ضرورت اصلاح قیمتگذاری انرژی در ایران
برخی از کارشناسان ادعا میکنند که سرانه مصرف انرژی در ایران بالا نیست و این بهرهوری پایین نیروگاهها، پالایشگاهها و بهطور کلی سمت عرضه است که باعث ناترازی این بخش شده است. اما این دیدگاه صحیح نیست؛ زیرا آمار بیانگر آن است که به نسبت حجم اقتصاد و جمعیت ایران، مصرف انرژی در مقایسه با کشورهای همتراز یا حتی توسعهیافته بسیار بیشتر است. مبتنی بر اصول جریان اصلی علم اقتصاد، نقطه تعادلی عرضه و تقاضا به وسیله قیمتها نشان داده میشود و عرضه در قیمت پایینتر از قیمت تعادلی، مازاد تقاضا را به دنبال دارد. پس به صورت کلی میتوان نتیجه گرفت که دولت با اعمال قیمتگذاری دستوری همواره خود مسبب ایجاد ناترازی و افزایش مصرف در این بخش بوده و این ناترازی به افزایش کسری بودجه دولت و تورم دامن زده است. قطع شدن مکرر برق در تابستان و گاز در زمستان یا صفهای طولانی پمپبنزینها نمونههایی از این ناترازی است که روزبهروز در حال تشدید است. اگرچه این دیدگاه، موافقان و مخالفان فراوانی دارد، اما در ادامه به معایب قیمتگذاری انرژی میپردازیم.
با وجود اینکه در اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ بهمنظور حمایت از قشر ضعیف جامعه و ایجاد عدالت، طرح هدفمندسازی یارانهها دنبال میشد، اما تجربه نشان داده است که در طی ادوار مختلف تقریبا تمامی دولتهای مستقر در ایران به افزایش قیمت انرژی تمایلی نداشته و همگی از طریق تثبیت قیمت و پرداخت یارانههای پنهان در این بخش سعی در ایجاد رفاه برای مردم داشتهاند. تفاوت قیمت دریافتشده از مصرفکنندگان و آنچه در صورت عدممداخله دولت باید پرداخت میشد، یارانه پنهانی است که به مصرفکنندگان پرداخت میشود؛ به بیان سادهتر، اختلاف قیمت انرژی در داخل یک کشور و بازار جهانی. بنابر گزارش آژانس بینالمللی انرژی، ایران پس از روسیه، دومین کشوری است که بیشترین یارانههای انرژی را پرداخت میکند. این یارانه معادل ۳۶درصد از کل تولید ناخالص داخلی است که در سالهای اخیر به ۱۲۷میلیارد دلار رسیده است. از مهمترین ویژگیهای این یارانه، تاثیر مستقیم آن بر مصرف است. مصرفکننده نهایی انرژی را میتوان به مصرفکننده بخشخانگی، عمومی و تجاری، صنعت، حملونقل و کشاورزی تفکیک کرد.
سهم بخشخانگی در ایران بهطور قابلتوجهی بیشتر از کشورهای دیگر است و بیشترین سهم در سبد مصرفی خانوار به مصرف گاز اختصاص دارد. اتلاف فراوان انرژی و وجود برخی از مناطق خالی از سکنه دورافتاده که با صرف میلیاردها تومان هزینه، خط لولهگاز به آنها رسیده است از نتایج دنبال کردن سیاست گازرسانی بهجای سیاست انرژیرسانی بوده است. حال در این بخش پرسشی مطرح است. آیا یارانههای پنهان انرژی به اندازه ارزش واقعیشان برای خانوار رفاه ایجاد میکنند؟ یعنی به اندازه ۱۲۷میلیارد دلاری که هزینه شده، به همین میزان رفاه نیز ایجاد شده است؟
جواب منفی است. معادل این هزینه دولت میتوانست در بخش حملونقل عمومی سرمایهگذاریهای کلان کند و زیرساختهای عمومی را بهبود بخشد. تاسیس راهآهن پرسرعت در تمام مناطق کشور و توسعه قطارهای درونشهری، سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر مانند انرژی خورشیدی و بادی، بهبود زیرساخت صنایع انرژیبر و گسترش فناوری آنها و افزایش بهرهوری در مصرف بخشخانگی قطعا رفاه و راحتی بیشتری برای مصرفکنندگان انرژی به ارمغان میآورد و توسعه کشور را بهدنبال خواهد داشت.
ایرادات وضع موجود
در شیوه کنونی پرداخت یارانهها، افرادی که بیشترین مصرف را دارند، قطعا بیشترین نفع را خواهند برد. پس این شیوه بسیار ناعادلانه است و در مصرفکنندگان میلی به صرفهجویی ایجاد نمیکند. این منابع در صورت استفاده درست و بهینه میتوانند موجب توسعه کشور شوند، اما با این شیوه پرداخت یارانه، سهم کشور از آنها تنها هدررفتشان است. از دیگر معضلات ایجادشده در این روش، پدیده قاچاق انرژی به کشورهای همسایه است؛ یعنی عملا بخشی از هزینهای که دولت در شرایط کمبود ارز و کسری بودجه برای پرداخت یارانهها تقبل میکند، از کشور خارج شده و به دست قشر آسیبپذیر نمیرسد. یکی دیگر از نتایج قیمتگذاری دستوری انرژی، حرکت نکردن صنایع به سمت نوآوری و عدماستفاده از فناوریهای نوین جهت افزایش و بهبود کارآیی است. اقتصاد ایران سالهاست که به اقتصادی انرژیبر تبدیل شده است و تعداد قابل ملاحظهای از بنگاهها در حقیقت در حال صادرات پنهان انرژی هستند. آلودگی هوا و ازبین رفتن محیطزیست و آسیب صنایع مختلف در پی قطعیهای ایجادشده همگی از مواردی هستند که میتوان برشمرد.
راهحل چیست؟
متاسفانه در دهههای گذشته هیچگاه در ایران بازار انرژی به شکل شبکهای مبتنی بر تولیدکنندگان، توزیعکنندگان و مصرفکنندگان شکل نگرفته است و چنین زیرساختی برای کشف قیمت انرژی بر پایه عرضه و تقاضا مانند اکثریت کشورها وجود ندارد. وجود بازار انرژی به بهبود کارآیی، توسعه انرژیهای پاک و مدیریت مصرف کمک میکند. یکی از گامهای مهم اصلاحی، حذف تدریجی یا کاهش یارانههای انرژی است. با کاهش یارانههای پنهان، قیمت انرژی واقعیتر شده و از اتلاف منابع جلوگیری خواهد شد. اگر مبلغ این یارانهها به صورت مستقیم و در قالب بستر بازار انرژی به هر فرد ایرانی برسد، نهتنها همه مردم از آن بهرهمند میشوند، بلکه شرط «مصرف بیشتر، یارانه بیشتر» نیز حذف میشود و بازتوزیع این منابع که سهم هر ایرانی است به شیوه عادلانهای تحقق مییابد. با واقعی شدن قیمتها بخش خصوصی نیز میتواند در این بازار سرمایهگذاری و فعالیت کند. از طرفی واقعیشدن قیمتها موجب حرکت به سمت انرژیهای تجدیدپذیر شده و طبیعتا با کاهش اتلاف انرژی، زمینه صادرات و رشد اقتصادی برای کشور فراهم خواهد شد.
چالشهای سیاستگذاری
همواره در نظر سیاستگذاران این فرض وجود دارد که با افزایش قیمت انرژی، مردم متحمل فشار زیادی در سبد هزینههای خود خواهند شد و حرکت به سمت واقعیسازی قیمتها، افزایش تورم را در پی خواهد داشت. ممکن است این افزایش تا حدودی بر انتظارات تاثیرگذار باشد، اما با مراجعه به آمار سالهایی که در آنها افزایش قیمت انرژی صورت گرفته است، درمییابیم که بالا رفتن قیمت موجب تورمهای شدید نشده است. برخی ادعاها حاکی از آن است که در شرایط امروز بهنسبت دستمزدها قیمت انرژی معقول است، اما این فرض نیز صحیح نیست؛ زیرا هرچه یارانه پنهان انرژی بیشتر باشد، دولت با کسری بودجه فراوانتر روبهرو شده و با خلق تورم از جهات دیگری فشار بر هزینهها را اعمال میکند. بنابراین اگر دغدغه فشار هزینهها بر خانوار را داریم، باید در ابتدا الزامات رشد اقتصادی پیوسته و فراگیر را فراهم کنیم تا به سبب آن درآمد سرانه نیز افزایش یابد و دستمزدها بالا رود و در سمت دیگر روند افزایش نقدینگی و تورم توسط سیاستگذار مهار شود.