شاخصهای معتبر CRB و GSCI چه حقایقی را از بازارهای کالایی نمایش میدهند؟
ردیابی رکود با دوربین بازارهای کالا
در گزارش قبلی هنوز نفت خام در سطوحی نزدیک به ۸۰ دلار در هر بشکه بود ولی عنوان کردیم: اوضاع وخیمتر از چیزی است که به نظر میرسد تا جایی که میتوان از آن بهعنوان یک رکود جدید نام برد. همین مطلب را میتوان در روزهای اخیر مورد بازبینی مجدد قرار داد و شاهد هستیم که اوضاع واقعا وخیمتر از قبل بوده و نفت خام برنت حتی کف ۶۰ دلاری را هم از دست داده است. افت جدی قیمت نفت هم موجب شد تا شاخصهای کالایی به معنی واقعی کلمه سقوط آزاد را تجربه کنند تا جایی که هماکنون این شاخصها همچون CRB یا GSCI به کمترین سطح ازابتدای سال ۲۰۱۸ تاکنون رسیده است. این مطلب یعنی بازارهای کالایی اغلب موفقیتهای سال جاری میلادی خود را از دست دادهاند و هنوز هم بیم و امید از نوسان قیمتها وجود دارد.
همانگونه که در گزارش پیشین اشاره کردیم بهای نفت خام در بازارهای جهانی در سطوح بالایی قرار داشت و همین داده موجب شد تا حمایت نامحسوسی از بازارهای کالایی را شاهد باشیم. این در حالی بود که ریزش قیمتها در بازارهای جهانی با کاهش بهای نفت خام نه تنها شدت گرفت، بلکه شتاب روزافزونی را تجربه کرد. این در حالی است که هنوز بازارهای کالایی در جهان کاهش بهای نفت خام را در خود هضم نکردهاند، بنابراین پتانسیل تداوم افت نرخ وجود دارد.باید باز هم به این نکته توجه کرد که بازارهای کالایی اغلب با یک روند کلی نوسان میکنند، بنابراین هر رخداد در هر بازاری میتواند سایر بازارهای کالایی را هم متأثر کند که این داده به معنی نیاز به بررسی جدی غالب بازارهای کالایی است. البته این فاز رکود با فازهای پیشین رکود در جهان تفاوت عمیقی دارد. هنوز اغلب فعالان بازار رکود سال ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ را فراموش نکردهاند، بنابراین قرابت روانی و ذهنی بالایی با شرایط احتمالی پیش رو وجود دارد ولی هنوز این رکود انتظاری به بازارهای سهام آمریکا بهصورت کامل تزریق نشده پس میتوان گفت در این بازارها بهصورت جدی آغاز نشده است. این در حالی است که بازارهای کالایی به وضوح طعم رکود را چشیدهاند بهعنوان مثال شمش فولاد ۴۴۰ دلاری یا آلومینیوم یا سرب زیر ۲ هزار دلار خود به معنی رکود است. حال اگر کاهش قیمت نفت را هم مدنظر قرار دهیم شاید بازارهای کالایی هنوز هم مستعد افت نرخ باشد.
موارد فوق هنوز واقعیتهای درونی در بازارها نیستند. بهعنوان مثال هماکنون آمارهای متقنی از رخدادهای زیرپوستی در جهان وجود ندارد و واقعیتهای تولید و تقاضای موثر در اقصی نقاط جهان نامشخص است. از سوی دیگر دلیل اصلی رکود فعلی را میتوان در ضعف بیش از حد تقاضا در جهان جستوجو کرد. بهعنوان نمونه اغلب بازارهای فلزی دنیا هماکنون با موجودی انبارهای بسیار پایینی روبهرو هستند، ولی رشد قیمت ندارند. این به معنی عدم رشد محسوس در سرمایهگذاری در واحدهای تولید و ذخایر معدنی است ولی در کنار آن تقاضا به قدری کم است که با رشد قیمتها همراه نمیشود. این در حالی است که با کاهش موجودی انبارها انتظار داریم که تقاضا بر عرضهها برتری داشته باشد و در نهایت رشد قیمتها را رقم بزند ولی همین مطلب هم نیاز به موشکافی بیشتری دارد. موجودی انبارهای فلز روی در بورس فلزات لندن در کمترین سطح در تقریبا ۸ سال گذشته قرار دارد، ولی رشد قیمتهای مهمی تجربه نشده است، اگرچه میتوان گفت وضعیت این فلز به نسبت سایر بازارهای کالایی بهتر است. مس هم وضعیت مشابهی دارد یعنی با فرض موجودی پایین انبارها باز هم مس تنها توانسته کف ۶ هزار دلاری را برای خود حفظ کند. آلومینیوم هم با فرض شرایط مشابه از موجودی انبارها ولی نتوانسته ۲ هزار دلار را برای خود حفظ کند. در شاخصهای کالایی که در نمودارها مشاهده میشود میتوان روند نزولی قیمتها را برای اغلب محصولات از فرآوردههای نفتی و پالایشی تا محصولات کشاورزی مشاهده کرد که همگی در یک مسیر قیمتی نوسان میکنند. این وضعیت یعنی برای بازارهای کالایی اگر افت قیمتها تداوم یابد؛ جریانی نزولی و چیزی شبیه به سقوط آزاد قیمتی آغاز شده است.
همانگونه که عنوان شد چهره این رکود با رکود در سالهای مختلف متفاوت است. ماهها در مسیر افت قیمتها قرار داریم، ولی فراگیری آن به هفته گذشته بازگشته است. البته باز هم باید به دادههای قبلی خود رجوع کنیم و بررسی کنیم که با چه معیارهایی بازارها در رکود قرار دارند. آمارهای متقنی که بتواند رخدادهای تولیدی و مصرفی در جهان را در فاز بازارهای کالایی بهصورت گسترده و فراگیر نشان دهد وجود ندارد، ولی میتوان از برخی دادهها رخدادهایی را حدس زد. بهعنوان نمونه شاخص شانگهای را شاید بتوان معرف مهمی از وضعیت تولید در شرق آسیا با محوریت چین برشمرد و در کنار آن شاخص هنگسنگ هنگکنگ را میتوان معرفی برای وضعیت تجارت در همین حوزه به شمار آورد. در نمودارها میتوان شرایط کلی را مشاهده کرد و نشان میدهد که اوضاع این دو شاخص حتی بعضا از بازارهای کالایی هم بدتر است. شاخص شانگهای به کمترین حد از سال ۲۰۱۵ تاکنون رسیده و شاخص بورس هنگ کنگ هم در پایینترین رقم در یکسال اخیر است. تجمیع این موارد در کنار نوسان قیمت نفت خام، بازارهای کالایی و همچنین وضعیت پیش روی بازارها نشان میدهد احتمال یک افت نرخ جدید در بازارهای مختلف هنوز هم وجود دارد.
اگر تنها به همین موارد توجه کنیم شاید قیمتها باید در سطوحی پایینتر از شرایط موجود قرار داشته باشد، ولی چرا هم بورس آمریکا کاهش نرخ جدی نداشته و هم بازارها گویی با یک مقاومت درونی روبهرو هستند. پاسخ را باید در نوسان قیمت دلار جستوجو کرد. از سوی دیگر رخدادهای نگرانکنندهای تا این سطوح در راه است چرا طلا رشد نرخ جدی پیدا نمیکند؟ شاید تکانههای تورمی بزرگی در راه نیست. واقعیتهای پیش روی جهان از مسیر پاسخ به این دو سوال قبال رهگیری است.
بازارهای مالی در تقابل با هم
جنگهای تجاری بین چین و آمریکا بهعنوان یک دلیل اصلی برای کاهش جدی شاخص شانگهای مطرح میشود ولی عدم رشد محسوس تولید ناخالص داخلی چین یا عدم کاهش جدی این نرخ با نوسان این شاخص همراستا نیست و حتی متناقض یکدیگر عمل کردهاند. بازار سهام چین روزهای سختی را سپری کرده است و چیزی از یک بحران کمنداشته ولی مقاومت کرده است و حتی جرقههایی از رشد قیمتی را هم نشان میدهد. چین سالهای قبل رویکرد اصلی خود را در فاز تجارت تغییر داد و با تلاش برای افزایش تقاضای داخلی، اقتصاد خود را به نسبت جهان مقاومتر کرد تا از تکانههای بینالمللی، بیش از قبل در امان باشد. این مطلب نشان میدهد اگر بحرانی دست ساخته هم به اقتصاد جهان تزریق شود، چین تأثیرپذیری کمتری خواهد داشت. بنابراین دست آمریکا برای هر اقدامی چندان هم باز نیست. چین و سایر کشورها آرام آرام به سمت آزادکردن اوراق قرضه آمریکایی یا فروش دلار هستند و به سمت طلا حرکت میکنند اما طلا هم گران نشده است. روسیه را میتوان بزرگترین خریدار طلا در بین بانکهای مرکزی به شمار آورد و همچنین برخی از کشورها طلای بیشتری را از انبارهای بینالمللی به کشورهای خود باز میگردانند. دارایی طلای بانک مرکزی روسیه هماکنون در بالاترین حد در تاریخ این کشور است و به نزدیکی ۲۰۰۰ تن میرسد و البته در ماههای اخیر شتاب رشد بالایی داشته است. دلار چندین بار با افزایش نرخ بهره همراه شده و حتی پشتوانههای پایه پولی این کشور هم در مسیر کاهش قرار دارد. از سوی دیگر M۱ یا همان پایه پولی این کشور مستمرا در حال رشد در چند سال اخیر است و تجمیع این موارد در کنار بهبود نسبی تراز تجارت خارجی آمریکا احتمال رشد ارزش دلار را مطرح میکند. حتی مقایسه نوسان قیمت دلار با نوسان نرخ در بازارهای کالایی نشان میدهد که دلار شاید باید بالاتر از این ارقام باشد. وقتی دلار با کاهش ارزش دستساخته روبهرو میشود به این معنی است که بخشی از پتانسیل افت قیمتها در بازارهای جهانی محدود میشود و حتی میتوان این ذهنیت را مطرح کرد که دلار انتظار رشد نرخ جدیتری دارد. اگر دلار افزایش نرخ جدی داشته باشد کالاییها پتانسیل افت نرخ دارند و بالعکس بنابراین حفظ سطوح قیمتی فعلی برای دلار منافع افراد بسیاری را تأمین میکند. شاید منافع آمریکا هم در دلار متعادل باشد.
حال فرض کنیم که بازارهای جهانی با ریزش جدی قیمتها همراه شوند و بازار سهام آمریکا نیز ریزش کند بنابراین جذابترین بستر سرمایهگذاری در کوتاه مدت وجه نقد است. از سوی دیگر بانک آمریکایی گلدمن ساکس هفته گذشته هشدار داد بهتر است سرمایهگذاران، میزان نقدینگی خود را افزایش دهند و از درصد سرمایهگذاری در بازار سهام ( آمریکا) بکاهند. وقتی همه سیگنالها از احتمال رشد قیمت دلار حکایت دارد و از مسیر M۰ هم میتوان این احتمال را مطرح کرد باید منتظر رشد قیمت دلار، کاهش قیمتهای جهانی و سرایت افت نرخ به بازار سهام آمریکا باشیم که به معنی عمیقتر شدن رکود در این وضعیت است.
تکانههای ارزی به کدام جهت تمایل دارند؟
باز هم فرض کنیم که رکود گسترش یابد و باز هم دولتها برای حمایت از اقتصادهای خود به جنگ ارزی پناه ببرند بنابراین جذابیت نوسان ارزش ارزها و دلار تقویت خواهد شد. این در حالی است که جنگ ارزی مدتهاست آغاز شده و کشورهایی همچون ترکیه، اندونزی، آفریقای جنوبی، هند، ایران و روسیه را دربرگرفته است و تمامی این کشورها با کاهش ارزش پولهای خود و تکانههای تورمی روبهرو شدهاند که در تضاد با رکود در بازارهای جهانی است و تقاضا را به شدت محدود کرده است.
در ادامه میتوان به سمت پاسخ به سوال دوم رفت. چرا طلای جهانی گران نمیشود؟ طلا در وضعیتی گران میشود که یا ارزش دلار کاهش یابد یا تکانههای تورمی جدی را شاهد باشیم. در شرایطی که پتانسیل افت قیمت دلار محدود شده و همچنین با عدم احتمالی کاهش قیمت دلار و ضعف نسبی در بازارهای کالایی و حتی پتانسیل افت نرخها هرچند محدود، فضا برای تکانههای تورمی در بسیاری از کشورها محدود میشود دیگر جذابیت طلا هم چندان برجسته نخواهد بود.
تمامی موارد فوق تنها شرح رخدادهای موجود بود و به بررسی دادههای پیشروی بازار نپرداختیم. تا اینجا نتیجهگیریها بر این شد که قیمت دلار پتانسیل رشد محدودی داشته و بازارهای کالایی میل به افت نرخ دارند و البته داده مهمی که طلای جهانی را با افزایش نرخ جدی همراه کند دیده نمیشود.
اما اگر رکود عمیقتر از این وضعیت شد و به بازار سهام آمریکا سرایت کرد و بازارهای کالایی را مجددا درنوردید چه خواهد شد؟
پس از بحران چه میشود؟
اگر بحرانی جدید آغاز شود انتظار داریم باز هم جنگ ارزها در کنار آن خودنمایی کند ولی در گام اول شاهد رشد قیمت دلار و سپس شاهد کاهش بهای این ارز خواهیم بود. همین داده به این معنی است که بازارهای کالایی در ابتدا مستعد افت نرخ و سپس با پتانسیل رشد قیمتها همراه خواهند شد. درخصوص افت نرخها نیز به جز نفت خام و فرآوردهها و شاید محصولات پتروشیمی، در سایر بازارها افت قیمتی چندان عمیق نخواهد بود و شاید به روزهای سخت سال ۲۰۰۹ و قیمتهای به شدت پایین آن باز نگردیم. موجودی پایین انبارها و عدم رشد حجم تولید معدنی یا زیرساختهای تولید آن هم پس از یک دوره بسیار دشوار موجب میشود تا یک ثبات نسبی یا دقیقتر یک سرعتگیر قیمتی در بازارهای کالایی ایجاد شود که امنیت بیشتری را در این بازارها به همراه آورد. اما جنگ ارزی با دلار آمریکا دیگر چیزی نیست که بتوان از کنار آن به سادگی عبور کرد. اقتصادهای نوظهور بهشدت تضعیف شدهاند و در نوسان ارزش ارزهای آنها میتوان نگرانیها را به وضوح مشاهده کرد. این کشورها دیگر توان بحران جدیدی را ندارند و شاید اگر بازی با ارزش دلار جدیتر شود و با فراز و فرودهای این نرخ روبهرو شویم تکانههای قیمتی و رخدادهای تجاری بزرگتری پیش روی اقتصاد این کشورها قرار گیرد. این بار جنگ ارزی دلار هیچ دورنمای مشخصی ندارد و تنها چیزی که خودنمایی خواهد کرد افزایش نگرانی در جهان از بیم و امیدهای دلاری است.
با کاهش ارزش دلار باز هم رخدادهایی شبیه به سال ۲۰۱۱ تکرار میشود و قیمتها در بازارهای جهانی باز هم برای فلزات رکوردشکنی خواهد کرد. اگر این سناریوها صحیح باشد هیچ قطعیتی در مورد دورنمای اقتصادی در جهان وجود نخواهد داشت مخصوصا در شرایطی که جایگاه اقتصادی آمریکا تضعیف شده و جنگ تجاری هم به فاصله گرفتن کشورها از آمریکا منجر خواهد شد. این مطلب به این معنی است که در نبود تقاضای فزاینده چین همچون سالهای گذشته، آمریکا هم از بازارهای جهانی با محوریت بازارهای کالایی حمایت نخواهد کرد و جنگ ارزی تنها چهرهای عجیب و مخدوش را ترسیم خواهد کرد آن هم در جهانی که ارزها با ارزش شکننده و نگرانکنندهای روبهرو هستند. از نوسان ارزش ارزها در ماههای گذشته نمیتوان صرفنظر کرد آن هم در شرایطی که کشورهایی همچون ترکیه و هند هم با آن مواجه شده بودند. عدم اعتماد به دلار آمریکا در کنار افزایش حجم خرید طلا بهصورت گسترده توسط بانکهای مرکزی یا ابراز تمایل نسبت به بازگشت طلا به کشورهای اصلی یا تلاش برای استفاده از طلا برای حفظ ارزش داراییها همگی مواردی هستند که در خلال این رخدادهای احتمالی مورد بحث قرار میگیرد.
اما اگر جنگ ارزی با دلار رخ ندهد و دلار باز هم ارزش خود را در همین سطوح حفظ کند به معنی کاهش ارزش پولهای ملی در بسیاری از کشورها خواهد بود، مخصوصا آن دسته از کشورهایی که با روند عمومی در اقتصاد جهانی و درآمدهایی همچون توریسم قرابت بیشتری دارند.این شرایط رقابتهای اقتصادی را عمیقتر جلوه میدهد و در نهایت بازنده اول آن بازارهای کالایی خواهند بود که با دلار آمریکا قیمتگذاری میشوند. حال در شرایطی که آمریکا با عدم رشد پشتوانههای نقدی پایه پولی خود فضا را برای مانور بیشتر فراهم آورده است و میتواند در آینده در بازارهای جهانی نقشآفرینی بیشتری داشته باشد شاید یک سناریوی به شدت نگرانکننده را شاهد باشیم. بهصورت دقیقتر آمریکا بعد از جنگ تجاری سعی کرد خود را از بازارهای جهانی کنار بکشد یعنی اگر اتفاق خاصی در دنیا رخ داد و رکود جدیدی ایجاد شد تاثیرگذاری کمتری بر اقتصاد آمریکا داشته باشد. همین وضعیت شاید تاکنون از ارزش بازارهای سهام آمریکا حمایت کرده باشد ولی این بازیها برای اقتصاد بزرگ آمریکا کافی نیست. تمامی موارد فوق گمانهزنیهایی از دورنمای اقتصاد و بازارهای جهانی بود ولی قطعیت در مسیر اجرایی شدن ندارد. برای شفافیت بیشتر اوضاع نیاز داریم تا دادههای بیشتری در دست داشته باشیم و در گزارشهای بعدی به این موارد خواهیم پرداخت.
ارسال نظر