رخنه رکود در بازار سرمایه
یکی از مهمترین اقدامات در برخورد با دوران رکودی این است که باید بررسی کرد بازار موردنظر به چه میزان با دوران درخشان خود فاصله دارد و سایر بازارهای رقیب در چه وضعیتی به سر میبرند. با واکاوی روند چند سال اخیر بازار سهام، شاهد روندهای صعودی و نزولی بسیاری هستیم که نشاندهنده بروز دورههای مختلف در بازار سرمایه است. بازار در برهههایی از زمان با صعودهای مداوم روبهرو بوده و برای مقطعی از زمان نیز روندهای نزولی چشمگیری را تجربه کرده است. برخی از کارشناسان بر این باورند که واکنش سهامداران به شرایط حاکم بر اقتصاد کل کشور و در نهایت تصمیمگیری آنها در زمان معاملات، در روندهای بازار نمود پیدا میکند. در مقطع کنونی نیز باید استراتژیهای مناسب را جهت سرمایهگذاری در بازارهای مالی برگزید. با این وجود به نظر میرسد بازار سهام با وجود تمام دلسردیهایی که از خود منعکس میکند، میتواند با جذب نقدینگی موثر به صنایع مختلف همراه با تورم ذاتی ایجادشده، صنایع مختلف و تولیدات آنها را توانمند سازد و با افزایش تولید، به خروج اقتصاد از رکود کمک شایانی کند. با این وجود باید اظهار کرد که یکی از ویژگیهای مثبت بازار سهام در دوران رکودی، نقدشوندگی آسان آن نسبت به سایر بازارهای مالی است. از این رو باید بیان کرد که سرمایهگذاران قبل از اقدام به خرید سهام، باید وضعیت متغیرهای کلان اقتصادی موردنظر را ارزیابی کرده و سپس اقدام به خرید سهام کنند.
ویدا مهاجر، کارشناس بازار سرمایه، پیرامون همین موضوع اظهار کرد: استراتژی منطقی و پایهای که میتوان در بازار مدنظر داشت این است که اگر بخواهیم ریسکها بهخصوص ریسک سیستماتیک را فاکتور بگیریم - که البته مورد بسیار تاثیرگذار خصوصا در اقتصاد حال حاضر ماست - بهترین استراتژی که میتوان در تمامی شرایط پیاده کرد، برخلاف نظر برخی از کارشناسان، بهرهگیری ترکیبی از سبکهای تحلیلی است، زیرا با توجه به اطلاعات و حرکتهای گذشته بازار شاهد رفتاری بودهایم که صرفا برای اینکه بتوان همگام با بازار حرکت کرد، در موارد مختلف حرکتهای رو به بالا و پایین بازار توسط برخی سبکها و مدلهای تحلیلی قابلتعریف است. بسته به اتفاقات و عدمثباتهای حاکم بر تصمیمگیریها، در تحلیلها و بررسیها باید انعطافپذیری نسبتا زیادی لحاظ کرد تا توانایی اجرای یک استراتژی جوابگو و منطقی را داشته باشیم. اگر بخواهیم حضور صحیح و فعال به شیوه صحیح آن در بازار سرمایه را از دیدگاه فایدهگرایانه و موارد مثبت آن در اقتصاد در نظر بگیریم، به این نتیجه میرسیم که بنگاههای اقتصادی کشور که براساس پارامترهای ورود به بازار سرمایه جزو برترینهای خود در کشور هستند، میتوانند با توجه به نقدینگیای که میتوانند جذب کنند برای کنترل جهشهای اقتصادی کمکحال بسیار خوبی در کوتاهمدت باشند و در اثر این سرمایهگذاریها در بلندمدت به حفظ این بنگاههای اقتصادی و بهبود آنها کمک کنند؛ زیرا همانطور که در حال مشاهده هستیم به واسطه عدماطمینان سرمایهگذاری (چه داخلی و چه خارجی) شاهد مستهلک شدن و عقبماندگی بسیاری از صنایع و شرکتهای فعال در صنایع هستیم. هرچقدر این ناامنی سرمایهگذاری ادامهدارتر باشد شاهد از کار افتادن بسیاری از این شرکتها خواهیم بود. طبق ساختارهای اصلی بازار سرمایه، سرمایهگذاری بلندمدت در بازار سرمایه قاعدتا باید سودده باشد. البته اگر به سالهای گذاشته نگاه کنیم همیشه این بازدهی بلندمدت نسبت به بقیه بازارها بالاتر بوده است. ولی اگر از گذشته تا به امروز رفتارهای بازار را بررسی کنیم متوجه میشویم که اگر به صورت راکد باشیم و با دانش نسبت به ورود و خروجهای صحیح کوتاهمدت و میانمدت و به صورت یک برنامه از پیش تعیین شده عمل نکنیم، تمامی خروجیها به هم میریزد و بازدهی مناسبی که مدنظر است به هم خواهد ریخت. پس بهتر است برخلاف دیدگاههای قدیمی عمل نکرد و نسبت به بازنگری در سرمایهگذاری در کوتاهمدت و میانمدت فعال بود. در ۲۰ سال اخیر سیاستگذاریهای دولتها مختص مدتزمانی بوده است که در رأس قدرت بودهاند تا بتوانند با انواع برنامهها موارد را کنترل کنند و فقط به نسل بعدی سیاستگذاران خود انتقال دهند و عملا از زیر بار تغییرات صحیح و پایهای شانه خالی کردند. این نحوه برنامهریزی خیلی از موارد حتی کوچک را پس از گذران دورهها به بحرانهای بزرگی تبدیل کرده است. مورد اشتباهی که ما در بسیاری از سرمایهگذاران مشاهده میکنیم صرفا حرکت و برنامهریزی با یک برنامه تکراری است که بسیاری را به خاطر این سیستم با زیان یا عقبماندگی همراه کرده است. با توجه به سیاستگذاریهای مختلف و اتفاقات بهترین نحوه سرمایهگذاری را میتوان انعطاف آن براساس برنامههای کوتاهمدت و بلندمدت سیاستگذار در نظر گرفت.
تغییرات قیمت سهام در بورس، ترکیبی از عوامل درونی شرکتها مانند سود تقسیمی، سود خالص و جریانات نقدی شرکت منتشرکننده سهام و عوامل بیرونی مانند متغیرهای کلان اقتصادی است. از طرفی قیمت و بازده سهام منعکسکننده انتظارات مربوط به عملکرد شرکت است، چرا که سود شرکتها باید میزان فعالیتهای اقتصادی را بازتاب دهد. بازار سرمایه نیز از یک سو میتواند نجاتدهنده اقتصاد کشور و هدایتگر نقدینگی به سمت تولیداتی که ارزشآفریناند، باشد و باعث سودآور شدن سرمایهگذاری در بازار سرمایه شود و از سوی دیگر ممکن است سردرگمی سرمایهگذاران بازار را به همراه داشته باشد. در شرایط کنونی این بازار دچار بیتوجهی متولیان اقتصادی و در پی آن فرار نقدینگی از بازار سهام به سمت بازارهای دیگر شده است.
صنایعی چون فلزات اساسی، معادن، پالایشیها و پتروشیمیها از جمله صنایعی هستند که رکود و رونق آنها در بازار سرمایه اثرگذار است. بر این اساس در صورت ارتقای جایگاه این صنایع از بستر بازار سرمایه و همبستگی این صنایع با نهادهای مالی، میتوان شاهد رشد فضای تولید، کار و اشتغال و در پی آن برونرفت اقتصاد و بازار سرمایه از رکود بود.