نهادها و کامیابی  بشر

نویسنده‌‌‌ این متن ادعای آشنایی با آنچه نهادگرایی قدیم و جدید نامیده می‌شود را ندارد. از این‌رو درباره‌‌ ارتباط ادبیات توسعه‌‌‌یافته توسط برندگان نوبل ۲۰۲۴ و نهادگرایی، ادعایی مطرح نمی‌‌‌کند. با این حال این متن در سطح آشنایی با کتاب و مقالات این افراد سعی می‌کند جایگاه مباحث مطرح‌‌‌شده توسط این افراد را مورد بررسی قرار دهد. نهادها معمولا به قواعد رسمی و غیررسمی حاکم بر یک جامعه اطلاق می‌شود. از آنجا که این تعریف می‌‌‌تواند گنگ و کلی باشد، مطالعاتی که متمرکز بر اهمیت نقش نهادها در توسعه هستند، معمولا بر یک یا چند نهاد خاص تمرکز می‌کنند. به‌عنوان مثال، برندگان نوبل اقتصاد ۲۰۲۴ در اغلب مطالعات خود بر اهمیت نقش نهاد حقوق مالکیت تاکید دارند.

 مطالعات دیگری نیز در این ادبیات نقش نهاد حقوق قرارداد را پررنگ کرده‌‌‌اند. از این‌رو برای فرار از تعریف گنگ و کلی نهاد، این متن (همچون برندگان نوبل اقتصاد ۲۰۲۴) نهاد را برابر با کیفیت استیفای حقوق مالکیت در نظر می‌گیرد. یکی از سوالات ادبیات اقتصاد رشد و توسعه، چرایی تفاوت سطح درآمد سرانه کشورهاست. اگر کشورهای دنیا را بر حسب درآمد سرانه مرتب کنیم، متوسط درآمد سرانه پنجک بالا (۲۰‌درصد کشورها با بیشترین درآمد سرانه) حدود ۳۰برابر متوسط درآمد پنجک پایین است. این امر خود را در تفاوت سطح فقر و بهره‌‌‌مندی مردم دنیا از رفاه و آسایش نشان می‌دهد. کشورهای با درآمد سرانه‌‌ پایین با چالش فقر و مشکلات ناشی از آن درگیر هستند، در حالی که اگر آنها نیز مانند کشورهای درآمد بالا رشد بلندمدت پایدار می‌‌‌داشتند، معضل فقر مطلق در دنیای ما بلاموضوع بود. چرا برخی از کشورها با رشد پایدار بلندمدت توانستند بسیاری از چالش‌‌‌های زندگی را برای مردم خود بلاموضوع کنند؟

سوال از چرایی تفاوت سطح درآمد سرانه کشورها همچنان سوال باز است و نمی‌‌‌توان ادعا کرد که جواب مورد اجماعی به آن داده شده است. در مطالعات نظری عوامل گوناگونی برای توضیح این امر بیان شده‌‌‌اند، با این حال ادبیات تجربی نتوانسته است شواهد قانع‌‌‌کننده‌‌‌ای برای این امور ارائه کند و این سوال همچنان باز است. نبود شواهد قانع‌‌‌کننده در این موضوع مربوط به ذات موضوع است. تفاوت درآمد سرانه‌‌ کشورها موضوعی است که کمتر از ۲۰۰مشاهده دارد و این مشاهدات در طی زمان نوسان زیادی ندارند، از این‌رو حتی مشاهدات ما به تعداد کشور-زمان نیز نیست (کشورهایی مانند ببرهای شرق آسیا که در زمانی کوتاه از وضعیت در حال توسعه توانستند به وضعیت توسعه‌‌‌یافته برسند، کم‌‌‌تعداد و حتی شاید استثنا باشند). طبعا موضوعی که شواهد تجربی آن محدود به ۲۰۰مشاهده با تغییرات کم است و طبیعت آن اجازه‌‌ اجرای آزمایش فرضیه‌‌‌ها را نمی‌‌‌دهد، نمی‌‌‌تواند شواهدی تولید کند که پاسخ‌‌‌ اجماعی به سوالات نظری آن حیطه ارائه کند.

در ادبیات توسعه، عوامل مختلفی به عنوان عامل موثر بر تفاوت درآمد سرانه بلندمدت ارائه شدند که الزاما در تضاد با یکدیگر نیستند و می‌‌‌توانند مکمل یکدیگر باشند یا در کنار هم موجب تفاوت درآمد سرانه شده‌‌‌ باشند. دین، جغرافیا، شانس و نهادها از جمله‌‌ این عوامل هستند. یکی از چالش‌‌‌های هرکدام از این عوامل علیت متقابل است. به‌عنوان مثال، ممکن است کسی ادعا کند کشورهایی که حقوق مالکیت بهتری دارند، سطح بالاتری از توسعه‌‌‌یافتگی دارند، از این‌رو حقوق مالکیت بهتر به سطح بالاتر درآمد سرانه منجر می‌شود. یک داستان بدیل برای این واقعیت (همبستگی درآمد سرانه و حقوق مالکیت) این است که یک کشور به لطف شانس یا جغرافیا با افزایش درآمد سرانه مواجه شد و با استفاده از آن درآمد بالا نظام قضایی خود را سامان داد و حقوق مالکیت خود را ارتقا داد، در نتیجه حقوق مالکیت مولد رشد نیست، بلکه نتیجه‌‌ رشد است.

برندگان نوبل ۲۰۲۴ از جمله معدود افرادی هستند که توانستند شواهدی (شاید) متقن ارائه کنند که حقوق مالکیت درآمد سرانه را ارتقا می‌دهد. در ادبیات اقتصادسنجی برای غلبه بر مشکل علیت متقابل باید از متغیر ابزاری استفاده کرد، به این معنی که متغیری را یافت که فقط علیت یک‌‌‌طرفه از متغیر اول به متغیر دوم را نشان دهد. در چارچوب این سوال، متغیر ابزاری خوب متغیری است که فقط از طریق حقوق مالکیت بر درآمد سرانه موثر باشد. پیدا کردن چنین متغیری کمک می‌کند که ما اثر درآمد سرانه بر حقوق مالکیت را کنار بگذاریم و فقط اثر حقوق مالکیت بر درآمد سرانه را بسنجیم. برندگان نوبل ۲۰۲۴ مدعی هستند که متغیر ابزاری خوبی برای این امر یافته‌‌‌اند. جدا از اینکه این ادعا چقدر متقن است و متغیر ابزاری آنها چه کیفیتی دارد، این کار فتح بابی برای کارهای تجربی بر اثر نهادها بر درآمد سرانه بود و ادبیات وسیعی بعد از مقاله‌‌ آنها در سال ۲۰۰۱ شکل گرفت. از این‌رو شاید بتوان ادعا کرد که مشارکت آنها در ادبیات رشد و توسعه بیش از اینکه مشارکتی نظری باشد (ارائه مدلی برای حل واقعیت‌‌‌های مشاهده‌‌‌شده)، مشارکتی تجربی بود و آنها کمک کردند که عیار نظریه‌‌‌های موجود در مورد تفاوت درآمد سرانه کشورها بهتر مورد بررسی قرار بگیرد.