سقوط بورس ادامه دارد. قیمت‌ها هر روز ۵ درصد، ۵ درصد پایین می‌آیند و صف‌های فروش چنان بی‌تقاضا گذران عمر می‌کنند که دیگر حرفه‌ای‌های بازار هم امیدی به جبران ضررهای خود در بلندمدت ندارند. این روزها خیلی از فعالان بازار به این نتیجه رسیده‌اند که شاید حق با قدیمی‌ها بوده؛ «آتش تند، زود خاکستر می‌شود.» شاخص کل بورس تهران دیروز ۱/ ۳ درصد دیگر افت کرد و ضمن ثبت کاهش حدود ۴۰ هزار واحد به سطح یک میلیون و ۱۴۹ هزار واحد رسید. بررسی‌ ارزش معاملات خرد از ابتدای آبان ماه تا روز گذشته نشان می‌دهد که اوج‌گیری ارقام به ثبت رسیده تا محدوده ۱۵ هزار و ۶۱۲ میلیارد تومان پایدار نبوده و رسیدن ارزش معاملات به محدوده ۳ هزار و ۳۰۰ میلیارد تومان نشان از کاهش جذابیت بازار برای سرمایه‌گذاران حقیقی و البته افت نقدشوندگی سهام دارد. طی روزهای گذشته سکان خرید در بازار سهام به دست حقوقی‌ها افتاده و خالص خرید این دسته از بازیگران سهام به جز ۴ روز از ابتدای دی ماه تاکنون مثبت است. درحالی‌که تا همین چند ماه پیش مردم در صف انتظار دریافت کد بورسی بودند، حالا هر کسی هر جور که بتواند می‌خواهد از بورس خارج شود. این وضعیت در حالی اتفاق افتاده که در شرایط سقوط دسته‌جمعی بازارها دیگر هیچ مقصد دیگری هم برای سرمایه وجود ندارد. در حال حاضر نه بازار دلار و سکه محلی امن برای سرمایه‌گذاری است و نه مسکن دیگر کشش افزایش قیمت بیشتر را دارد.

یکی از عمده دلایل شکل‌گیری الگوی رفتار دسته‌جمعی در معاملات بازارها، کم‌عمقی بازار در کنار قوانین زائد و دست‌وپاگیری است که به هیجانات دامن می‌زند و درنهایت سبب شکل‌گیری صف‌های پرحجم در سمت خرید یا فروش (بسته به روند معاملات) می‌شود؛ به‌طوری‌که معامله‌گران بدون توجه به پشتوانه‌های منطقی (چه بنیادی و چه تکنیکال) و تنها با نگاه به میزان تقاضا و عرضه ایجادشده در سقف‌ و کف قیمتی، به جمع صف‌ها می‌پیوندند. درواقع تا زمانی که تشکیل صف ملاکی برای ارزندگی یک سهم یا برعکس شناخته می‌شود، واکنش‌های غیرمنطقی نیز دور از انتظار نیست. با این حال همچنان سازمان بورس در حفظ محدودیت دامنه نوسان پافشاری می‌کند. با حذف محدودیت دامنه نوسان یا بازتر کردن میزان آن، اما ریسک معاملات نیز افزایش یافته و افزایش احتیاط میان سرمایه‌گذاران را شاهد خواهیم بود. ضمن آنکه دوره‌های فرسایشی در بازار سهام شکل نمی‌گیرد و عرضه و تقاضا در عرض چند ساعت بازار را به تعادل می‌رسانند. موضوعی که می‌تواند بازار سهام را به سمت بازاری منطقی‌تر و تحلیلی‌تر سوق دهد.

در دام بدبینی

بررسی‌های «دنیای‌اقتصاد» نشان می‌دهد در روزهای اخیر و با گذر شاخص کل بورس از حمایت روانی یک میلیون و ۲۱۱ هزار واحدی که در دور قبلی نزول قیمت‌ها به ثبت رسیده بود، افراد بیشتری متقاعد شده‌اند که بازار سرمایه امن نیست. حقیقت امر هم همین است. بالاخره نوبتی هم که باید پس از چند سال عقب‌نشینی پی‌درپی حالا نوبت ریال نحیف ایرانی است که نسبت به سایر دارایی‌ها اندکی عرض‌اندام کند.

روز گذشته قیمت هر دلار آمریکا در حالی به کف کانال ۲۲ هزار تومان رسید که در اوج قیمت ۳۲ هزار تومانی این ارز در تاریخ ۲۴ مهرماه اگر کسی از سقوط قیمت ارز سخن می‌گفت به احتمال زیاد به جای توجه و احترام، تمسخر و استهزا نصیبش می‌شد. همین رویه برای سایر بازارها نیز جریان داشت. در واقع ترس از رشد بی‌امان پایه پولی در سایه سنگین عدم‌اطمینان ناشی از فضای ملتهب در سیاست خارجی به نحوی بر ذهنیت فعالان بازار اثر گذاشته بود که هیچ کس حتی فکرش را هم نمی‌کرد روند دوسال و نیمه رشد قیمت ارز به این زودی‌ها متوقف شود. اما انتخاب شدن بایدن به‌عنوان رئیس‌جمهور آمریکا و خوش‌بینی به رفتار متعادل‌تر دموکرات‌ها توانست کل معادله را تغییر دهد.

در این میان اگرچه بارها مقامات داخلی تاکید کرده‌اند که دیگر تخم‌مرغ‌های خود را در سبد آمریکا نخواهند گذاشت و شرط بازگشت به تعهدات برجامی بازگشت آمریکا به این پیمان و رفع تحریم‌هاست، اما ریسک انتظاری فعالان بازارهای سرمایه‌پذیر در ایران به مسیر نزول رفته و همراه خود همچنان قیمت‌ها را نیز به زیر می‌کشد. همین عوامل بوده که توانسته در روزهای اخیر صدای بسیاری از فعالان بازار سرمایه را مجددا درآورد و آنها را به سمت اعتراض به وضع موجود سوق دهد. ولی آیا تمام این اعتراضات بحق است؟

دور باطل ناکامی

بررسی سابقه تاریخی دوره‌های رونق و رکود سهام در بازار سرمایه موید آن است که طی دهه‌های اخیر هر بار که قیمت ارز در داخل افزایش یافته با اندکی تاخیر بورس هم وارد فاز صعودی شده و در نهایت پس از سریع‌تر شدن رشد قیمت‌ها در این روند صعودی، با افت شاخص و در نهایت این بازار با رکود مواجه شده است. تا اینجای داستان اتفاق عجیبی رخ نداده است. بازار سرمایه آن هم در حالی که اقتصاد نوآوری چندانی ندارد و از طریق افزایش محسوس در بهره‌وری و سودآوری واقعی رونقی را نصیب سهامداران نمی‌کند، طبیعی است که در بیشتر ادوار فعالیت خود راهی به جز تجربه رونق تورمی نداشته باشد.

جریان از این قرار است که هر بار که اختلاف قیمت تثبیت شده ریال با ارزهای خارجی پولی با متغیرهایی اعم از افزایش پایه پولی یا سرعت گردش پول اختلاف زیادی پیدا کرده یک محرک سیاسی سبب شده تا فنر سرکوب ارزش پول ملی رها شود و در نهایت دوره‌ای از کاهش نرخ برابری ریال را در مقابل سایر ارزها شاهد باشیم؛ عاملی که در ادامه قیمت‌ها در بورس را به دلایلی نظیر افزایش ارزش جایگزینی، فراهم شدن زمینه برای افزایش سرمایه از محل تجدید ارزیابی دارایی‌ها و رشد ارزش ریالی سودآوری شرکت‌های فعال در بازار سهام افزایش داده است. نتیجه این امر هم طبیعتا صعود شاخص بورس بوده که هر چند سال یک بار تکرار شده و به دلیل عواملی مانند کوچک بودن ظرف بازار سهام در مقابل حجم نقدینگی ریسک‌پذیر و موانعی همچون دامنه نوسان و حجم مبنا به بیش واکنشی قیمت سهام انجامیده است.

مشکل اما زمانی عمیق‌تر می‌شود که دریابیم وابسته بودن صعود و سقوط بازار سرمایه به عامل دلار در ادوار گذشته آسیبی دیگر نیز به بازار سرمایه زده است. مردم عادی که در روزهای آرامش یا بهتر بگوییم تقویت مصنوعی ارزش پول ملی، میل چندانی برای ورود به بورس نداشته‌اند، در هر دوره به دلیل آنکه شروع رشد قیمت‌ها از بازار ارز دیرتر رخ می‌دهد و سرعت رشد آن لزوما نیز متناسب با تحولات بازار ارز نیست، به سرمایه‌گذاری در بازار سهام سوق پیدا می‌کنند، پیامد این مساله همان‌طور که در سال‌جاری نیز شاهد بوده‌ایم، حضور انبوه مردمی است که از ترس افت ارزش دارایی‌های خود به بازاری قدم می‌گذارند که حضور در آن هم دانش مالی و اقتصادی بیشتری را نسبت به سایر بازارها می‌طلبد و هم از آن جهت که تعداد زیادی از دارایی‌های ناهمگن در آن معامله می‌شود، به مراتب ریسک بسیار بیشتری از سایر بازارها دارد. متعاقبا این شکاف یعنی افزایش تعداد افراد فعال در آن بدون داشتن بینش دقیق در مورد ریسک‌های موجود در نهایت جایی بسته می‌شود و هر کس که در زمان شروع روند نزولی سهامداری کرده را در خود گیر می‌ا‌ندازد.