کندوکاوی در عوامل رشد بازار
کسانیکه بر حبابی بودن بازار تاکید بیشتری دارند شاید از کسانی باشند که تجربه سالهای ۸۴، ۸۷ و ۹۲ را پشتسر گذاشتهاند. سالهایی که؛ قبل از ریزش بازار، سالهای طلایی نوید داده میشد و با توسل به امیدهایی که برای آینده اقتصاد بود بسیاری از فعالان بازار به حضور در این بازار تاکید داشتند و تکنیکالیستهای معروف هم با نمودارهای خود بر روند مثبت بازار صحه میگذاشتند؛ اما ریزش اتفاق افتاد. ولی در حالحاضر که نویدی در اقتصاد داده نمیشود و نسیمی از چشمانداز مثبت نمیوزد چرا همچنان مقاومتها شکسته و پولها به سمت این بازار شیشهای سرازیر میشود و هر وقت که تصور میشود این گوی شیشهای پر شده است باز همچنان شعبده بازی ادامه مییابد، سرمایه بیشتری را جذب میکند و سرریز نمیشود؟ واقعا چرا تا حال چنین ریزشی مثل دورانهای قبلی اتفاق نیفتاده است؟
به نظر میرسد شرایط فعلی متفاوت است. ما با شرکتهایی روبهرو هستیم که دیگر ارتباط خود را با سود شرکت از دست دادهاند. قیمتها همچنان بالا میرود، قیمتهایی که همه را به تعجب وا میدارد. وقتی سهمی از قیمت ۱۰ هزار تومان عبور میکند اما صورتهای مالی، شرکت را زیانده اعلام میکند همه به سفتهبازی این سهم اذعان دارند اما حرکت ادامه دارد ۲۰ هزار، ۳۰ هزار.... یاد حراجیهایی میافتیم که همچنان بر سر یک جنس رقابت میکنند و با شجاعت قیمت را دهها بار میشکنند و ادامه میدهند. ارزشیابیهای جدید برای کسانی که به قواعد سنتی (که من به جرات میگویم واقعی و اصیل) عادت کردهاند، قابل قبول نیست. این اتفاق چگونه میافتد؟
واقعیت این است که قدرت این حرکتهای عجیب با قانون تجدید ارزیابی بهدست آمده و تندبادهای عظیمی را در بازار سرمایه ایجاد کرده است.
در شرایط فعلی اقتصادی بسیاری از شرکتها توانایی ادامه کار و سوددهی را ندارند اما داراییهای خود بهخصوص زمینهای این شرکتها بهواسطه تورم موجود خیلی ارزشمند شدهاند. زمینهایی که هزینه استهلاک ندارند تا بهصورتهای سود و زیان فشاری وارد کنند. تورم مرتب ارزش داراییهای شرکت را افزایش میدهد بدون اینکه تولیدی اقتصادی را به همراه داشته باشد. بازاری که سالها با ابزار قلم و کاغذ، ارزندگی و سودآوری سهام را محاسبه میکرد حال با ابزار متر و نقشهبرداری، زمینهای شرکت را محاسبه میکند. چند ماه پیش با این روش قیمت سهام کوچک اما زیانده را بالا بردند. سپس نوبت سهام شرکتهای بزرگ بازار شد.
سهام شرکتهای بزرگ هم تا اندازهای بهواسطه رشد قیمت به درآمد افزایش داشتند ولی دیگر بیش از این با قدرت سودآوری نمیتوانستند رشد کنند. ولی بعد از آن شایعات تجدید ارزیابی شرکتهای بزرگی که در قالب صندوقهای دولتی (ETF ) جای گرفته بودند، توانست قیمتها را دوباره فراتر ببرد. افزایش سرمایه از طریق تجدید ارزیابی داراییها محرکی شد که حتی شایعه آن هم اسم رمزی شد تا سرمایهگذاران برپایه آن توافق داشته باشند و به خرید سهام شرکت اقدام کنند و رشد قیمتها ادامه یابد. البته تجدید ارزیابی به همراه ورود نقدینگی بازار هم اهمیت دارد. قیمتهایی که برای پس از تجدید، فعالان محاسبه میکنند به مرور افزایش پیدا کرد. اگرچه قواعدی که بازار برای سنجش قیمت برقرار میکند خیلی مشخص نیست ولی بیشتر به حجمی از نقدینگی مرتبط است که به سهم وارد میشود و تعیینکننده قیمت پس از تجدید خواهد بود. تجدید ارزیابی گرچه فلسفه محکمی برای ارزیابی داراییها را به دوش میکشد اما ایرادی که دارد ملموس نیست و به نوعی بازی با اعداد است درحالیکه هیچ ورودی به شرکت ندارد و در فرایند توسعه شرکت نقشی نخواهد داشت. همچنین بحرانی را در بازار برای سالهای بعد ایجاد خواهد کرد؛ یعنی اهرمی را که نسبت فروش به سرمایه شرکت برای پوشش ریسک ورود پول به بازار سرمایه ایجاد میکند از بین میبرد و حتی برعکس میکند. دیگر پول برای نوید رشد سود هر سهم وارد بازار نمیشود و فقط برای سفتهبازی است که توجیه خواهد داشت. اشتباه میکنند کارشناسانی که رشد شدید بازار را به گردن سفته باز میاندازند درحالیکه مشخص است که این آتش را تجدید ارزیابیها به خرمن بازار انداخته است. آنچه فعلا شرایط را با دفعات قبلی رشد بازار متفاوت میکند مجوز تجدید ارزیابی، افزایش انتظارات تورمی و ارزندگی داراییها است که با تجدید ارزیابی اهمیت یافته و ورود نقدینگی که میداند ارادهای قوی در میان تمام فعالان و حتی دولت برای رشد بازار ایجاد شده زیرا دولت بازار سرمایه را رکن اساسی برای نجات اقتصاد درخطر در شرایط فعلی تشخیص داده است.