قطبنمای «اصول» و باد «پوپولیسم»
تفاوت سیاستهای پولی و تبانی بنگاههای پولی
تحولات دو دهه اخیر در اقتصاد جهانی نشان میدهد، کنترل تورم و رسیدن به نرخ تورم تکرقمی و حفظ آن هدف دور از دسترس نیست. اگر در دهه ۱۹۷۰ میلادی تورم و به ویژه تورم توام با رکود کابوس اقتصاد جهانی و اقتصاددانان تلقی میشد، اکنون دیگر مدتها است که چنین نیست. اگر در آن سالها تورم دورقمی دامنگیر اکثریت کشورهای دنیا حتی در برخی از پیشرفتهترین اقتصادهای دنیا بود، امروزه وضعیت درست برعکس شده و اکثریت کشورها از جمله بسیاری از کشورهای جهان سوم دیگر چنین مشکلی ندارند. اکثر جوامع دنیا با تکیه بر دستاوردهای علم اقتصاد به راههای کنترل تورم پیبردهاند و دیگر این پدیده را امری محتوم تلقی نمیکنند.
تحولات دو دهه اخیر در اقتصاد جهانی نشان میدهد، کنترل تورم و رسیدن به نرخ تورم تکرقمی و حفظ آن هدف دور از دسترس نیست. اگر در دهه ۱۹۷۰ میلادی تورم و به ویژه تورم توام با رکود کابوس اقتصاد جهانی و اقتصاددانان تلقی میشد، اکنون دیگر مدتها است که چنین نیست. اگر در آن سالها تورم دورقمی دامنگیر اکثریت کشورهای دنیا حتی در برخی از پیشرفتهترین اقتصادهای دنیا بود، امروزه وضعیت درست برعکس شده و اکثریت کشورها از جمله بسیاری از کشورهای جهان سوم دیگر چنین مشکلی ندارند. اکثر جوامع دنیا با تکیه بر دستاوردهای علم اقتصاد به راههای کنترل تورم پیبردهاند و دیگر این پدیده را امری محتوم تلقی نمیکنند. اکنون تقریبا همه پذیرفتهاند که تورم پدیدهای عمدتا «پولی» است و راههای مقابله با آن از سیاستهای پولی و مالی درست میگذرد. اما گویا در ایران هنوز اجماع لازم در این خصوص در میان سیاستمداران و اقتصاددانان حاصل نشده است. جالب است بدانیم که در سالهای نهچندان دور در کشور خود ما تورم تکرقمی نسبتا با ثبات توام با رشد اقتصادی بالا و حتی ۲رقمی تجربه شده است. در دهه ۱۳۴۰ خورشیدی تورم در اقتصاد ایران به طور متوسط کمتر از پنج درصد و رشد اقتصادی بیش از ۱۰ درصد بود، اما با افزایش شدید درآمدهای نفتی در اوایل دهه ۱۳۵۰ و تزریق بیرویه آن در اقتصاد ملی این وضعیت وارونه شد؛ یعنی تورم ۲ رقمی و رشد اقتصادی تکرقمی شد. بهرغم این تجربه گرانبها، بودند سیاستمداران و «اقتصاددانانی» که در اواسط دهه ۱۳۸۰ تلاش کردند با تثبیت دستوری قیمتها و تزریق بیرویه درآمدهای فزاینده نفتی به صورت واردات گسترده، تورم را کنترل کنند.
آنها سرنوشتی را برای اقتصاد ایران رقم زدند که نتیجه آن برای اقتصاددانان بابصیرت روشن بود و شباهت غریبی با تجربه دهه ۱۳۵۰ داشت. اقتصاد نسبتا باثبات توام با نرخ رشد بالای اقتصادی در اوایل سالهای دهه ۱۳۸۰، در هیاهوی پوپولیستی نیمه این دهه قربانی وعدههای عجولانه و توهمات جاهطلبانه شد. معلوم نیست تا کی باید آزمودهها را آزمود و با بیاعتنایی کامل به دستاوردهای علم اقتصاد، شعارهای عوامپسند و مصلحتهای سیاسی کوتاهمدت را بر رویکرد کارشناسانه، ترجیح داد. درست است که مردم با انتخاب سیاسی هوشیارانه خود در سال گذشته تداوم سیاستهای عوامگرایانه را متوقف کردند، اما خطر همچنان باقی است. بیم آن میرود دولت جدید که هزینه آن سیاستهای به غایت نادرست را به دوش میکشد، نتواند بندناف پوپولیسم اقتصادی را یکبار برای همیشه قطع کند و مانع ظهور آن سیاستها به اشکال ظاهرالصلاح دیگر در آینده شود. متاسفانه هستند هنوز سیاستزدگان با حسن نیتی که تفاوت سیاستگذاری پولی و تبانی بنگاههای پولی را ظاهرا تشخیص نمیدهند و تثبیت دستوری نرخ بهره سپردهها را موجب آرامش در بازار تلقی میکنند! اینگونه مصلحتاندیشیهای کوتاهمدت غیرکارشناسانه که تنها به مذاق برخی دولتمردان مستقر، رانتجویان حرفهای و عوام ناآگاه خوش میآید، نشان میدهد که خطر درغلتیدن به سیاستهای نادرست پیشین و آزمودن دوباره آزمودهها چقدر نزدیک است.
اگر قطبنمای اصول علمی را کنار بگذاریم، به ناگزیر گردش باد پوپولیسم کشتی مارا هدایت خواهد کرد. همانطور که پیش از این اشاره شد تجربه اکثر کشورهای جهان در سالهای اخیر نشان داده رسیدن به تورم تکرقمی با تکیه بر سیاستهای درست پولی و مالی در مدت زمانی نهچندان طولانی امکانپذیر است. در کشور ما کاهش مداوم نرخ تورم نقطه به نقطه در ماههای اخیر که در سایه مهار سیاستهای پولی و مالی نادرست گذشته ممکن شده، به روشنی مسیر درست آینده را ترسیم کرده است. پایداری در این سیاستها و رعایت خدشهناپذیر انضباط پولی و مالی یقینا ما را به سرمنزل مقصود، یعنی تورم تکرقمی در سالهای آتی خواهد رساند، به شرط اینکه تسلیم وسوسههای مصلحتاندیشی کوتاهمدت و عوامپسندانه نشویم.
ارسال نظر