جدال بورس با دو شاخص ناقص
از سوی دیگر با توجه به این مهم که در محاسبه شاخص بورس، تغییرات و میزان این تغییرات از نکات مهم در محاسبه روند نماگر محسوب میشوند، جدال بر سر اعداد و ارقام آن نیز میتواند ابهاماتی را به وجود آورد. با وجود اینکه بورس با دو شاخص کار خود را ادامه میدهد، اما هیچکدام از شاخصهای فعال (کل و هموزن) تصویر واضحی از میزان بازدهی روند سرمایهگذاران خرد نشان نمیدهد. دلایل مختلفی در بروز این وضعیت دخیل است. شرکتهای حاضر در بورس با توجه به میزان سرمایهای که در این بازار به خود اختصاص دادهاند اثرپذیری بیشتری بر شاخص کل خواهند داشت. این در حالی است که روند مذکور در مورد شاخص هموزن عکس این قضیه است؛ به گونهای که وقتی شاخص هموزن در مقایسه با شاخص کل با افزایش مواجه میشود شرکتهای با ارزش پایینتر بازار در مسیر افزایشی قرار میگیرند.
از این رو با توجه به این موضوع که اطلاعاتی در مورد سرمایهگذاریهای خرد در دسترس نیست، نمیتوان از طریق شاخصهای فعلی به این مهم پی برد؛ چرا که ممکن است برخی از سرمایهگذاران خرد پرتفوی خود را با سهام بزرگ و با ارزش بازار بالا بسته باشند و برخی دیگر با نمادهای کوچک و با ارزش بازار پایین کار کنند که بازدهی متفاوتی با یکدیگر دارند. بنابراین نمیتوان با شاخصهای فعلی به این پرسش پاسخ داد. شاخصهای فعلی براساس افزایش یا کاهش نمادهای بازار سرمایه به دست میآیند؛ برهمین اساس با بررسی نماگرهای کنونی نمیتوان سلیقه سهامداران خرد در خرید سهام را به درستی تجزیه و تحلیل کرد.
اما مساله مذکور در بورسهای جهانی که با شاخصهای بیعیبونقص فعالیت میکنند متفاوت است؛ به طوری که میتوان از طریق آن شاخصها تا حدودی وضعیت پرتفوی سهامداران خرد را آنالیز کرد. آنچه درحالحاضر محل اختلاف اهالی بازار سرمایه است، این است که چه شاخصی تعریف شود تا بتواند واقعیت بازار را به تصویر بکشد. شواهد نشان میدهد درحالحاضر دو شاخص کل و هموزن با خطای بسیاری همراه هستند. اگر ۵۰ شرکت بزرگی که دو سوم وزن شاخص کل را به خود اختصاص دادهاند، با رشد روبهرو شوند، این وضعیت نمایانگر رشد شاخص کل خواهد بود؛ اما در عمل ممکن است مابقی نمادها هیچ رشدی را در کارنامه خود به ثبت نرسانده باشند.
در مقطعی که شاخص از سطح ۲/ ۱میلیون واحد توانست به سمت دو کانال بالاتر خیز بردارد، شائبهای ایجاد شد مبنی بر اینکه چرا بهرغم رشد شاخص کل، تغییری در رشد برخی پرتفوها ایجاد نشده است. در توضیح این موضوع باید اذعان داشت که برخی مواقع رشد سهمهای با ارزش بالا منجر به جهش شاخص کل میشود. در این حالت با توجه به اینکه سهام با ارزش پایین، در همراهی با سهام با ارزش بالا جا ماندهاند، این دسته از نمادها وضعیت متفاوتی با روند شاخص کل را میپیمایند. همانطور که طی سالیان گذشته نیز مباحث بسیاری درمورد درصد بالای خطای هر دو شاخص وجود داشته، ایجاد یک شاخص جدید که بتواند معایب شاخصهای کنونی را نداشته باشد ضرورت دارد. از این رو به نظر میرسد سیاستگذار بورسی با طراحی یک شاخص جدید میتواند تا حدود زیادی واقعیت و ماهیت بازار سرمایه کشور را به تصویر بکشد؛ به این صورت که ضمن طراحی ترکیبی از دو شاخص کل و هموزن (با ضرایبی مشخص) بر ابهامات و نقایص کنونی پایان دهد.
واقعیت امر آن است که دو شاخص فعلی نمیتوانند وضعیت بازار سرمایه را با جزئیات مورد ارزیابی قرار دهند. آنطور که بررسیها نشان میدهند بزرگترین ضعف شاخص کل به عنوان دماسنج بورس این است که امکان دستکاری و دخالت در فرازوفرود آن به راحتی فراهم است. به همین دلیل بارها دیده شده که سیاستگذار برای حفظ ظواهر امر در بازار، اقدامات حمایتی در خصوص خرید سهام بزرگ و شاخصساز انجام داده است. به این ترتیب با دستکاری سهام بزرگ روند منفی سایر سهام به طرز مصنوعی پوشیده میشود. این موضوع بهکرات از سوی فعالان بازار مورد انتقاد واقع شده است.
با توجه به امکان دستکاری و ضریب خطای بالای شاخصها، جای یک شاخص بیعیبونقص در بورس خالی است. درحالحاضر نیز که بازار سهام بیش از گذشته زیر ذرهبین سرمایهگذاران قرار گرفته و با افزایش فشار عرضه متاثر از ریسکهای سیاسی دست به گریبان است، ایجاد یک الگوی مشخص مشابه مدل خارجی آن بهسرعت میتواند مشکلات موجود در این زمینه را حلوفصل کند. این امر فارغ از ایجاد شفافیتهای معاملاتی، منجر به بازگشت اعتماد سرمایهگذاران به بورس خواهد شد.