندی پیش در پاسخ به سوالی درباره حضورش در انتحابات ریاست جمهوری گفت :برنامه ای برای ریاست جمهوری
ندارم. گو این که در ایران این سخن در گذشته بسیار شنیده شده و گذشت زمان چیزی دیگر را نشان داده است.
سیدمحمد خاتمی هفتمین و هشتمین رییس جمهور ایران، یکی از افرادی است که این روزها صحبت از حضورش در انتخابات ریاست جمهری بسیار می ورد. او که پس از اتمام کار دولت هشتم و آغاز دولت اصولگرا محوریت و شاید ربه نوعی رهبری اصلاحات را بر دوش دارد چند وقتی است از سوی اصلاح طلبان آوانگارد به عنوان گزینه مناسب جهت رقابت با جبهه اصولگرایان مطرح شده است.چرا که به باور آنان تنها فردی با ویژگی های سید محمد خاتمی یارای رقابت با حامیان سیاسی دولت و نماینده احتمالی آن، یعنی محمود احمدی نژاد را دارد. او که پس از فراغت از ریاست جمهوری، هیچ سمت «رسمی» را نپذیرفت، طی این سال ها فعالیت های فرهنگی و اجتماعی خود را در قالب رئیس موسسه بین المللی گفت وگوی فرهنگ ها و تمدن ها ادامه داده است و با پذیرش دعوت برخی کشورها برای حضور در مجامع مرتبط با بحث گفت وگوی میان ادیان و تمدن ها به سخنرانی و البته افزایش وجهه بین المللی خود پرداخته است چرا که او از دید جهان هم چنان رهبر معتدل ومعقول اصلاح طلبان است.
خاتمی اگرچه پس از مطرح شدن از سوی اصلاح طلبان به عنوان گزینه ریاست جمهوری روی چندان خوشی نشان نداده است و شایعه نوشتن نامه اش به برخی اصلاح طلبان و روشنفکران را برای نظرسنجی از آنان رد کرده است، اما شاید تنها گزینه مناسب اصلاح طلبان برای حضور در انتخابات ریاست جموری دهم باشد. با نگاهی به استقبال عمومی از خاتمی در جریان سفرهای استانی واستقبال قابل تامل دانشجویان از وی در مراسم روز دانشجو می توان گفت که خاتمی به روزهای خوش گذشته البته نه به طور کامل باز گشته است و می تواند ائتلاف حداکثری را حول خود شکل دهد. با بررسی آنچه در میان احزاب اصلاح طلب در جریان است می توان دریافت که رییس دولت اصلاحات در میان تمامی احزاب اصلاح طلب به عنوان چهره یی جامع، از بیشترین اقبال برای «حمایت کامل» بهره مند است و این همان چیزی است که اصلاح طلبان در شرایط فعلی سخت به آن محتاجند.
خاتمی می تواند با حضور در انتخابات ریاست جمهوری و موفقیت درآن دولت آشتی ملی تشکیل دهد و شرایط موجود را تغییر دهد هر چند با نگاهی به آن چه رسانه های اصولگرا در واکنش به احتمال حضور خاتمی نشان داده اند می توان گفت که سید محمد خاتمی در صورت رسیدن به صندلی ریاست جمهوری کار چندن راحتی نخواهد داشت و این البته برای تمامی گزینه های احتمالی اصلاح طلبان نیز متصور است. و از همین رو است که بسیاری را عقیده بر آن است خاتمی در صورت حضور باید تمامی وقت خود را همانند گذشته صرف در گیری با حناح مقابل کند و از طرفی دیگر شاهد تخریب های گسترده علیه خودش باشد.
با این حال و با توجه به این موارد، تاکنون مباحث نسبتاً مفصلی میان موافقان و مخالفان حضور دوباره رئیس جمهور اصلاح طلب پیشین ایران در میان احزاب سیاسی شکل گرفته است و هرچند که تاکنون به نتیجه نهایی نرسیده است اما برآیند آنها به سوی حمایت نسبی از حضور دوباره وی در عرصه حاکمیت بوده است. چرا که به باور آنان خاتمی تنها راه تشنج زدایی از شرایط ایران چه در داخل و چه در عرصه بین الملل است. چه هر چه که باشددر دوره او روابط ایران با دیگر کشورها از جمله اروپا بهبود پیدا کرد،فضای نسبتا باز سیاسی پیدا شد و البته اوضاع اقتصادی کشور به سامان شدو صندوق ذخیره ارزی شکل گرفت.
علی اکبر ولایتی، مشاور مقام معظم رهبری در امور بین الملل و وزیر امور خارجه ایران در دوران جنگ و سازندگی، از دیگر افرادی است که احتمال می رود در دوره بعد ریاست جمهوری خود را برای رقابت با دیگر کاندیداها مهیا کند. او را اگر چه در زمره کاندیدهای راستگرا (اصولگرایان ) به شمار می آورند اما در نقطه ای از جناح راست قرار دارد که اشتراکاتی با اصلاح طلبان دارد و با شاخه ای از این طیف سیاسی می تواند در نکاتی هم چون پرونده هسته ای،ارتباطات بین الملل،نحوه مدیریت کشور در شرایط بحرانی و... پیوند برقرارکند. در واقع ولایتی را می توان راستی میانهرو خواند که شاید بتواند درائتلاف با اصلاح طلبان، هم آرای آنها در جامعه را جذب کند و هم آرای اصولگرایان میانه رو را. او با توجه به سابقه ای که در وزارت امور خارجه داشته است شخصیت شناخته شده ای است که افراد جامعه (عوام و خواص ) نیاز چندانی برای شناختن و جستجو پیرامون احوالات او ندارند و البته از همه مهم تر مورد اعتماد مقام رهبری نیز می باشد.
بنابراین اگر اصلاح طلبان در شرایط بحرانی نتوانند کاندیدای موردنظر خود را وارد صحنه کنند شاید شاخه ای از اصلاح طلبان ونه همه آنها، آن هم با نگاهی حداقلی به وی بتوانند و لایتی را به عنوان کاندیدا مطرح کنند.وشاید او بتواند دولتی ائتلافی میان راست گرایان و چپ گرایان تشکیل دهدو اگرچه نمیتوان توقع داشت که کابینه او یک کابینه اصلاحطلب باشد اما، یک کابینه میانه رو ائتلافی میان اصلاح طلبان و اصولگرایان چیزی دور از ذهن نخواهدبود.
بنابراین شاید بتوان ولایتی را گزینهای معتدل و پراگماتیست در میان اصولگرایان خواند.گزینه ای که نه اصولگرای اصولگراست و نه اصلاح طلب اصلاح طلب. اما در کل با تو جه به ویژگی های فردی ولایتی از یک سو و اظهار نظر اخیرش در مورد پرونده هسته ای مبنی بر ضرورت پذیرش بسته پیشنهادی (و این که وی با رهبر انقلاب در بیان نظراتش در تعامل است) از جانب دیگر، می توان گفت که او نیز گزینه ای مناسب جهت تشنج زدایی در شرایط فعلی است.
غلامعلی حداد عادل همان روز که به فرآیند دموکراتیک درون گروهی گردن نهاد و اعلام کرد در صحن علنی مجلس هشتم، کاندیدای ریاست نخواهد شد، نامش به عنوان یکی از مدعیان در فهرست کاندیداهای احتمالی ریاستجمهوری دهم به ثبت رسید. رییس پیشین مجلس در فراکسیون اصولگرایان مجلس دهم با علی لاریجانی که برای اولین بار به پارلمان وارد شده بود، به رقابت پرداخت و نتوانست بر او چیره شود و پیش از رایگیری در مجلس، کرسی ریاست را به لاریجانی سپرد.
حداد عادل در دوره ششم قوه مقننه، به عنوان نماینده تهران به مجلس راه یافت و از ابتدا ریاست فراکسیون اصولگرایان را که آن زمان اقلیتی کم تعداد بودند، بر عهده گرفت. گر چه رقبا نحوه ورود او را مجلس ششم زیر سوال میبردند، اما در دوره هفتم در انتخاباتی آسان نماینده اول تهران شد و به محض ورود بر صندلی ریاست نشست و این البته کار را برای او دشوار کرد. ریاست بر فراکسیونی کوچک با دستور کار مشخص، تفاوت عمدهای با ریاست بر متکثرترین قوه کشور دارد. رییس مجلس همچنین علاوه بر مدیریت صحن پارلمان، بایستی با خطوط متفاوت موجود در مجلس با تدبیری ویژه وارد تعامل شود تا بتواند با حفظ توازن نیروها تسلط خود را حفظ کند. از سوی دیگر رییس قوه مقننه، بایستی بتواند ضمن حفظ قوت دموکراسی، تعاملی سازنده را با روسای دیگر قوا شکل دهد.
در این زمینهها حداد در دو سال اول ریاست خود که مصادف بود با دولت خاتمی کمابیش موفق بود، اما با روی کار آمدن احمدینژاد، شرایط داخلی و خارجی مجلس هر دو با هم دستخوش تغییر شد و در نهایت کار به جایی رسید که دولت ریاست او بر مجلس را دیگر برنتافت و رییسجمهور با لحنی بیمانند، رییس مجلس را خطاب قرار داد که «چه کسی باید به تخلفات شما رسیدگی کند؟» و این زمانی بود که حداد تسلط خود را بر مجلس نیز از دست داده بود؛ چرا که در داخل و خارج مجلس از او انتقاد میشد که با نرمش بیش از حد در مقابل دولت نهم، مجلس را تحت انقیاد قوهمجریه درآورده است و اینگونه بود که حداد عادل اولین کسی بود که در تاریخ مجلس شورای اسلامی پس از یک دوره ریاست، به میان نمایندگان آمد و دیگر بر صدر مجلس ننشست. او پس از آنکه در فراکسیون اکثریت مغلوب لاریجانی شد، گفت که در مجلس هشتم جز نمایندگی هیچ مسوولیت دیگری نمیپذیرد تا احتمالا در حالی که افکار عمومی عملکرد رییس تازه کار را به قضاوت مینشیند، نام غلامعلی حداد عادل کمتر به گوش برسد تا بلکه مرور زمان، وجهه آسیب دیده او را ترمیم کند. (البته حداد به اصرار نمایندگان به ریاست کمیسیون فرهنگی برگزیده
شد.)
احتمال کاندیداتوری حداد برای انتخابات ریاست جمهوری کم نیست و احتمالا اگر او برای شرکت در رقابت 88 نامنویسی کند، به توصیه بزرگان خواهد آمد تا بلکه اصول گرایان باز هم اتحاد از دست رفته را بازیابند؛ چرا که به رغم همه انتقادات، او به واسطه خوی مسالمتجویش نزد غالب گروههای اصولگرا چهرهای موجه است.
محمد باقر قالیباف در عصر اصلاحات و دولت خاتمی آن زمان که ضرورت داشت چهرهای نو از نیروهای انتظامی به مردم شناسانده شود، پاسدار آزموده هشت سال دفاع مقدس لباس یشمی از تن کند و جامهای روشنتر پوشید.سردار سرتیپ محمدباقر قالیباف از زمانی که از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مامور شد تا در مقام فرماندهی نیروی انتظامی به خدمت ادامه دهد، نشان داد که علوم و فنون مدیریت را به رسمیت میشناسد و اداره یک مجموعه ولو نظامی را فراتر از صدور فرامین و بخشنامهها میداند. نقل است که به توصیه و اشاره یک استاد انسانشناسی اقدام به خریداری الگانسهای آلمانی کرد تا هم به پلیس وجههای تازه و هم به نیروهای تحت امر خود اعتماد به نفسی مضاعف بخشد.
اخیرا در یکی از برنامههای تلویزیونی، از وی انتقاد شد که در زمان فرماندهی او، برنامهسازان صدا و سیما اجازه نمییافتند با پلیس شوخی کنند یا از پلیس شخصیتی طنزآمیز نشان دهند. او در پاسخ گفت که اکنون به عنوان شهردار شوخی با مجموعه شهرداری را منع نمیکند، اما چنین رفتاری با نیروهای انتظامی را نمیپسندیده است؛ چرا که بر این باور است که فروریختن اقتدار پلیس با هیچ توجیهی به صلاح نیست. پلیس در عین اقتدار در زمان او زبانی تازه با مردم گشود. در اوج تحرکات دانشجویی مرتضی طلایی را که روانشناسی میداند به فرماندهی انتظامی تهران بزرگ گماشت تا گفتوگو در حفظ نظم عمومی بر برخورد قهرآمیز اولویت یابد.
قالیباف که با روی کارآمدن دولت نهم، جایی در دولت رقیب نداشت به حکم اعضای شورای شهر دوم جای احمدینژاد را در شهرداری تهران گرفت و در انتخابات شورای شهر سوم، دومین بازی سیاسی خود را رقم زد - مرتضی طلایی برگ برنده او در این بازی بود. او که در انتخابات دور نهم ریاستجمهوری سنگ تمام گذاشت و همانگونه که هم عناوین سردار، دکتر و کاپیتان به رخ رقبا کشید، نام خود را در فهرست «ترین»ها به واسطه پرهزینهترین تبلیغات انتخاباتی در طول عمر جمهوری اسلامی ثبت کرد و ارزیابی کارشناسان این است که همین امر او را آسیبپذیر کرد؛ گو اینکه نقل است تقسیم کاری میان قالیباف و یکی دیگر از کاندیداهای ریاستجمهوری برای جلب آرای طبقات مختلف صورت گرفته بود. هم پیمان قالیباف اما از انتخابات کناره گرفت، بدون آنکه آرای حامیان خود را به صندوق سردار شهری روانه کند و اینگونه بود که وی به رغم حامیان پرنفوذش یکی از ناکامان ۸۴ شد.
قالیباف اما اکنون که سه سال است یونیفورم نظامی از تن کنده و کت و شلوارهای مارکدار میپوشد، بنیه سیاسی قابلتوجهی فراهم کرده که آزموده انتخابات شوراها است و توانسته است با جلب حمایت اصلاحطلبان بر ائتلاف حامیان دولت نهم چیره شود. او همچنین در تهران، راه اولین شهردار تکنوکرات پایتخت جمهوری اسلامی- غلامحسین کرباسچی - را ادامه میدهد و با شتاب در فعالیتهای عمرانی، سعی دارد از این شهر، جلوهای مدرن برای ایران بسازد؛ در عین حال با همگروهها از در تعامل درآمده و این هم امتیازاتی بیش از انتخابات ۸۴ را برای او فراهم آورده است.
مهدی کروبی از همان سال 84 آشکار کرد که از مدعیان رقابت 88 خواهد بود. سال 84 همان زمانی است که او را" خواب نابهنگام" در ربود و بعد در نامهای از روند برگزاری انتخابات ریاستجمهوری نهم گلایههای تندی را ایراد کرد و به همگان فهماند که با یک شکست، سودای ریاستجمهوری را از سر بیرون نخواهد کرد. خیلی زود قرینههایی این گمان را به یقین تبدیل کرد؛ چه دبیرکل همیشگی مجمع روحانیون مبارز، این تشکل دیرپای روحانی را ترک کرد. علت روشن بود : روحانیون مبارز او را از کاندیداتوری برحذر داشته بودند و چون او به نظر غالب در حزب متبوع خود گردن ننهاد، از حمایت آنان محروم شد و این بهانهای بود برای شیخ مهدی که طی سه سال گذشته به حزب سابق خود بتازد که «حتی هم حزبیهای من نیز به من پشت کردند.»
کروبی پس از خروج از مجموعه روحانیون، حزبی تشکیل داد و نام آن را «اعتماد ملی» گذاشت - شاید به این امید که بتواند اعتماد ملت را به خود جلب کند. حزب کروبی اگر چه خود را اصلاحطلب معرفی میکرد؛ اما از ابتدا هویت خود را بر افتراق و مرزبندی با دیگر گروههای عمده اصلاحطلب بنیان نهاد و بر همین منوال تقسیمبندی اصلاحطلبان به تندرو و راستین را پایهریزی کرد. اعتماد ملی طی سالهای پس از تاسیس کوشیده است فاصله خود را با احزاب شاخص اصلاح طلب حفظ کند. از این روی این حزب در انتخابات دور دوم شوراها در واپسین روزها به ائتلاف اصلاحطلبان پیوست؛ اما در انتخابات مجلس هشتم به وعده خود پایبند ماند و هرگز با اصلاحطلبان همراه نشد و این در حالی بود که به این همراهی نیاز جدی داشت؛ این نیاز را میتوان از تبلیغات یکی از چهرههای شاخص این حزب دریافت که خود را کاندیدای اعتماد ملی و «ائتلاف اصلاحطلبان» معرفی کرد. کروبی خود نیز اعلام کرده است که در هر شرایطی کاندیدا خواهد شد و حتی حضور خاتمی رافع تصمیم او نخواهد بود و به نظر میرسد او باز هم به مدد نابسامانی وضع معیشتی مردم با شعار 50هزار تومانی یا مشابه آن خواهد آمد و شاید از این
روی باشد که پایگاه خبری تحلیلی وابسته به احمد توکلی نوشت که کروبی رقیب اصلاحطلبان نخواهد بود و تنها آرای احمدینژاد را به سمت خود خواهد کشید و این البته در صورتی خواهد بود که شعار او پختهتر از سال 84 باشد.
کروبی در انتخابات ریاستجمهوری نهم وعده داد که در صورت تشکیل دولت به هر ایرانی بالای ۱۸ سال، ماهانه ۵۰هزار تومان از منبع درآمد نفت پرداخت خواهد کرد.وقتی در برنامه تلویزیونی از او پرسیده شد که آیا در آن صورت یارانهها قطع خواهد شد او اکیدا پاسخ داد که چنین اتفاقی نخواهد افتاد و وقتی مجری با تعجب امکان تحقق این وعدهها را زیر سوال برد، کروبی در پاسخ گفت که من به مردم قولی دادم و یافتن راه تحقق آن به عهده کارشناسان است.
نام های دیگر را هم می توان به این مجموعه افزود: از اصلاح طلبانی چون محمدعلی نجفی و محمدرضا عارف و کسانی که در لفافه از آنها سخن گفته می شود تا اصولگرایانی مانند احمد توکلی و محسن رضایی و ایضا علی لاریجانی که شاید تا روزهای انتخابات به رجحان دولت بر مجلس معتقد شود. اما فعلا نام های هفتگانه بالا درخشش بیشتری دارند - تا درخشش کدامیک چشم شاهین آراء را بگیرد و بر شانه اش فرود آید.
ارسال نظر