سوءتفاهمات بزرگ در بازار رمزارزها
بیتکوین جانشین پول میشود؟
اکثر افرادی که به معامله در بازار ارزهای دیجیتال مشغول هستند، احتمالا تحلیل عمیق و دقیقی از ارزش بنیادی رمزارز؛ چه بهعنوان ارز و چه بهعنوان فناوری، انجام ندادهاند. آنها صرفا قصد خرید دارند زیرا که دهان به دهان از بقیه راجعبه داستان مردی شنیدهاند که در سال۲۰۱۳ اتفاقی بیتکوین خریده است و امروزه فردی لامبورگینیسوار است، اما بررسی داستانهای مرتبط با بیتکوین زمانی بیشترین اهمیت را پیدا میکند که افراد از خود میپرسند «چرا دوباره دارم این چیز را میخرم؟»، انگیزه به داستانی قانعکننده برای پشتیبانی نیازمند است، اینکه چرا گفته میشود رمزارزها گزینه مناسبی برای سرمایهگذاری هستند. بررسی این داستانها و استدلالهایی که بر مبنای آن ساختهشدهاند ارزش خود را دارد؛ حتی اگر این داستان به تنهایی افراد را برای خرید و سرمایهگذاری متقاعد نمیکرد.
به همین جهت نگاهی سختگیرانه به برخی از داستانهای اقتصادی که در دنیای ارزهای دیجیتال در جریان هستند، امری ضروری بهنظر میرسد. مشخصکردن دقیق کدام روایت و داستان خاص سخت است، با توجه به اینکه در مورد کریپتو (با ساختاری غیرمتمرکز) هیچ مرجعی وجود ندارد که به شما بگوید در مورد بیتکوین یا متاورس و غیره چه فکری کنید، با اینوجود در داستانهایی که مردم درباره کریپتو در توییتر و دورهمیهای خود میگویند، اشتباهات اقتصادی مهمی وجود دارد؛ خطاهایی که پیامدهای جدی برای نحوه تفکر ما در مورد ارزش بیتکوین و سایر داراییهای بلاکچین دارد.
پول نقد نوعی پسانداز طولانیمدت است؟
مروجین رمزارز معمولا بیتکوین را بهعنوان جایگزینی برای پولهای فیات مانند دلار آمریکا معرفی میکنند. آنها دلایل زیادی را ارائه میکنند که چرا ارزهای فیات همیشه شکست میخورند و بسیاری نیز دوست دارند پیش از موعد مرگ دلار را اعلام کنند. این ایده هسته استدلالی را تشکیل داده است که اگر روزی جهان بخواهد بهجای استفاده از پول و ارز فیات در معلاملات خود از بیتکوین استفاده کند در این صورت افرادی که مقدار زیادی بیتکوین را در اوایل احتکار کردهاند، در نهایت بسیار ثروتمند خواهند شد. دیوید آندولفتو توضیح خوبی در مورد دلیل اینکه چرا بیتکوین هرگز به یک ارز تبدیل نمیشود، دارد. میتوان بهطور خلاصه چنین اشاره کرد که رمزارزها در عرضه نسبتا ثابت هستند (یا تصور میشود که هستند) و تقاضا میتواند بهشدت در نوسان باشد. صرفنظر از اینکه آیا بیتکوین جایگزین دلار میشود یا نه، طرفداران بیتکوین اغلب استدلالی که برای چرایی جایگزینی دلار میآورند این است که دلار تورمزا است.
«تورم» را میتوان در تعریفی ساده چنین توضیح داد که ارزش پول در طول زمان کاهش مییابد. فدرالرزرو همواره نرخ تورم ۲درصدی را هدف قرار داده است و معمولا تورم تقریبا نزدیک به این اعداد باقی میماند (هر چند که امسال متفاوت از سالهای پیشین است)، بههمیندلیل است که ارزش یک دلار همواره نسبت به ارزش همتای خود در گذشته کمتر است؛ یک دلار در ۱۹۱۳ تقریبا به اندازه ۳۰ دلار در ۲۰۲۲ ارزش داشته است. برای بسیاری از بیتکوینداران، چنین چیزی نماد بیعدالتی است. چرا باید بوروکراتهای غیرپاسخگو و غیرمنتخب در واشنگتن، ارزش پول نقدی که به سختی بهدست آوردهاند را کاهش دهند؟ بهنظر این افراد، بیتکوین نشاندهنده استقلال فردی است، زیرا فدرالرزرو نمیتواند تصمیم بگیرد که پول شما چقدر ارزش داشته باشد و بهنظر میرسد این ایده که بیتکوین در طول زمان بهجای کاهش ارزش آن افزایش مییابد، برای صرفهجویی و شرافت شخصی ارزش قائل است، زیرا این نوید را میدهد افرادی که سخت کار میکنند و پول پسانداز میکنند، میتوانند ثمره زحمات خود را حفظ کنند، اما این ایده مبتنی بر کژفهمی اساسی است: این ایده که ارزش پول نقد باید در طول زمان افزایش یابد، در واقع پول نقد هرگز بهمعنای پسانداز در بلندمدت نبوده است. دنیایی را در نظر بگیرید که در آن ارزش پول نقد بهمرور زمان افزایش مییابد؛ جایی که صرفا به این دلیل که مقداری پول زیر تشک ریختهاید، میتوانید هر سال بیشتر و بیشتر از تولید جامعه ارزش ذخیره کنید. این معامله خوبی بهنظر میرسد، درست است؟ در واقع، معامله بسیار خوبی است؛ در این دنیای تورمزدا، شما ثروت را بیهوده بهدست میآورید، بهنحویکه جامعه بهطور مداوم ثمره زحمات خود را به شما منتقل میکند حتی وقتی در ازای آن هیچکاری انجام ندادهاید. اگر پول نقد در طول زمان بازده مثبتی داشته باشد، این بازده نشاندهنده پاداشی برای کار سخت انجامشده نیست، بلکه «رانت» نامیده میشود. اگر بیتکوین واقعا تبدیل به واحد پول کشورها شود و ارزش آن سال بهسال افزایش یابد، این افزایش ارزش نشاندهنده انتقال منابع واقعی به افرادی است که روی پول نقد نشستهاند و هیچکاری با آن انجام نمیدهند. البته میتواند این پرسش در ذهن بهوجود بیاید که این منابع واقعی از کجا میآیند؟ ارزشافزودهای که منجر به تولید منابع جدید شده است میتواند حاصل دسترنج کارگران و کارمندان شرکتهای مختلف باشد، بنابراین دنیایی که مروجین بیتکوین تصور میکنند، دنیایی است که کارگران به احتکارکنندگان پول، یارانه نقدی پرداخت میکنند. چنین چیزی نهتنها منصفانه نیست، بلکه از نظر اقتصادی نیز کارآمد نمیتواند باشد.
اقتصاددانان در مورد اینکه آیا نرخ بهینه تورم صفر است یا یک عدد مثبت کوچک بحث میکنند، اما تعداد بسیار کمی را خواهید یافت که استدلال کنند که نرخ بهینه تورم منفی است، بنابراین اگر پول نقد نباید در طول زمان شما را ثروتمندتر کند، چه باید کرد؟
پاسخ ساده است: سرمایهگذاری در داراییهای مولد. وقتی افراد پسانداز خود را در یک شرکت سرمایهگذاری میکنند، (یا حداقل از نظر تئوری اینطور بهنظر میرسد) به آن شرکت کمک مالی شده تا کاری سازنده انجام دهد. با تخصیص سرمایه بر روی پروژههای مولد، افراد یک رانتدار بیفایده نیستند، بلکه یک سرمایهدارند و در قبال ریسک خود، پاداش دریافت میکنند. این اصل یکی از اساسیترین اصول اقتصاد مالی است: معاوضه ریسک و بازده.
به همین دلیل است که یک ارز بدونتورم واقعا منطقی نیست.
چیزی که در کوتاهمدت ارزش را بهخوبی حفظ میکند (یعنی نوسانات پایینی دارد) در بلندمدت بهخوبی نمیتواند ارزشسازی کند (یعنی بازده بالایی کسب نخواهد کرد). ارزهای خوب آنهایی هستند که ارزش آنها در کوتاهمدت قابل پیشبینی و در بلندمدت قابلاتکا باشد. (به همین دلیل است که بیتکوین، حداقل در شکل فعلی آن، بهعنوان ارز استفاده نخواهد شد). بهعبارت دیگر، پول نقد نباید و نمیتواند که گزینه اصلی برای پسانداز باشد. وسیله پسانداز میتواند از میان داراییهای مولد بلندمدت مانند سهام، اوراق قرضه، املاک و مستغلات باشد.
البته امروزه مشکل بزرگی در سرمایهگذاری به شکلی که گفته شد وجود دارد. افراد فقیر به چند دلیل بهراحتی قادر به نگهداری از داراییهای مولد نیستند. اول، برخی از داراییها مانند خانه به دلیل گرانی زیاد درمیان گزینههای موجود افراد قرار نمیگیرند. دوم، افراد دسترسی به اطلاعات کمی دارند و همچنین با توجه به وضعیت پرتنش بازارهای مالی برای سرمایهگذاری در این بازار نیز مشکل دارند و در نهایت اینکه با توجه به مشکلات موجود در میزان درآمد واقعی افراد و هزینههای بالای زندگی روزمره، افراد فقیر آنقدر ثروت اندکی دارند که صرف داشتن یک حساب پسانداز کوچک تمامی سرمایه آنها را دربر میگیرد، بنابراین افراد راهی جز این ندارند که پسانداز خود را بهصورت نقد نگهداری کنند.
البته چنین معضلی بسیار عمیقتر از آن است که راهحل آن را در سوقدادن جامعه به سمت ایده یک ارز تورمزدا که پول نقد در طول زمان بازده واقعی مثبتی کسب کند، باشد. هر چند که سرمایهگذاری به این شکل به افراد با توانایی مالی کم این امکان را میدهد که از داراییهای کوچک خود سود ناچیزی کسب کنند اما بیشتر عواید در چنین ساختاری نصیب افرادی میشود که میتوانند مقدار زیادی پول نقد نگهداری کنند.