آینده سیاست‏‌های ایران در خاورمیانه پسا اسد

سوریه در دهه ۱۹۸۰ با قطع مسیر صادرات نفت عراق از طریق دریای مدیترانه و تامین سلاح و مهمات برای ایران، به یاری نظام انقلابی جمهوری اسلامی شتافت. با آنکه حکومت بعثی و سکولار سوریه، دشمن گروه‌های اسلام‌گرا بود، اما این مساله مانع اتحاد آن با ایران اسلام‌گرای شیعی نبود. علوی بودن حاکمان بعث سوریه هم در اتحاد با ایران شیعی بدون تاثیر نبود. از همان دهه ۱۹۸۰ دو کشور در لبنان به چارچوبی برای همکاری علیه اسرائیل دست یافته بودند.

سوریه، مسیر اصلی انتقال کمک ایران به حزب‌الله لبنان بود. پیروزی حزب‌الله در اخراج نیروهای اسرائیلی از جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰ و سپس متوقف کردن ارتش اسرائیل در جنگ ۳۳روزه سال ۲۰۰۶ بدون کمک‌های سوریه غیرقابل تصور بود. وقتی حکومت اسد در دهه ۲۰۱۰ و پس از آن درگیر جنگ داخلی شد، ایران به یاری او شتافت و توانست اسد را دست‌کم بیشتر از ۱۴سال از سرنگونی نجات دهد. بدون کمک‌های اقتصادی و نظامی ایران و به‌خصوص  اعزام نیروهای مدافع حرم و البته از سال ۲۰۱۵ بدون پشتیبانی روسیه، باقی‌ماندن اسد بر سریر قدرت غیرممکن بود. با این حال اکنون حکومت اسد و حزب بعث در سوریه سقوط کرده است و علویان هم جایگاه سیاسی و امنیتی خود را در این کشور از دست داده‌اند. ایران نه‌تنها یک متحد مهم را از دست داده، بلکه شاهد روی کار آمدن جریان‌های سیاسی و نظامی است که به‌شدت ضد جمهوری اسلامی هستند. آنها چه در نسخه ملی‌گرا (از جنس ارتش آزاد سوریه) و چه در نسخه اسلام‌گرا (از تحریرالشام و گروه‌های جهادی خارج هم‌پیوند با آن تا گروه‌های اخوانی مانند فیلق‌الشام) به‌شدت با جمهوری اسلامی ایران دشمن هستند. سوریه اکنون پناهگاه بخشی از جریان‌های مسلح اهل سنت ایران هم شده است که نزدیکی اعتقادی یا عملیاتی با گروه‌های تروریستی مانند داعش و القاعده داشته‌اند.

از اینها گذشته، سامانه امنیتی ایران در جناح غربی خود یعنی خاورمیانه عربی، دچار فروریزش شده است.

در تمام ۴۶سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سوریه کشوری دوست و متحد برای ایران بود، اما اکنون دیگر چنین نیست. سوریه از این پس کشوری است که به کشورهای عربی سنی و ترکیه نزدیک خواهد بود. گرچه روشن است که حاکمان جدید سوریه، به جناح قطر و بلوک اخوان‌المسلمین (مانند دولت وفاق در لیبی) نزدیک‌تر هستند تا به کشورهایی مانند امارات‌متحده عربی و عربستان‌سعودی. با اینکه تفکرات سیاسی این جریانات مایه نگرانی این پادشاهی‌های عربی است، ولی روشن است که آنها یک حکومت اهل سنت در سوریه را بر حکومتی که متحد ایران باشد ترجیح می‌دهند. چنان‌که آمریکا و اسرائیل هم پس از ۱۴سال ترس از سرنگونی اسد، عاقبت دریافتند که برای منافع آنها، نبودن او بهتر از بودنش است.

با از دست رفتن سوریه برای ایران چند موقعیت و ظرفیت ژئوپلیتیک از دست رفته است. در وهله نخست مسیر کمک‌‌‌رسانی ایران برای حزب‌الله؛ حزب‌‌‌الله که از پی یک‌سال جنگ بدون توقف با اسرائیل، شاهد آسیب دیدن توان انسانی و تجهیزاتی خود است، حالا راه دشوارتری برای بازسازی توان انسانی و نظامی‌‌‌اش در پیش خواهد داشت. ثانیا، حضور نظامی و اطلاعاتی ایران در سوریه که به آن مزیتی در تقابل با اسرائیل و حتی آمریکا می‌داد هم از دست رفته است. ایران دیگر امکان دستیابی به مدیترانه را هم ندارد و در رقابت با ترکیه دست خالی‌تری دارد. بخشی از محور مقاومت هم که به سوریه به عنوان سکویی برای مسلح کردن کرانه غربی می‌نگریست، حالا ظرفیت مهمی را ازدست‌رفته می‌بیند. محور مقاومت قصد داشت از طریق مسیر سوریه-اردن، کرانه باختری را علیه اشغالگری اسرائیل مسلح کند، اما حالا این ظرفیت که به‌شدت مایه نگرانی اسرائیل بود از دست رفته است. به علاوه جبهه جولان هم که ممکن بود زمانی در کنار جنوب لبنان فشار را بر اسرائیل تشدید کند امروز دیگر وجود ندارد. ثالثا، ایران ممکن است از جبهه عراق احساس نگرانی کند.

هرچند هنوز بسیار زود است که بتوانیم بگوییم تحولات رخ‌داده در سوریه تهدیدی برای عراق است. عراق، اقلیتی از اهل سنت دارد که بخشی از آنها زمانی فتنه داعش را به راه انداختند. اینکه جریانات جهادی در سوریه بخواهند به سوی عراق سرازیر شوند یک احتمال است، اما به هر حال تهدیدی است که ممکن است عراق و در نتیجه ایران را تحت‌تاثیر خود قرار دهد. با آنکه ارتش عراق و نیروهای حشد شعبی یا بسیج مردمی نیرومند هستند، اما حقیقت این است که در صورت به راه افتادن امواجی از حملات از سوی شبه‌نظامیان جهادی، مشکلات بسیاری خواهند داشت؛ به‌خصوص آنکه ایالات‌متحده اعلام کرده از عراق خارج خواهد شد. روشن است که خارج‌شدن آمریکا از عراق برای جهادگرایان سُنی موجب تشویق و تشجیع خواهد شد و دولت عراق هم نمی‌تواند روی حمایت آمریکا در جلوگیری از «داعش شماره۲» حساب کند. به‌خصوص ممکن است خود جولانی و جریانات کنونی حاکم بر سوریه، تصمیم بگیرند برای خلاص شدن از شر نیروهای تندرو، آنان را به مسلخ عراق بفرستند. همین‌طور باید به یاد داشته باشیم که اگر حملات نیروهای جهادی سنی از سوریه به عراق با حملات اسرائیل به عراق همراه شود، ضریب و شانس موفقیت بیشتری خواهد یافت.

در چنین شرایطی آیا این امکان وجود دارد که ایران بتواند به سوریه بازگردد؟ برخی گمانه‌ها مطرح است مبنی بر اینکه ایران می‌‌‌تواند حضور و نفوذ خود در سوریه را بازسازی کند. یک گزینه برای ایران، کردها هستند.

کردهای سوریه یعنی «یگان‌های مدافع خلق کرد» اکنون متحد نزدیک آمریکا هستند و نیروهای آمریکایی دوشادوش آنان در سوریه حضور دارند. اما روشن است که آنها ارتباطات پنهانی هم با ایران دارند.

کردهای سوریه اما دشمن بزرگی دارند که بزرگ‌ترین متحد حاکمان جدید دمشق است؛ یعنی ترکیه که به نابودی کامل حکومت خوگردان کردها در سوریه اصرار دارد. علت ساده است. آنها شاخه سوری حزب پ.ک.ک هستند. پ.ک.ک بزرگ‌ترین تهدید امنیتی در ترکیه است. آمریکا و اروپا، پ.ک.ک را تروریستی می‌دانند، اما نه فقط از شاخه سوری آن برای جنگ علیه داعش حمایت کردند، بلکه بسیاری از اعضای پ.ک.ک اصلی ترکیه هم در این نبرد شرکت کردند.

آمریکا همین‌طور نه فقط شاخه سوری پ.ک.ک که شاخه اصلی ترکیه‌ای آن را هم که در سوریه مستقر بود مسلح کرد، بلکه بخش قابل‌توجهی از تسلیحاتی که آمریکا به آنها داده بود، علیه نیروهای ارتش ترکیه به کار رفته و این موجب خشم ترکیه است. حتی هنوز هم که آمریکا در سوریه حضور دارد، ترکیه در حال بمباران مواضع کردهای سوری است. اگر آمریکا از سوریه خارج شود، تردیدی نیست که ترکیه به حیات سیاسی و نظامی کردها خاتمه خواهد داد. کردها به همین سبب زمانی به دنبال ارتباط با حکومت بعث سوریه و روسیه بودند و حالا هم شانسی جز ایران ندارند. اما روشن است که نزدیک‌تر شدن کردهای سوریه به ایران از طریق عراق، پیامدهای سنگینی برایشان خواهد داشت و آنها در این زمینه محتاط خواهند بود. آنچه آنها به دنبال آن هستند بیشتر ارتباط پنهانی با ایران است و بس؛ زیرا می‌دانند که اتحاد نزدیک‌تر با ایران به منزله هدف قرار گرفته شدن از سوی آمریکا و اسرائیل است.

گزینه دیگر برای ایران شاید آن باشد که از طریق برخی جریانات اخوان‌المسلمین فلسطین مانند حماس در فلسطین و گروه‌‌‌های اخوانی دیگر در لبنان، لیبی و کشورهای دیگر با حاکمان جدید دمشق وارد تعامل شود. صدالبته که آنان اتحاد ایران با حکومت بعث سوریه و مشارکت ایران در جنگ داخلی سوریه را از یاد نخواهند برد. اما شاید امید ایران این باشد که برخی جریانات در میان آنها به‌تدریج گرایش ضدآمریکایی و ضداسرائیلی پیدا کنند و این ظرفیتی برای بازیگری ایران فراهم کند. باید گفت این احتمال بسیار ضعیف و حتی شاید نزدیک به صفر است. احتمال اینکه جریانات حاکم‌شده در سوریه دست به اقدامات ضدایرانی و ضد مقاومت (برای مثال در لبنان و عراق) بزنند بسیار بیشتر از آن است که بخواهند گرایش ضدآمریکایی و ضداسرائیلی پیدا کنند. جولانی رهبر تحریرالشام از ضرورت تعامل مستقیم با آمریکا بر سر موضوعات مختلف (از مساله باقی‌مانده زرادخانه شیمیایی سوریه تا اتباع آمریکایی مفقودشده در این کشور) سخن گفته است. روشن است که او تحت هدایت و راهنمایی ترکیه، یک‌سره به دنبال کسب رضایت آمریکا و اسرائیل است.

گزینه دیگر ایران، علویان و شیعیان سوریه (اسماعیلیان) است. علویان در وضعیت بسیار بغرنجی قرار دارند. با آنکه پایگاه اصلی حکومت اسد در میان علویان بود، اما در یکی دوسال اخیر فاقد کمترین محبوبیت در میان آنان بود. مناطق علوی‌نشین سوریه یعنی طرطوس و لاذقیه، کمترین مقاومتی در برابر هجوم مخالفان مسلح اسد نشان ندادند و احتمال ایجاد یک کانتون علوی در مناطق ساحلی سوریه از دست رفته است. احتمال آنکه علویان سوریه دست به مهاجرت جمعی به خارج از کشور بزنند نیز کم نیست؛ به‌خصوص آنکه بسیاری از آنها که در ارتش و نهادهای اطلاعاتی یا سیاسی حکومت اسد بودند، حالا در معرض پیگرد و اعدام قرار دارند و از بخشش آنان از سوی دولت جدید سوریه خبری نیست. شیعیان دیگر سوریه مانند اسماعیلیان هم بسیار کم‌تعداد هستند و نه قصدی برای اقدام مسلحانه دارند و نه حتی به مواضع سیاسی و اعتقادی ایران نزدیک هستند.  به‌طور خلاصه ایران فعلا شانسی برای حضور مجدد در سوریه ندارد و بیشتر باید نگران گسترش اقدامات خصمانه از ناحیه سوریه جدید به سوی دو کشور شیعه دیگر خاورمیانه یعنی لبنان و عراق باشد.

در لبنان، حزب‌الله که یک جنگ سنگین با اسرائیل را پشت سر نهاده و هنوز هم نه در وضع صلح که در وضع آتش‌بس است، ممکن است شاهد نفوذ جریانات مسلح یا ارسال سلاح از سوریه برای جریانات اهل سنت لبنان باشد. به‌خصوص آنکه هم اسرائیل و هم آمریکا و هم برخی جریانات سیاسی داخل لبنان، خواستار ایجاد نظم سیاسی جدیدی در لبنان هستند که در آن حزب‌الله نیرومند جایی ندارد. همین مساله در مورد عراق هرچند با احتمال و شانس کمتر ممکن است رخ دهد که می‌تواند برای ایران هزینه ایجاد کند. راه کمک ایران به حزب‌الله از طریق دریا تنها گزینه باقی‌مانده است که آن هم به‌شدت محل تامل قرار دارد؛ زیرا محاصره دریایی لبنان از سوی اسرائیل و نیز نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل برقرار است. از همین‌رو تنها امید ایران در افق پیش‌رو آن است که نیروهای سیاسی و نظامی داخل سوریه به توافقی برای ‌گذار سیاسی دست پیدا نکنند و به جان هم بیفتند؛ به‌خصوص آنکه کشورهای عربی مانند عربستان و امارات متحده عربی، ممکن است نسبت به بسط نفوذ قطر و ترکیه در سوریه نگران و ناخرسند باشند.

فراموش نکنیم امارات در ضربه زدن به اسلام سیاسی و اخوان‌المسلمین حاکم‌شده در لیبی، سودان، مصر، یمن و تونس، از هیچ اقدامی فروگذار نکرده و به احتمال زیاد در مورد سوریه هم دست به اقدامات مشابهی خواهد زد. همه اینها البته شاید سوریه را به سمت و سویی ببرد که بدون آنکه ایران هزینه‌ای در سوریه کند، ورق علیه منافع آمریکا و اسرائیل برگردد. گرچه باید گفت نشانه‌های چنین تحولی فعلا به چشم نمی‌خورد. سوریه خسته از جنگ است و بعید است نه جریانات سیاسی و نه مردم سوریه از شروع دور جدید درگیری و جنگ داخلی استقبال کنند. بازیگران منطقه هم از جنگ طولانی ۱۴ساله خسته هستند و دور از تصور است منابع خود را صرف ماجراجویی‌های نیابتی یا مستقیم جدید در سوریه کنند.