اقناع افکار عمومی ضرورت مدیریت کمهزینه تقاضا است
سرمایه اجتماعی و تنظیمگری بازارها
به عبارت سادهتر؛ ضعف سرمایه اجتماعی دولتها و کاهش اعتماد اثر خود را بر رشد هزینههای تنظیمگری بازارها بر جای میگذارد. به عنوان مثال وقتی یک واحد تولیدی یا حتی یک خانوار نسبت به رخدادهای آینده بدبین و بیاعتماد باشد تلاش میکند مایحتاج موردنیاز خود را برای ماههای آینده از هماکنون تدارک ببیند. یک کارخانه به جای مصرف یک یا ۲ ماه خود، برای ۶ ماه آینده به هر قیمتی که شده ماده اولیه تهیه کرده و یک خانوار هم به جای مصرف چند هفته، برای چند ماه آینده مواد غذایی یا سایر مصارف خود را تدارک میکند. این افزایش حجم تقاضای واحد تولیدی میتواند به رشد تقاضای ارز و افزایش تقاضای خانوار به رشد تقاضای کالا منتهی میشود که نهایتا خروجی هر دو افزایش قیمتهاست. این در حالی است که هم واحد تولیدی و هم خانوار رشد تقاضای پول را رقم خواهند زد که در لایه بعدی میتواند به محرکی برای رشد تورم منجر شود.
جایزه به بیاعتمادی به دولت
اما در سالهای گذشته یک نقیصه بزرگ برای اعتماد به مدیریت اقتصادی را شاهد بودیم و آن جایزه دادن اقتصاد به بیاعتمادی به دولت بود، اما چگونه؟ با یک مثال ساده میتوان این واقعیت را ترسیم کرد. بهای دلار وقتی در مسیر رشد بود و از رقمی نزدیک به ۵ هزار تومان تا ۳۲ هزار تومان افزایش داشت یا وقتی میلگرد از ۲ هزار و ۵۰۰ تومان تا ۱۷ هزار تومان فعلی رشد قیمت داشت و مواردی از این قبیل همیشه مدیران و تصمیمسازان از مدیریت بازار و در اختیار قرار داشتن ابزارهای قیمتی کافی سخن گفتند. حال وقتی که یک فرد با بیاعتمادی به این صحبتها بنگرد و با خرید همین کالاها اقدام به احتکار کرده و خود را سرمایهگذار بنامد، از این بیاعتمادی منتفع شده و بازار به بیاعتمادی وی جایزه داده است. این در حالی است که هیچگاه هیچ مقام دولتی چنین رشد قیمتهایی را هشدار نداده بود و از آن بدتر ابزاری بر رهگیری این انتظارات قیمتی نیز در دسترس نبوده است. به عبارت سادهتر صحبتها آدرس غلط میداد و بازار هم راهی برای هشدار در برابر این آدرسهای غلط در اختیار نداشت. به عنوان یک نمونه مشخص در شرایطی که بازار آتی سکه تعطیل شد حتی برای نوسان بهای گواهی سکه در بورس کالا سقف یک درصدی به صورت دستوری و تکدری تعیین شد، بازارهای رسمی هم فضایی برای سیگنالدهی و هشدار رشد قیمتها در اختیار نداشتند. از آن بدتر هشدار رشد نرخ به بازار غیررسمی و قیمت فردایی دلار و سکه سرایت کرد که آنوقت دیگر مداخله هم اثر چندانی در بر نداشته و نداشت.
گامشماری تنظیمگری در بازارها
ناگفته پیداست که مدیریت بازارها از مسیر عملکرد صحیح در تنظیمگری، تبعیت از واقعیتهای عرضه و تقاضا و حراست از آزادی عمل اقتصادی، نهایتا از مسیر اقناع مردم و کسب سرمایه اجتماعی عبور میکند. این که در یک بازه زمانی خاص حتی برای یک بازار و یک کالای مشخص بتوان بدون فرآیندهای فوق به سرعت به موفقیت دست یافت اندکی دور از ذهن به نظر میرسد. این در حالی است که تلاش برای عرضه حداکثری اگرچه در کوتاهمدت بازار را به ثبات میرساند ولی قطعا بدون توجه به افکار عمومی، هزینههای بیشتری در بر دارد. نکته مهم آنکه مردم نظرات خود را در تصمیمسازیها دخیل دانسته؛ از فرآیندهای آن مطلع باشند و بپذیرند که چه رویکردی بیش از همه منافع آنها را تامین میکند. این مسیر میتواند ذات تنظیمگری را تسهیل کرده و با ارتباط بیشتر مردم با مسوولان این روند عمومی تسهیل خواهد شد که خروجی آن دو نکته است؛ اقناع افکار عمومی و کسب سرمایه اجتماعی. وقتی این مسیر مورد توجه قرار نگیرد هزینههای فراتر از حد انتظار به جامعه تحمیل میشود که همه از مضرات آن آسیب خواهند دید.
این نکته که تنظیمگری بازارها قطعا به ابزارهای اجرایی و رویکردهای عالمانه نیاز دارد بر کسی پوشیده نیست و باید در گام اول نهادی فرادستگاهی به منظور تنظیمگری با تصمیمسازی اشتراکی با مشارکت همه بخشها مخصوصا مشارکتکنندگان در عرضه و تقاضا ایجاد شود که البته معادل آن در کارگروه تنظیم بازار و کمیتههای زیرمجموعه آن وجود دارد. حفاظت از آزادیعمل در فرآیند عرضه و تقاضا در کنار ایفای نقش موثر در تنظیمگری ارکان اصلی است ولی ذات توجه به افکار عمومی و اقناع فعالان بازار را هم باید در دستور کار قرار داد. دلیل تاکید بر سرمایه اجتماعی از آن جهت است که با هزینه کمتر، فواید بسیار بالایی در تنظیمگری بازارها ایجاد میشود. روابط عمومی، تبلیغات، عملکرد رسانهای و ارتباط مستقیم ارکان تصمیمسازی و تنظیمگری با مردم را باید مستقلا مورد توجه قرار داد آنهم در شرایطی که جنگ روانی دشمن در این مسیر هزینهسازیهای بسیاری را تاکنون به همراه داشته است.
نکته مهم آنکه این موارد دقیقا روز گذشته در ادبیات مقام معظم رهبری نیز مورد تاکید قرار گرفت. معظمله فرمودند: یک نکته هم جنگ تبلیغاتی دشمن است. امروز بیشترین تحرکات دشمن علیه ما تحرک جنگ نرم و رسانهای است. برای اینکه بر افکار عمومی مردم مسلط بشوند مبالغ هنگفت هزینه میکنند. فکرهای بسیاری را در مجموعههای فکری برای این کار استخدام میکنند تا بتوانند با تبلیغات گوناگون افکار عمومی کشورها بخصوص کشور ما را قبضه کنند و در اختیار بگیرند. وقتی افکار عمومی یک ملت در اختیار بیگانه قرار گرفت حرکت آن کشور هم طبق میل آنها پیش خواهد رفت.
ایشان خاطرنشان فرمودند: در موضوع تبلیغات ضعف داریم، حالا بگذریم از کسانی که به نفع دشمن حرکت میکنند اما کسانی هم که قصد خیر دارند در این زمینه کمکاری دارند. باید در عرصه تبلیغات قویتر و هوشمندانهتر عمل کنیم.