«دنیای اقتصاد» سیاستهای جدید تعرفهای ترامپ را بر صنعت فولاد جهان بررسی کرد
دومینوی تعرفهای در صنعت فولاد آمریکا
در آن گزارش با استناد به آمار و ارقام تولید و مصرف فولاد در آمریکا از کاهش حجم تولید فولاد خام در آمریکا، کاهش ظرفیت تولید و حذف واحدهای قدیمیتر و البته در کنار آن از کاهش درصد استفاده از ظرفیتهای نصب شده سخن گفتیم. در کنار این موارد از افزایش روزشمار تقاضای فولاد داخلی آمریکا و رشد روزافزون واردات نیز سخن به میان آمده است. با توجه به این موارد میتوان نتیجه گرفت که با فرض رشد تقاضای داخلی و کاهش مستمر حجم تولید فولاد خام به نسبت سالهای گذشته و همچنین عدم رشد ظرفیت تولید در این کشور، آمریکا راهی جز سختگیری بر واردات و حمایت از تولید داخلی نداشته و نگرانی از تکانههای رشد قیمتی در بازارهای جهانی، همانگونه که هماکنون نیز شاهد این جرقههای قیمتی هستیم، میتواند بر امنیت صنعتی در کشور آمریکا تاثیرگذار باشد؛ رخدادی که در تیرماه سال جاری به آن اشاره کردیم و این پیشبینی هماکنون محقق شده است.
همین موارد نشاندهنده آن است که رشد تعرفه واردات به دلیل حمایت از صنعت فولاد در آمریکا غیرمنتظره نبوده و حتی نیاز به آن داشت تا توجه بیشتری بر آن صورت بگیرد. همین نکته در کنار اما و اگرهای فعلی و رخدادهای جدیدی که در بازارها و صنعت فولاد در اقصی نقاط جهان در حال وقوع است توجه به آیندهپژوهی در صنعت فولاد و بخشهای مختلف اقتصاد جهانی را برجستهتر میسازد؛ مخصوصا در شرایطی که گویی در دور تند تاریخ قرار گرفتهایم و رخدادهای متفاوت در بخشهای سیاسی، اجتماعی و مخصوصا اقتصادی با سرعت بالاتر از انتظار در حال خودنمایی هستند.
این موارد اگرچه مورد توجه و اشاره قرار گرفته است ولی به نظر میرسد که تاکید مجدد بر آن با فرض اهمیت و تاثیرگذاری آنها حداقل در فضای رسانهای را باید بهعنوان یک اصل مورد توجه قرار داد.اهمیت این نکته از آن جهت برجستهتر است که برنامهریزیهای داخلی در کشورمان برای تولید ۵۵ میلیون تن فولاد خام به بازار صادراتی حداقل ۱۵ میلیون تنی نیاز دارد و سادهترین خروجی آن میتواند تنوع در تولیدات به شمار آید تا بتوان از حداقلها در بازارهای جهانی هم بهره برد. در کنار آن نیاز به تولید با انعطاف پذیری بالا و توان تغییر فاز سریع (با فرض تفاوتهای فنی) همگام با نیازهای بازار نیز اصلی دیگر در مسیر تقویت توان بازاریابی کشورمان خواهد بود.
رشد روزافزون تقاضای آمریکا
تصمیم بر افزایش تعرفه به منظور حمایت از صنعت فولاد در آمریکا یک ضرورت برای صنعت فولاد و صنایع مصرفکننده آن بوده است تا بتوانند امنیت صنعتی در این کشور را برای دورهای طولانی حفظ کنند. تقاضای فولاد در آمریکا همه ساله افزایش یافته است. در خلال سالهای اخیر متوسط رشد تقاضای داخلی فولاد در آمریکا سالانه رقمی نزدیک به ۶۰۰ هزار تن بوده ولی با توجه به سیاستهای اقتصادی ترامپ این رقم احتمالا به رشد یک میلیون تنی در سال دست مییابد. این در حالی است که وقوع توفانهای بزرگ مخصوصا در مناطق جنوبی و نزدیک به اقیانوس افزایش یافته و احتمالا گرمشدن زمین به افزایش وقوع این قبیل مخاطرات طبیعی کمک خواهد کرد. این شرایط نیز به معنی آن است که تقاضا برای فولاد و حتی آلومینیوم در آمریکا افزایش یافته و تامین آن شاید در آینده به یکی از دشواریهای دولت آمریکا بدل شود که در نهایت حمایت از صنعت فولاد را توجیهپذیرتر جلوه خواهد داد.
حجم صادرات قراضه فولادی در آمریکا در سال ۲۰۱۶ میلادی ۱۲ میلیون و ۷۵۰ هزار تن بود که این رقم در سال ۲۰۱۷ با ۸/ ۱۷ درصد رشد به بیش از ۱۵ میلیون تن رسید. این در حالی است که حجم واردات فولاد به آمریکا در سال ۲۰۱۷ به حدود ۳۶ میلیون تن رسیده است. از سوی دیگر با توجه به رشد اقتصادی در آمریکا و افزایش حجم تولید صنعتی این کشور احتمال رشد بیشتر تولید و صادرات قراضه فولادی منطقی به نظر میرسد. بهصورت دقیقتر و با فرض عدم لحاظ تصمیم ترامپ؛ آمریکا در آیندهای نه چندان دور، رقمی نزدیک به نیمی از واردات فولاد مورد نیاز خود را بهصورت صادرات قراضه به بازارهای بینالمللی عرضه کرده است. همین شرایط در کنار پایین بودن حجم سرمایهگذاریهای اولیه برای احداث واحدهای قوس مخصوصا در خاک آمریکا آن هم با نرخهای بهره پایین این کشور، توجیهپذیر بودن تولید فولاد در خاک آمریکا را باز هم برجسته میسازد.
در صورت توجه آمریکا به سرمایهگذاری در قوس الکتریکی نه تنها نیمی از قراضه صادراتی این کشور به مصرف داخلی خواهد رسید بلکه در سایه حمایتهای تعرفهای پیشرو این احتمال وجود دارد که افزایش ظرفیت تولید فولاد خام آمریکا از واحدهای قوس در دوره زمانی کوتاهی به ثمر نشسته و حتی این کشور به یکی از واردکنندگان آهن اسفنجی هم بدل شود، زیرا در هر حال تمامی تولیدات قراضه آمریکا به مصرف داخلی نخواهد رسید و به بازارهای بینالمللی صادر خواهد شد. این مطلب را باید در شرایطی مد نظر قرار دهیم که حتی دولت ترامپ ظرفیت اجرایی اعمال تعرفه بر صادرات قراضه را نیز در دست دارد. اگرچه هماکنون چنین ادعایی شاید نگرانکننده باشد ولی رفتارهای اقتصادی ترامپ نشان داده که هر چیزی که برای آمریکا توجیه اقتصادی داشته باشد از پتانسیل اجرایی شدن برخوردار خواهد بود زیرا هدف نهایی نه حفظ بازارهای هدف برای کالایی همچون قراضه است بلکه هدف اصلی اشتغالزایی داخلی در آمریکاست.
جذابیتهای سرمایهگذاری بر قراضه فولادی در شرایطی جدیتر میشود که بسیاری از واحدهای قدیمی تولید فولاد در آمریکا بر پایه مکانیزم کوره بلند در سالهای اخیر بسته شده یا بهرهبرداری پایینی از ظرفیتهای نصب شده دارد. این مطلب در گزارش پیشین مورد اشاره قرار گرفت ولی نکته جالب توجه در این خصوص وضعیت ذخایر سنگ آهن در آمریکاست. اگرچه آمارهای رسمی برای سال ۲۰۱۷ در آمریکا بهصورت رسمی در سایت زمینشناسی این کشور درج نشده ولی برآیندها از احتمال کاهش حجم تولید سنگ آهن خبر میدهد که ادامه افت حجم تولید در سال ۲۰۱۶ است. آمارها نشان میدهد حجم استخراج سنگ آهن آمریکا در سال ۲۰۱۵ رقمی نزدیک به ۴۶ میلیون تن بوده که از این رقم نزدیک به ۲۹ میلیون تن فولاد خالص استحصال شده است. در سال ۲۰۱۶ اما حجم استخراج سنگآهن این کشور در سال ۲۰۱۶ با ۵ میلیون تن کاهش به ۴۱ میلیون تن رسیده که از این میزان ۲۶ میلیون تن آهن خالص استخراج شده است. این موارد به صراحت نشاندهنده عقبنشینی تولید بر پایه زغالسنگ و توجه به تولید در فرآیند قوس الکتریکی است.
در کنار کاهش حجم استخراج سنگآهن، ذخایر معدنی کافی برای تولید فولاد نیز محدود است. آخرین آمارها حکایت از آن دارد که ذخیره سنگآهن آمریکا رقمی نزدیک به ۳ میلیارد تن بوده که محتوای آهن آن ۷۹۰ میلیون تن است. بهعنوان مثال محتوای ذخیره آهن در معادن سنگ آهن ایران نزدیک به ۵/ ۱ میلیارد تن بوده یعنی بهصورت بالفعل ایران دو برابر آمریکا ذخیره آهن دارد. این شرایط نشان میدهد که چندان هم شرایط جذابی پیشروی صنعت فولاد با محوریت کوره بلند وجود نداشته و با توجه به حجم بالا و زمانبر بودن سرمایهگذاری در این شیوه تولید، این مسیر را نمیتوان راهحل مشکلات تولیدی در بخش فولاد آمریکا به شمار آورد. این در حالی است که افزایش استفاده از ظرفیتهای نصب شده در صنعت فولاد آمریکا خود به معنی افزایش تقاضای زغالسنگ و سنگ آهن بوده که برای این بخشهای معدنی یک موفقیت مهم محسوب شده و میتواند به مزیتهای جدیدی در حوزه مقیاس تولید و افزایش قیمت و رشد تقاضای موثر منجر شود. این موضوع نیز با وعدههای انتخاباتی ترامپ مبنی بر حمایت از صنایع فولاد و زغالسنگ این کشور همخوانی دارد.
تغییرات اقتصاد سیاسی با کارت فولاد
با توجه به این شرایط از هماکنون باید منتظر چند تغییر در بازار و صنعت فولاد آمریکا باشیم. در ابتدا حجم تولید در واحدهای موجود در کورههای قوس و یا کورهبلند افزایش یافته، جرقههای رشد قیمتی بیشتری مشاهده شده و درصد استفاده از ظرفیتهای نصب شده افزایش مییابد. پس از این فاز حجم سرمایهگذاریها بر واحدهای قوس تقویت شده و شاهد سرعت در اجرای پروژههای موجود خواهیم بود و همچنین افزایش ظرفیت تولید در واحدهای موجود سرعت خواهد گرفت. این فاز به معنی افزایش تقاضای قراضه است و هیچ دلیلی وجود نخواهد داشت که آمریکا بر صادرات قراضه تعرفه وضع نکند. این در حالی است که حجم تقاضای داخلی فولاد در آمریکا و رشد آن بیش از حجم تولید قراضه این کشور است و این نکته به معنی آن خواهد بود که تا چندی دیگر آمریکا ممکن است به یک واردکننده آهناسفنجی بدل شود. همین نکته ساده میتواند زمینههای تجاری جدیدی را در جهان ایجاد کند که ممکن است به ارتباطات تجاری کمسابقهای نیز منتهی شود. به جرات میتوان گفت که تنها ایران است که در جهان پتانسیل تولید گسترده و صادرات آهن اسفنجی را در اختیار دارد، مخصوصا در شرایطی که هند به تولیدات داخلی خود بیش از صادرات نیازمند بوده و فرآیند تولید در کشورهای عربی نیز آنقدر بزرگ و گسترده نیست که بتواند زمینههای همکاری طولانیمدت را به همراه داشته باشد. شاید این ادعا بیش از همهچیز با نقد مخاطب روبهرو شود ولی در آیندهپژوهی صنعت فولاد در جهان بهتر است که هیچ احتمالی را نادیده نگیریم زیرا چهرههای بازار آنگونه که امروز مورد ترسیم قرار میگیرد، قطعا تغییراتی جدی را تجربه خواهند کرد.
نکته دیگری که در خلال این تصمیم قابل ارزیابی است، توجه بیش از گذشته آمریکا بر آمار اشتغال است. تصمیمسازان آمریکایی ایجاد شغل را گویی هدف اصلی خود قرار دادهاند که در کنار مبانی نظری مربوط به پستکاپیتالیسم که در گزارشهای پیشین هم بارها به آن اشاره کرده بودیم، قابل ارزیابی است. در زمانی که هدف اصلی در اقتصاد آمریکا ایجاد شغل باشد دیگر سایر گزینهها تنها بهعنوان عواقب و تبعات یک تصمیم مورد توجه قرار میگیرد، بنابراین سپری کردن آنها چندان هم دشوار نبوده و در زمره هزینههای اجرای یک تصمیم جای میگیرند. با توجه به این شرایط میتوان گفت که برخی از اندیشههای پیشین را باید در بوته نقد قرار داد و سپس گداخت و خروجی آن را با نگاهی جدید در چارچوب تغییرات عمیق فعلی بازبینی کرد. واقعیت آن است که از آینده بازارها با محوریت تغییرات عجیب در اقتصاد و طرز فکر سیاستگذاران آمریکایی اطلاع زیادی وجود ندارد ولی میتوان به همین نکته بسنده کرد که اشتغال برای آمریکاییها اصل اول است.
تغییرات فولادی؛ تهدیدات جهانی
تغییر در نرخ تعرفه واردات فولاد به آمریکا اگرچه رخداد مهمی برای این صنعت است ولی در ابعاد تجارت جهانی نمیتوان وزن این تصمیم را آنقدر برجسته ارزیابی کرد که به این حجم از واکنشها منجر شود. اعتراض یکپارچه اتحادیه اروپا به این تصمیم در کنار بهتزدگی مقامات کانادا و مکزیک را میتوان بخشی از تاثیرات آن بهشمار آورد اگرچه تازه از هماکنون زمان اقدامات متقابل فرارسیده است.نمیتوان به صراحت درخصوص اقدامات متقابل سایر کشورها در برابر آمریکا سخن گفت زیرا رفتار آنها در نهایت با عملگرایی همراه است؛ یعنی بر پایه رخدادهای پیشرو تصمیمگیری کرده و ممکن است گمانهزنیها و اظهارنظرهای فعلی چندان هم با اجراییشدن همخوانی نداشته باشد. البته حجم انتقادات از سوی کشورهای مختلف بیش از صنعت فولاد بر پایه تغییر کلی ذهنیت از نظام بازار آزاد به بازارهای منطقهای و بازارهای داخلی معطوف شده، آنهم در شرایطی که هدف اصلی در ساختار اقتصادی آمریکا توجه به اشتغال است و این به معنی تغییراتی بزرگتر در آینده اقتصادی جهان (شاید) بهشمار میرود. بهصورت دقیقتر ذات رقابت و توجه به مزیتهای نسبی در اقتصاد جهان مدتهاست که نهادینه و نظام اقتصاد آزاد، گویی بهعنوان مقدسات متفکرین اقتصادی مطرح شده ولی تمامی این موارد هماکنون با تهدیدی جدی همراه شده است.
خروج آمریکا از پیمان اقتصادی آسیا -پاسیفیک یا خروج از معاهده آب و هوایی پاریس هر دو سیگنالهایی از تغییر فاز آمریکا بوده ولی اینبار ارزشهای اقتصاد بازار آزاد با تهدید روبهرو شده است آنهم در وضعیتی که بقای بسیاری از کشورهای قدرتمند جهان بر پایه این نظام اقتصادی بنا شده و موفقیتهای بزرگی را مدیون این شرایط کلی هستند. حال در وضعیتی که آمریکا به سادگی بر واردات فولاد از کشورهایی همچون اتحادیه اروپا، مکزیک و کانادا تعرفه وضع میکند، دیگر نمیتوان به مکانیزم اقتصاد بازار آزاد در ابعاد جهانی تمرکز کرد.بیشترین واردات فولاد آمریکا از کشور کاناداست، آن هم کشوری که عضو پیمان اقتصادی نفتا بوده است. هماکنون آمریکا، کانادا و مکزیک عضو پیمان اقتصادی نفتا هستند و تهدید فولادی کانادا به معنی شکستهشدن زیرپوستی این معاهده است؛ یعنی روزهای آینده کالاهای دیگری هم ممکن است به زمره افزایش تعرفه واردات به آمریکا بپیوندد و این یعنی فروپاشی لایه به لایه پیمان نفتا. سرنوشتی که پیمان اقتصادی آسیا - پاسیفیک به آن دچار شد، اگرچه این پیمان در دوران نوزادی خود به تیغ سلاخی ترامپ گرفتار شد.
تهدید پیمان نفتا در بازارهای کالایی نیز به معنی تضعیف ساختار بازار واحد اتحادیه اروپاست، مخصوصا در زمانی که واقعه برگزیت به وقوع پیوسته و هماکنون شاهد بخشهای پایانی مذاکرات جدایی هستیم. این موارد در نهایت به معنی آن است که شاکله بازارهای کالایی بهصورت فعلی آن در حال تغییراتی جدی و بعضا عظیم خواهد بود و این موارد به معنی توجه بیشتر به مزیتهای نسبی، تقویت قدرت رقابت، رصد بازارهای منطقهای و حتی بازارهای مغفول در اقصی نقاط جهان بوده و هست. از سوی دیگر باید چهره آینده جهان در حوزه بازارهای کالایی را بسیار مبهم ارزیابی کرد، آنهم در شرایطی که فاصله چندانی تا رقابتهای تجاری جدید باقی نمانده و مشخص نیست این رقابتها از کجا آغاز شده، به کجا سرایت کرده و در نهایت از چه میزان توانمندی و فراگیری برخوردار خواهد بود. به نظر میرسد بازارهای جهانی از این پس به یک فاز آیندهپژوهی توام با استراتژی بازار همراه شوند زیرا استراتژی با برنامهریزی متفاوت بوده و مهمترین تفاوت آن را باید در انعطافپذیری استراتژیها در دوران معاصر جستوجو کرد.
ارسال نظر