حدود ۲۵ سال پیش تحقیقی در انگلستان صورت گرفت که نتیجه آن این بود که تورم شدید، تمدن را تغییر می‌دهد. تورم شدید، اعتقادات، باورها و روابط اجتماعی و اعتماد افراد به‌هم را به‌شدت تغییر می‌دهد و اصطلاحا Functional fixedness افراد جامعه را به‌شدت با چالش مواجه می‌سازد.

شاهد بودیم که در دولت هاشمی پس از جنگ، کشور با تورم شدید مواجه بود و این تورم شدید باعث تغییرات زیادی در نحوه نگرش سنتی افراد شد به گونه‌ای که برخی با ساده‌نگری تصور می‌کردند که این روزنامه‌ها هستند که پرسشگری مردم از دولت را باب کرده و روی مردم را زیاد کرده‌اند ولی در واقع این تورم شدید بود که باورهای سنتی را به چالش کشید.

چالشی که ما حسابرسان با آن مواجهیم بی‌اعتنایی جامعه نسبت به اعداد و ارقام و اظهارنظرهای حرفه‌ای غیرمرتبط با واقعیت‌های اجتماعی است و شاید همان سرنوشتی که دولتمردان پیدا کردند حرفه حسابرسی هم بی‌تاثیر از آن نباشد.

ون هورن درکتابش ثابت کرده که درتورم شدید(نرخ تورم بیش از هشت درصد را تورم شدید می‌نامند) به‌دلیل ارزش‌های تاریخی دارایی‌ها و گزارشگری آن و استهلاک دارایی‌ها بر اساس ارزش‌های تاریخی، طرح‌های سرمایه‌گذاری که توجیه اقتصادی دارند توجیه خود را ازدست می‌دهند، در کشورهای توسعه‌یافته در شرایط تورم شدید شرکت‌ها را ملزم می‌کنند که از استهلاک تسریعی استفاده کنند و دولت با سپر مالیاتی به کمک شرکت‌ها می‌آید تا فرایند سرمایه‌گذاری با اخلال مواجه نشود.

یکی از مهم‌ترین عوامل رشد بازار سرمایه اراده و خواست دولت برای کانالیزه کردن نقدینگی، فروش باقیمانده دارایی‌های دولت در بورس برای تامین مالی کسری بودجه و هزینه‌های جاری بود.

برنامه دیگر دولت هدایت نقدینگی به سمت پروژه‌های نیمه‌تمام و افزایش تولید ناخالص ملی از طریق راه‌اندازی این پروژه‌هاست که بوروکراسی و کندی حرکت مدیران مربوطه این امر را محقق نکرده است.  

ازدید حاکمیت، اقبال مردم به بازار سرمایه باعث شده که شرکت‌های بخش خصوصی که بخش عمده‌ای از سود را پنهان می‌کردند و مالیات نمی‌دادند به طمع افزایش شدید قیمت سهامشان و واگذاری بخشی از آن در بورس، سود واقعی را اعلام کنند.

برخی از شرکت‌ها ترجیح می‌دهند که حتی سود واهی اعلام کنند تا به ازای یک تومان سود ۴۰برابر آنرا در بازار سرمایه به‌جیب بزنند و یک‌پنجم یک تومان سود را نیز به وزارت اموراقتصادی و دارایی بپردازند. ازطرفی سهامدار شدن مردم باعث شده که در اعتراض‌های خشونت‌آمیز وارد نشوند تا بازار سرمایه با تهدید مواجه نشود و ارزش دارایی‌هایشان کاهش نیابد.

به‌طور کلی اقبال بخش خصوصی به بورس و رشد آن باعث‌کاهش فساد و فرارمالیاتی،‌ منطقی و به‌روز کردن قوانین مالیاتی، تامین‌اجتماعی، تجارت و استانداردهای حسابداری و حسابرسی می‌شود.

همچنین می‌توان انتظار داشت،‌شفافیت و مسوولیت‌پذیری و پاسخگویی افزایش یابد.  چابک‌سازی شرکت‌ها و سازمان‌ها،‌ افزایش بهره‌وری شرکت‌ها و رهاسازی دارایی‌ها وفعالیت‌های کم‌بازده، ‌رشد اقتصادی و رونق اقتصادی،‌ دموکراتیزه کردن فضای کسب وکار،‌امکان تامین مالی بلندمدت برای سرمایه‌گذاری و افزایش همبستگی و هوش اقتصادی مردم از دیگر دستاور‌دهای توسعه است.

امکان ایجاد اهرم‌های اقتصادی و Securitization برای رشد و توسعه سریع‌تر کشور،‌ مشارکت بیشتر مردم در فعالیت‌های اقتصادی، توجه به سرمایه‌گذاری وافزایش امید به آینده و افزایش مسوولیت‌پذیری دولت و نظام و پرهیز از ماجراجویی و تصمیمات و اظهارات غیرمنطقی و غیرمسوولانه از دیگر فرصت‌های این توسعه است.

اما  برای استمرار اقبال عمومی و افزایش کارآیی بازار چه باید کرد؟ به‌روز کردن قوانین مالیاتی بیمه تجارت و روی آوردن به سمت استانداردهای گزارشگری بین‌المللی،‌ قوانین به‌روز و کارآمد برای برخورد با تخلفات بورس، ‌تقویت نهادهای نظارتی بورس،‌افزایش تعهد حرفه‌ای حسابرسی Professional Liability و لزوم توجه و تقویت آن، برخورد با استفاده از اطلاعات پنهان، ‌استفاده از ابزارهای مناسب مالی و ایجادقوانینی که به تسریع وسهولت درصادرات کمک می‌کند.

همچنین حذف رانت قیمت‌های مختلف نرخ ارز، نرخ بهره بانکی، مجوزها و امتیازات و... تشویق شرکت‌ها به سرمایه‌گذاری و هزینه کردن درزمینه تحقیق و توسعه از طریق اعلام هزینه‌های قابل‌قبول مالیاتی و ایجاد سیکل رشد وتوسعه در شرکت‌ها و به‌تبع آن در دانشگاه‌ها و ایجادشیوه‌های نوین انگیزشی مدیریت برای همسوکردن منافع مدیر و سهامداران از راهکار‌هایی است که می‌تواند اقبال عمومی را بیشتر کند.