داوجونز؛ شاخصی افتضاح اما مهم
اغلب همین مساله موجب خطای این شاخص شده و عملکرد آن را بدتر میکند. به گفته بسیاری از تحلیلگران، داوجونز سنجه بدی است که باید بازنشسته شود. داوجونز معیاری است از شرکتهایی که زمانی بزرگ و باشکوه بودند، درحالیکه شاخص S&P500 تحتسلطه شرکتهایی است که غولهای حالحاضر آمریکا هستند. در زمانهای تغییر، این دو شروع به گسست از هم میکنند؛ S&P به جدیدترینها متمایل میشود و داوجونز در سیطره عتیقهها میماند. بررسی روند تغییرات دو نماد تراشهساز در دو شاخص نشاندهنده واضح این مساله است. درحالیکه انویدیا با رشد بیشاز 200درصدی سهام در 12 ماه تبدیل به سومین شرکت بزرگ S&P500 شده، قیمت سهام شرکت قدیمی اینتل که در شاخص داوجونز است، طی یک سالگذشته کاهش یافتهاست. بررسی عملکرد این دو شاخص مهم بازار نشان میدهد داوجونز طی یک سالگذشته حدود 20درصد صعود داشته؛ درحالیکه میانگین رشد S&P حدود 26.5درصد بودهاست. لازم به ذکر است داوجونز بیشترین رشد خود را مدیون چند روز اخیر است که رشد هوشمصنوعی رونق شرکتهای برقی این شاخص را رقمزده است، با اینوجود روند عملکرد این شاخص از زمان کرونا همچنان وحشتناک است. طی پنجسال گذشته، شاخص داوجونز تنها 61درصد رشد داشته، درحالیکه S&P حدود 88درصد صعود کردهاست.
وزنکشی اشتباه داو
از دو دیدگاه میتوان عملکرد ضعیف داوجونز را بررسی کرد. از دیدگاه بالینی، شاخص داوجونز بسیار بد طراحی شدهاست و بهجای ارزش بازاری سهمها (که تقریبا تمام شاخصهای بزرگ از آن استفاده میکنند) از قیمت سهام شرکتها برای وزندهی به آنها استفاده میکند. این وزنکشی با سنجه اشتباه اغلب منجر به نتایج ناهنجار میشود. برای مثال، در حالحاضر شرکتهای یونایتد هلث (United Health) که پانزدهمین شرکت بزرگ بورسی است و گلدمنساکس (Goldman Sachs) که شصت و سومین شرکت بزرگ بورسی است، بیشترین وزنها را در شاخص داوجونز دارند. ارزش بازاری این دو شرکت با هم حدود 500میلیارد دلار است اما آنها بیشتر از مجموع سه شرکت مایکروسافت، اپل و آمازون با ارزش بازار 7.5هزارمیلیارد دلار شاخص داوجونز را تحتتاثیر قرار میدهند.از دیدگاه بدبینانه، داوجونز برای مدتی طولانی ثابت است و درست در اشتباهترین لحظات سعی در جبران عقبماندگی خود از بازار میکند. از نظر زمانبندی، حرکت هوشمندانه این است که سهامداران در زمانهای با تغییرات بزرگ، سهمهای انتخابشده توسط کمیته داوجونز برای اضافهشدن به این شاخص را بفروشند. بررسی روندهای تاریخی نشان میدهد سهام یا بخش جدید معمولا دیر به داوجونز اضافه میشوند و این حرکت داوجونز اغلب نشانهای از نزدیکشدن بازار به نقطه اوج هیجان (و درنتیجه اصلاح بازار پس از آن) در مورد آن سهام یا بخش بودهاست. برای مثال، کمیته داوجونز در اواخر سال1999 شرکتهای مایکروسافت و اینتل را به این شاخص افزود تا داو بتواند اهمیت فزاینده بخش فناوری را نیز منعکس کند، اما پس از یک جهش کوتاه، رکود داتکام موجب شد قیمت هر دو این سهمها به مدت 15 سال پایینتر از قیمتی باشد که با آن وارد شاخص داو شدند. قیمت سهام اینتل همچنان پس از 25 سال پایینتر از زمان ورود آن به داوجونز است. به گفته جیمز مکینتاژ؛ تحلیلگر والاستریت ژورنال، اگر بسیار بدبینانه به این قضایا نگاه شود، میتوان گفت این اتفاقات تنها نمونهای از توانایی عجیب روزنامهنگاران برای فروش در پایینترین حد قیمتی و خرید در اوج است (اکنون دو سردبیر والاستریتژورنال در کمیته این شاخص حضور دارند).
توجه زیاد به شاخص کوچک
باید بهخاطر داشت داو سبدی کوچک است که بهراحتی میتواند تغییرات عمده بازار را از دست بدهد؛ در واقع مشکل اصلی اینجاست که تلاش برای انتخاب تنها 30سهم برای نشاندادن اقتصاد باعث میشود کمیته انتخاب داوجونز در برابر افزودن (یا جایگزینی) سهام شرکتهای جدید به شاخص مقاومت کند تا زمانیکه آنها برای مدت طولانی آنقدر خوب عمل کنند که نتوان از آن چشمپوشید. در نقاط عطف اقتصاد، این امر خطرناک است زیرا در آن زمان است که این سهمها اغلب بهشدت بیش از حد ارزشگذاری میشوند. در حالحاضر نیز بهنظر میرسد داوجونز از نقطهعطف دیگری در بازارها جا ماندهاست. نرخهای بهره بهطور دائمی از سطوح فوقالعاده پایین خود در دهه2010 بالاتر رفتهاند، رشد 40ساله اوراق قرضه به پایان رسیدهاست و فناوریهای بزرگ بر بازار سهام تسلط دارند. از سویی، آمازون در اوایل سالجاری میلادی و پس از اینکه ارزش آن طی 12 ماه تقریبا دوبرابر شد، به داوجونز پیوست. سرمایهگذارانی که منتظر نقطهعطف بازار هستند، اکنون نگران این مساله هستند که اضافهشدن آمازون به داو سیگنال فروش این سهام باشد.